Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه

دسته: دسته‌ بندی نشده

 زلفِ کجِ کوشیرانی

Posted on 5 دسامبر 20245 دسامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
 زلفِ کجِ کوشیرانی

فصلی از رمانِ « خاک دامنگیر» چند سال از دوران هنرآموزی‌ام گذشته بود و بسیاری از یادها با بادها رفته بودند، با این‌همه روزی که پا به زندان جمشیدیه گذاشتم، به یاد مرکز آموزش‌ها و کلنل شاداب و سرخوش آمریکائی افتادم: «! I’m here » در مرکز آموزش‌ها سه ماه زودتر از همقطارها امتحانات زبان…

ادامه “ زلفِ کجِ کوشیرانی” »

دسته‌ بندی نشده

خسرو پرویز و پینه دوز

Posted on 27 نوامبر 202428 نوامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
خسرو پرویز و پینه دوز

نفرت از حکومت جهل و جنایت اسلامی و آخوندها باعث این توهم شده است که گویا پیش‌‌‌‌ از حملۀ اعراب به ایران و شکست یزگرد سوم، مردم ما زیر سایۀ شاهنشاهان هخامشی، اشکانی، ساسانی و دین زردشتی، در بهشت برین زندگی می‌کرده‌اند. اگر از مردم ساده لوح و کسانی‌که با تاریخ بیگانه اند، بگذریم، شماری…

ادامه “خسرو پرویز و پینه دوز” »

دسته‌ بندی نشده

دَمِ مسیحائی

Posted on 26 نوامبر 202426 نوامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
دَمِ مسیحائی

فیضِ روحُ القُدُس ار باز مدد فرماید/ دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد  « حافظ» .در افسانه‌های پیش از اسلام آمده‌است که مردی بنام «عیسی» مرده‌ها را با «دم مسیحائی» زنده می‌کرده‌است. کسی که این دروغ شاخدار را در چندین و چند قرن پیش ساخته و پرداخته و در دنیا و میان مردم شایع کرده‌است،…

ادامه “دَمِ مسیحائی” »

دسته‌ بندی نشده

گفتگویِ لبِ گور

Posted on 23 نوامبر 202423 نوامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
گفتگویِ لبِ گور

گفتگویِ لبِ گور P دوستی معتقد بود نمایشنامه های این‌جانب با آن‌همه شخصیت «پرسوناژ» در خارج از مملکت و امکانات محدود قابل اجرا نیست، از من انتظار داشت نمایشنامه‌ای کوتاه برای او بنویسم که بیش ار دو شخصیت نداشته باشد. اگرچه گرفتار کار سنگینی بودم و فرصت نداشتم، ولی به او قول دادم و گفتم…

ادامه “گفتگویِ لبِ گور” »

دسته‌ بندی نشده

گو نماند ز من این نام چه خواهد بودن (1)

Posted on 11 نوامبر 202411 نوامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
گو نماند ز من این نام چه خواهد بودن (1)

هموطن عزیزی، آشنایِ دنیایِ مجازی در پیامگیر فیس‌بوک اینجانب نوشته بود که رمان‌اش ده سال پیش درایران منتشر شده، ولی به قول خودش «گمنام باقی مونده‌». من آن رمان را نخوانده بودم و نمی‌توانستم چنانکه که هموطن عزیز ما متوقع بود، آن را در فیس بوک بررسی و معرفی‌ کنم. با وجود این چند کلمه‌ای…

ادامه “گو نماند ز من این نام چه خواهد بودن (1)” »

دسته‌ بندی نشده

پچپچه‌های همسایه ها، دغدغه های مادرم

Posted on 5 نوامبر 20245 نوامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
پچپچه‌های همسایه ها، دغدغه های مادرم

