Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه
  • مُرده آزمای (1)

    آدمیزاد شیرخام خورده هر چقدر به منزل آخر نزدیک‌تر می شود، بیشتر به گذشته‌ها بر می‌گردد و در میان سال‌های از دست رفته با حسرت پرسه می زند و اغلب در دوران کودکی‌ و جره‌گی‌اش پا سست می‌کند. کتمان نمی‌کنم، آن سالهای‌ دور،  از زیباترین سال‌های عمری بودند که مثل سایۀ ابری گذشت. با اینهمه،…ادامه “مُرده آزمای (1)” »

    بیشتر بخوانید: مُرده آزمای (1)
    مُرده آزمای (1)
  • اُبلومفِ ولایتِ ما

    ایوان گنچاروف، نویسندۀ روسی، در قرن نوزدهم رمانی به نام «اُبلوموف» نوشت که شهرت جهانی یافت و قهرمان او در سست عنصری، تنبلی و رخوت ضرب‌المثل شد. جالب اینجاست که صد صفحۀ کتاب نوشته می‌شود و ابلوموف هنوز از رختخواب بیرون نیامده‌است. باری، «مَد اَمینِ» ولایتِ ما در سستی، رخوت و تنبلی بی‌شباهت به ابلوموف…ادامه “اُبلومفِ ولایتِ ما” »

    بیشتر بخوانید: اُبلومفِ ولایتِ ما
    اُبلومفِ ولایتِ ما
  • خلوت

    اگر اشتباه نکنم، در دورانی که نسل ما به مدرسه می رفت، فروشگاه‌های لوازم‌التحریر، دفترچه‌ای خط کشی شده می‌فروختند که مخصوص لغت و معنی بود. شاگردها در‌سمت راست که کوچکتر بود لغت‌ها را می نوشتند و در سمت چپ که جای بیشتری داشت، معنی آن‌ها را که می باید به خاطر می‌سپردند و پای تخته…ادامه “خلوت” »

    بیشتر بخوانید: خلوت
    خلوت
  • بر بامِ گرد باد

    سال‌ها پیش درایران شعری از اسماعیل خوئی خواندم بنام «بر بامِ گرد باد». اگر چه شعر با تفسیر، تأیل و توضیح خراب می‌شود، ولی مفهوم این شعر مرا هربار به یاد منتقدین و «دانشمندان کبیری» می اندازد که گردباد آن ها را مانند پرکاهی به هوا برده است و در آن بالاها، بر بام گردباد…ادامه “بر بامِ گرد باد” »

    بیشتر بخوانید: بر بامِ گرد باد
    بر بامِ گرد باد
  • غنیمت جنگی

    اگر اشتباه نکنم، در هیچ دورۀ تاریخی این‌همه نفرت و بیزاری در میان مردم سرزمین ما، در میان این دریای آشفته و توفانی موج نمی‌زده‌است و هیچ حکومتی، مانند «حکومت اسلامی»، اینهمه بذر نفاق، نفرت و کینه در میان مردم نکاشته ‌است. این حکومت گورزاد، این شیادان تاریخ، پس از سقوط دیکتاتوری شاه، با هزار…ادامه “غنیمت جنگی” »

    بیشتر بخوانید: غنیمت جنگی
    غنیمت جنگی
  • بازار مکّاره

    فیسبوک، شباهتی نزدیک به فروشگاه‌های بزرگ یا به‌قول فرانسویها به (هیپر مارشه) یا «بازار مکاره» یِ خودمان دارد، قدم به این‌جور بازرها و فروشگاه‌ها که می‌گذاری درهمان دو دقیقة اول سرگیجه می‌گیری، اگر به‌یک شیشه مربا نیاز داشته باشی، می‌باید نیمساعتی در آن شهرک رنگا رنگ و انباشته از هزاران هزار قلم جنس متنوع بچرخی…ادامه “بازار مکّاره” »

    بیشتر بخوانید: بازار مکّاره
    بازار مکّاره
  • اگر ناخدا جامه بر تن درد

    چند روز پیش هنگام بازنگری ترجمۀ رمان «در‌آنکارا باران می بارد» به امری پی بردم که چرت ام را پاره کرد. دوست عزیز من در چند مورد به درک و دریافت متفاوتی از آنچه مراد و منظور من بود، رسیده بود و تفسیر و تعبیر دیگری از چند جمله و عبارت داشت که من هرگز…ادامه “اگر ناخدا جامه بر تن درد” »

    بیشتر بخوانید: اگر ناخدا جامه بر تن درد
    اگر ناخدا جامه بر تن درد
  • ریشه در باد

    «ای خواهر، ما ریشه کن شدیم، توی باد ریشه نمی‌گیریم.» مادرم از ولایت‌اش آواره شده بود؛ این تحقیر، خواری و خفّت را بر نمی‌تابید؛ دم به دم بغض می‌کرد و در انتظار وانت باری، خاموش اشک می‌ریخت. کربلائی عبدالرسول دلاک که این‌همه را پیش‌‌بینی کرده و حدس زده بود، دور از چشم مردم و بی‌سر…ادامه “ریشه در باد” »

    بیشتر بخوانید: ریشه در باد
    ریشه در باد
  • دادگاه

    دژبانی که مرا از زندان پایگاه به ستاد نیروی هوائی برده بود، تلنگری به در اتاق زد، دستگیره را با احتیاط و به آرامی چرخاند، در آستانۀ در سیخ ایستاد، پاشنه پا به هم کوبید و دست‌اش را به سرعت تا لبۀ کلاه‌اش بالا برد: «قربان!» سرهنگ سر از پرونده بر داشت و او را…ادامه “دادگاه” »

    بیشتر بخوانید: دادگاه
    دادگاه
  • مادر چاه

    قنات (کاریز) یکی‌از قدیمی‌ترین شیوه‌ي دسترسی به آب، آبیاری و آب رسانی در روستاهای ایران بوده است و گویا کم و بیش هنوز هم هست. من در ایام کودکی، در این قنات‌ها چند صباحی لایروبی کرده‌ام، حالا که سال‌ها از آن روزگار می‌گذرد، از خودم می‌پرسم، در حقیقت بارها پرسیده‌ام که انسان کویری به چند…ادامه “مادر چاه” »

    بیشتر بخوانید: مادر