نفرت و نفاق بین گروه‌های اجتماعی، احزاب و سازمان‌هایِ سیاسی، اقوام و حتا ملت‌ها و آدم‌ها هرگز بی‌‌‌دلیل نبوده است و بی دلیل نیست و می‌توان ریشه‌های تاریخی، علل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، طبقاتی و حتا فرهنگی آن را پیدا کرد، به انگیزه‌های پنهانی رفتار آدم‌ها پی برد و آن‌ها را فهمید، پذیرفت و یا رد…

ادامه “پچپچه‌های همسایه ها، دغدغه های مادرم” »

دسته‌ بندی نشده

مردی که به مقصد نرسید

Posted on 1 نوامبر 20241 نوامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
مردی که به مقصد نرسید

آقای «پریش» وحشتزده از خواب پرید، نگاهی به شماره‌هایِ سبز ساعت انداخت و زیر لب غر زد: «مرده شوی». مثل هر روز خواب مانده بود؛ وقت گذشته بود و فرصت نداشت تا دوش می‌گرفت ریش‌اش را می تراشید؛ مسواک می زد و صبحانه می خورد، باید هرچه زودتر لباس می‌پوشید و از پله ها سرازیر…

ادامه “مردی که به مقصد نرسید” »

دسته‌ بندی نشده

بریدۀ یک نامه

Posted on 29 اکتبر 202429 اکتبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
بریدۀ یک نامه

‏… بیست و سه سال از زمانی ‌که من برای ساختن خانه‌ام زمین را به آسمان می‌دوختم و روزی شانزده تا ‏هیژده ساعت کار می‌کردم می‌گذرد. در آن روزگار هراسی از آینده نداشتم، سوار بر گردۀ زندگی بودم بود و از هیچ، ‏امکان و همه چیز می‌ساختم، می ساختم و از سازندگی لذّت می بردم…

ادامه “بریدۀ یک نامه” »

دسته‌ بندی نشده

نان و نمک

Posted on 23 اکتبر 202415 آوریل 2025 By حسین دولت‌آبادی
نان و نمک

حق صحبت و نان و نمک را نگاه باید کرد. ( تاریخ بیهقی ص 50 ). دیشب گفتگو یا به‌زبان اهل تأتر و سینما دیالوگی را در نمایشنامه نویسندۀ نیکاراگوئی خواندم که مرا به فکر واداشت و تا امروز صبح ذهن‌ام را مشغول کرد و سرانجام سر از چین در آوردم و به یاد داستان…

ادامه “نان و نمک” »

دسته‌ بندی نشده

سال بُز

Posted on 20 اکتبر 202420 اکتبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
سال بُز

فصلی از « چوبین در» یادداشت های پراکنده ام را کنار گذاشتم، دل دريا کردم و آن دفتر کهنة کاهی را برداشتم. مرور و خواندن خطوط کج و معوج و شتابزده ای که در دوران کوتاه ديوانگی و پيامبری ام نوشته بودم، چندان ساده نبود و اغلب باعث افسردگی و پريشانی ام می شد ….

ادامه “سال بُز” »

دسته‌ بندی نشده

چرا ایران بمباران می شود؟!

Posted on 16 اکتبر 202416 اکتبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
چرا ایران بمباران می شود؟!

شهاب برهان از خود بپرسیم چرا؟ مردم در ایران چندیست که هر لحظه در انتظار فروافتادن بمب و موشک اسرائیل و آمریکا بر سر و سامان شان در لرز و هراس به سرمی برند و متاسفانه ممکن است در همین ساعات چنین مصیبتی رخ دهد؛ مصیبتی که وقوع اش دیر و زود دارد، سوخت و…

ادامه “چرا ایران بمباران می شود؟!” »

دسته‌ بندی نشده

انتقام موحش گاوها

Posted on 15 اکتبر 202415 اکتبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
انتقام موحش گاوها

ابوالفضل بیهقی در مقدمۀ «تاریخ بیهقی» که به روایتی سی جلد بوده و فقط سه جلد آن از گزند بادهای مسموم جان به در برده و به ما رسیده، نوشته‌است: «… در دیگر تواریخ چنین طول و عرض نیست، که احوال را آسان‌تر گرفته‌اند و شّمه‌ای بیش یاد نکرده، اما من چون این کار پیش…

ادامه “انتقام موحش گاوها” »

دسته‌ بندی نشده

 رؤیایِ کبوترها و چلچله‌ها

Posted on 11 اکتبر 202411 اکتبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
 رؤیایِ کبوترها و چلچله‌ها

        فصلی از « خاک دامنگیر» خاموشی! برق‌ آسایشگاه خاموش‌ بود و من مثل هر شب به‌‌ خفاشی خیره شده بودم که از ‌سقف آویزان مانده بود و از جا جنب نمی‌خورد. خفاشی بزرگ که مانند سایرخفاش‌ها پرواز نمی‌‌کرد و در تاریکی شب به دنبال طعمه نمی‌رفت. بلکه با آن تنها چشم زرد روشن‌اش به…

ادامه “ رؤیایِ کبوترها و چلچله‌ها” »

دسته‌ بندی نشده

حقیقت، بی خانمان تاریخ

Posted on 6 اکتبر 20246 اکتبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
حقیقت، بی خانمان تاریخ

فرزانه ای گویا گفته است: هیچ چیزی دشوارتر از بیان حقیقت و ساده تر از مجیزگوئی نیست. … و اما مسافرِ ما از قرن‌ها پیش، از زمانی که انسان از غارها بیرون آمده، زبان بازکرده و خانه و سرپناه ساخته بود، پای پیاده راه افتاده بود، همة قاره‌ها، کشورها، شهرها و روستاها را زیر پا…

ادامه “حقیقت، بی خانمان تاریخ” »

دسته‌ بندی نشده

تو کز محنت دیگران بی غمی

Posted on 28 سپتامبر 202429 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
تو کز محنت دیگران بی غمی

در ولایت ما، مردم روی همولایتی‌ها اسم می‌گذاشتند و کمتر کسی آن‌ها را توی قلعه به نام اصلی و شهرت شناسنامه‌اش صدا می‌زد: از جمله نام‌هائی که هنوز فراموش نکرده ام: دیو سفید، دیو سیاه، موری، یاور، کلا بلند، ک…گردن و امثالهم بودند. اینجانب را نیز به نام نامی: «بیداری!» مفتخر کرده بودند. باری، من…

ادامه “تو کز محنت دیگران بی غمی” »

دسته‌ بندی نشده

  من سیاسی نیستم

Posted on 26 سپتامبر 202426 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
  من سیاسی نیستم

در روزگار ما سیاست به تعبیر فرانسوی‌ها در هوا است c’est dans l’air  و از آن گزیر و گریزی نیست، حتا اگر مانند بسیاری از اهل هنر و فرهنگ منکر این حقیقت باشیم و از آن تبری جوئیم. باری، از شما چه پنهان من پس از هفتاد و هفت سال عمر از دروغ‌ها‌ی سیاستمداران و…

ادامه “  من سیاسی نیستم” »

دسته‌ بندی نشده

مردی که تاج شاه را آتش زد

Posted on 25 سپتامبر 202425 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
مردی که تاج شاه را آتش زد

اگر چه در شهر سبزوار ژاندارمری وجود داشت، ولی در ولایت ما هنوز به« ژاندارم» که واژه‌ای فرانسوی است، می گفتند «مأمور» یا «امنیه» که امنیّت را به ذهن متبادر می‌کرد و گویا قرار بود در روستاها مواظب امنیّت مردم باشد و خلافکارها را دستگیر و به دست پرقدرت عدالت بسپارد. با این‌همه «مأمور» بار…

ادامه “مردی که تاج شاه را آتش زد” »

دسته‌ بندی نشده

آدم گرسنه آزادی ندارد

Posted on 24 سپتامبر 202424 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
آدم گرسنه آزادی ندارد

مردی آواره و بی خانمانی را می شناسم که از چندین سال پیش زیر پل اتوبان، نه چندان دوراز خانۀ ما، روزگار می گذراند و من هر بارهنگام پیاده روی او را می بینم که در آن گوشه، کنار اثاثیه و خرت و پرت های بی ارزش، زیر لحاف چرک و شندر پندری اش مچاله…

ادامه “آدم گرسنه آزادی ندارد” »

دسته‌ بندی نشده, یادداشت

در دیار ما زن گران است

Posted on 20 سپتامبر 202420 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
در دیار ما زن گران است

… من در دوران جوانی، ده سال در مُلک ری کار و زندگی کردم و در آن‌ سال‌ها، کارگرهای فصلی و مهاجر افغان را این‌جا و آن‌جا، در باغ‌ -های شهریار و سر ساختمان‌ها می‌دیدم؛ در آن مدت با شماری از آن‌ها آشنا شده بودم و چند نفر را حتا از نزدیک می‌شناختم. در سال‌های…

ادامه “در دیار ما زن گران است” »

دسته‌ بندی نشده

طنزِ تلخِ تاریخ

Posted on 15 سپتامبر 202415 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
طنزِ تلخِ تاریخ

طنزِ تلخِ تاریخ P چندی پیش گذرم به شهر مردگان افتاده بود و در جستجوی مزار عزیزی گورسنگ‌ها را می‌خواندم؛ نیمۀ تابستان بود؛ هوا به شدت گرم کرده بود و من که از پرسه زدن خسته شده بودم، یک‌دم روی جدول خیابان نشستم تا نفس می‌گرفتم و دراین فرصت نگاهی به دستنوشته‌ام می‌انداختم. مردی بلند…

ادامه “طنزِ تلخِ تاریخ” »

دسته‌ بندی نشده

یک روز زندگی پس از مرگ

Posted on 14 سپتامبر 202414 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
یک روز زندگی پس از مرگ

آشنائی از آن سر دنیا، طرح فیلمنامه‌ای را فرستاد و از من خواهش کرد تا گفتگوها (دیالوگ‌های) صحنه‌های فیلم را بنویسم. موضوع یا «سوژه» بنظرم جالب آمد؛ به او جواب دادم اگر عجله‌ای نداشته باشد، اینکار را دراولین فرصت، با کمال میل انجام خواهم داد، افسوس، دنیا وفا نکرد، اجل به او مهلت نداد، «…

ادامه “یک روز زندگی پس از مرگ” »

دسته‌ بندی نشده

آه، پاریس، پاریس…

Posted on 5 سپتامبر 20245 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
آه، پاریس، پاریس…

نزدیک به چهل سال پیش از فرودگاه استانبول به مقصد پاریس پرواز کردم. در سالن انتظار فرودگاه، جوانکی شیک پوش، به زبان انگلیسی شکسته، بسته پرسید: « شما به کجا می روید؟» و من که بیشتر از او به انگلیسی تسلط نداشتم، به اختصار عرض کردم: «می روم به پاریس!» جوانک با حسرت و حیرت…

ادامه “آه، پاریس، پاریس…” »

دسته‌ بندی نشده

دنیا حانۀ من است

Posted on 1 سپتامبر 20241 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
دنیا حانۀ من است

 نزدیک به نیم قرن پیش مجموعه قصه ای به نام « پنح شعلۀ جاوید» از پنج نویسندۀ مشهور زمانه صادق هدایت، آقا بزرگ علوی، صادق چوبک، محمد علی جمالزاده و یک نویسندۀ معاصردیگر چاپ و منتشر شد، (متأسفانه نام او را از یاد برده ام)، چندی گذشت و کتاب دیگری زیر عنوان «شعله های جاوید»…

ادامه “دنیا حانۀ من است” »

دسته‌ بندی نشده

جاسوسِ کوچه‌یِ هامو «Hameau » (1)

Posted on 24 آگوست 202424 آگوست 2024 By حسین دولت‌آبادی
جاسوسِ کوچه‌یِ هامو «Hameau » (1)

        در این گوشة دنیا، در‌‌ میان مردم بیگانه، به تجربه دریافته‌ام که هربار به معنای واژه‌ای در موقعیت و در وضعیّت خاصی پی‌برده ا‌م، هرگز آن را فراموش نکرده‌ام، مانند: « espion» (2) که گوئی با داغ و درفش توی ذهن‌ام حک شده‌است. تا آن‌جا که به یاد دارم، این کلمه را سال هزار…

ادامه “جاسوسِ کوچه‌یِ هامو «Hameau » (1)” »

دسته‌ بندی نشده

بلبل

Posted on 22 آگوست 202422 آگوست 2024 By حسین دولت‌آبادی
بلبل

پاره ای از « تیرۀ کلّه سفیدها» استوار دوم شیبانی از آسایشگاه ما رفته بود و «اسد شراب» جایِ او را گرفته بود. اسد به‌راز بیدارخوابی‌هایِ من پی برده بود؛ گاهی آخر شب‌ نیم خیز می‌شد و سرک می‌کشید: «میرزا، توی این نور ننویس، کور می‌شی.» «بگیر بخواب بلبل، نگران چشم‌های میرزا نباش.» اسد شهریاری…

ادامه “بلبل” »

دسته‌ بندی نشده

 زلفِ کجِ کوشیرانی

Posted on 22 جولای 202423 جولای 2024 By حسین دولت‌آبادی

فصلی از کتاب « تیرۀ کله سفید ها» چند سال از دوران هنرآموزی‌ام گذشته بود و بسیاری از یادها با بادها رفته بودند، با این‌همه روزی که پا به زندان جمشیدیه گذاشتم، به یاد مرکز آموزش‌ها و کلنل شاداب و سرخوش آمریکائی افتادم: «! I’m here » در مرکز آموزش‌ها سه ماه زودتر از همقطارها…

ادامه “ زلفِ کجِ کوشیرانی” »

دسته‌ بندی نشده

کس نخارد پشت من/ جز ناخن انگشت من

Posted on 30 ژوئن 202430 ژوئن 2025 By حسین دولت‌آبادی
کس نخارد پشت من/ جز ناخن انگشت من

اگرچه به تجربه دریافته‌ام که در دنیای مجازی « فیس بوک» دوستان و عزیزان به ندرت مطالب طولانی را می‌خوانند، ولی از آن‌جا که یاد نگرفته ام کوتاه بنویسم و مانند بسیاری کلمات قصار صادر کنم، این وجیزه‌ها را که در وبلاگ‌ام چاپ شده اند، در فیس بوک باز نشر می‌کنم و از شما چه…

ادامه “کس نخارد پشت من/ جز ناخن انگشت من” »

دسته‌ بندی نشده

Marché de la poesie

Posted on 11 ژوئن 202413 ژوئن 2024 By حسین دولت‌آبادی
Marché de la poesie

Place Saint-SulpiceParis 6e

دسته‌ بندی نشده

دلِ سیاه

Posted on 13 آوریل 202413 آوریل 2024 By حسین دولت‌آبادی
دلِ سیاه

من در این عمر دراز به تجربه دریافته ام که آدم‌ها به ندرت مکنونات قلبی‌شان را با دیگران، حتا با رفقا و دوستان‌شان در میان می‌گذارند، نه، همیشه ناگفته‌هائی در کنج تاریک قلب آن‌ها وجود دارد که تا روز موعود به زبان نمی‌آورند مدام بهانه می‌تراشند، صلاح نمی دانند و طفره میروند، باری، «روز موعود»…

ادامه “دلِ سیاه” »

دسته‌ بندی نشده

سکته الخیر

Posted on 10 آوریل 202410 آوریل 2024 By حسین دولت‌آبادی
سکته الخیر

فصلی از « چکمۀ گاری» (1) بساز و بفروش همراه من به روی اسکله آمد، در مه و شرجی صبحگاهی که چشم چشم را نمی‌دید، مدتی با حارث شوخی کرد، سر به سرش گذاشت و از او قول گرفت که امانتی‌اش را به شارجه ببرد و به سلامت برگرداند. «حارث، اگه امانت منو بر نگردونی،…

ادامه “سکته الخیر” »

دسته‌ بندی نشده

Evénement

Posted on 5 آوریل 20245 آوریل 2024 By حسین دولت‌آبادی
Evénement

Jeudi 25 avril 2024 à 19 h Rencontre et dialogue avec Hossein Dowlatabadi Romancier Á l’occasion de la parution de son deuxième roman en français Il pleut sur Ankara Traduit du persan par Hamid Saba et Thierry Fournier Aux Editions L’Harmattan En présence de Hamid Golami Saba Conférence en persan Possibilité de traduction en français….

ادامه “Evénement” »

دسته‌ بندی نشده

بخش و شیر پیر سنگلج

Posted on 28 فوریه 202429 فوریه 2024 By حسین دولت‌آبادی
بخش و شیر پیر سنگلج

سال‌ها پیش، مردم ولایت ما از واژۀ «بخش» به جای هدیه استفاده می‌کردند، گیرم فقط در مورد هدیه‌ای که «خدا» به بنده‌ای اهدا کرده و بخشیده بود؛ «هدیۀ الهی». همولایتی ها مانند بسیاری از مردم دنیا، لطف و عنایت طبیعت، یا بی رحمی و قساوت آن را به حساب خدا می‌گذاشتند و این‌همه را از…

ادامه “بخش و شیر پیر سنگلج” »

دسته‌ بندی نشده

نگاهی گذرا بر زندگی، کار و آثار حسین دولت آبادی

Posted on 25 فوریه 202429 فوریه 2024 By مازیار دولت‌آبدی
نگاهی گذرا بر زندگی، کار و آثار حسین دولت آبادی

گفتگویی کوتاه با حمید غلامی صبا، به مناسبت ترجمۀ فرانسوی رمان «در آنکارا می بارد». دراین مصاحبه نویسنده به چند پرسش «صبا»، یکی از مترجم های این کتاب پاسخ می دهد.

دسته‌ بندی نشده

مرد مُرده راه می رود

Posted on 25 فوریه 20242 ژوئن 2024 By حسین دولت‌آبادی
مرد مُرده راه می رود

… بنا به‌ اسناد رسمی کشور من ده سال پیش از این دنیا رفته‌ام و ادارۀ ثبت اسناد و احوال شناسنامه‌ام را باطل کرده است. از تو چه پنهان، من این خیر شعف‌انگیز را ده سال پیش از راه دور شنیدم؛ مدتی نگاه‌ام به‌ راه رفت و به جائی ناپیدا خیره ماندم. شگفتا، من مدتی‌است…

ادامه “مرد مُرده راه می رود” »

دسته‌ بندی نشده

کاربافک

Posted on 23 فوریه 202423 فوریه 2024 By حسین دولت‌آبادی
کاربافک

فصلی از « خون اژدها» تا مدت‌ها یادگاریِ بی‌‌بی عاتکه را همه جا، حتا به دارالمجانین و دادگاه با خودم می‌بردم و در پناه «کتاب‌ِآسمانی» سنگر می‌گرفتم. من اگر چه از دوران نوجوانی از آسمان بریده بودم، ولی در آن‌همه سال، قرآن را مانند بسیاری از شعرهای مولوی، حافظ، خیام و فروغ سوره به سوره…

ادامه “کاربافک” »

دسته‌ بندی نشده, رمان

زبان مادری

Posted on 22 فوریه 202422 فوریه 2024 By حسین دولت‌آبادی
زبان مادری

اگر اشتباه نکنم، پارسال مطلبی دربارۀ دوری از زبان مادری و از مردم و میهن و از نگرانی‌ها و دغدغه‌هایم نوشته بودم و اشاره کرده بودم به نویسنده‌هائی که به ناچار یا به اختیار دور از مردم، در مهاجرت یا تیعید زندگی می‌کنند، به اصطلاح بازاری‌ها «از کیسه می‌خورند» و اگر از زبان فارسی با…

ادامه “زبان مادری” »

دسته‌ بندی نشده

سهو یا عمد

Posted on 8 فوریه 20248 فوریه 2024 By حسین دولت‌آبادی
سهو یا عمد

دوستی تلفنی اطلاع داد که آقای امیر طاهری در مقاله ای از تو نام برده است. عجب! من اگر چه ایشان را پیش از انقلاب بهمن به عنوان روزنامه نگار می‌شناختم، ولی بعد از انقلاب و در تبعید مطلبی از او نحوانده بودم و لذا حیرت کردم و به دوست‌ام گفتم بی‌شک اشتباهی پیش آمده‌است….

ادامه “سهو یا عمد” »

دسته‌ بندی نشده

آنکارا همچون نماد تبعید در رمان حسین دولت‌آبادی

Posted on 4 فوریه 20244 فوریه 2024 By مازیار دولت‌آبدی
آنکارا همچون نماد تبعید در رمان حسین دولت‌آبادی

حسین دولت‌آبادی در رمان “در آنکارا باران می‌بارد” انقلاب ۵۷ و سرنوشت آن، بازداشت‌ها و گریز از کشور را دستمایه کار خود قرار می‌دهد. اسد سیف، منتقد ادبی، با نگاهی به تاثیر تبعید بر ادبیات داستانی، کتاب را بررسی کرده است. در نخستین داستان‌های نویسندگان تبعیدی، انقلاب و گذر از مرز جایگاهی ویژه دارند. انقلاب…

ادامه “آنکارا همچون نماد تبعید در رمان حسین دولت‌آبادی” »

دسته‌ بندی نشده

تمرکز نویسنده

Posted on 3 فوریه 202411 نوامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
تمرکز نویسنده

اگراشتباه نکنم و درست فهمیده باشم، هاروکی موراکامی، نویسندۀ شهیر ژاپنی که کارهای او جوایز متعددی را از جمله جایزه جهانی فانتزی، جایزهٔ بین‌المللی داستان کوتاه فرانک اوکانر، جایزهٔ فرانتس کافکا و جایزهٔ اورشلیم را دریافت کرده‌است. در کتاب: « وقتی از دو حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم» سه شرط اساسی برای نویسندۀ رمان…

ادامه “تمرکز نویسنده” »

دسته‌ بندی نشده

کدخدا سنگ

Posted on 29 ژانویه 202410 مارس 2024 By حسین دولت‌آبادی
کدخدا سنگ

مادرم تا زنده بود در بارۀ راز داری می‌گفت: «…حرف که از سی و سه دندان بگذرد، از سی و سه شهر می‌گذرد» همو شکوه می‌کرد که نخود توی دهان همسایۀ دیوار به‌دیوار ما نم نمی‌کشید» باری، اگر همۀ مردم دنیا راز دار و سّر ‌نگهدار بودند و اگر زبان «کدخدا سنک» لق نخورده بود،…

ادامه “کدخدا سنگ” »

دسته‌ بندی نشده

صفحه‌بندی نوشته‌ها

قبلی 1 2 3 4 … 8 بعدی

کتاب‌ها

  • دارکوب
  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • گفتگو با حسین دولت‌آبادی نویسنده داستان‌‌ها و رمان‌های تازه
  • گفتگوی سعید افشار با حسین دولت آبادی نویسنده تبعیدی مقیم پاریس
  • گفتگو با حسین دولت آبادی، نویسندۀ ساکن فرانسه ( قسمت دوم)
  • گفتگو با حسین دولت آبادی، نویسندۀ ساکن فرانسه ( قسمت اول)
  • گفتگوی نیلوفر دهنی با حسین دولت آبادی

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme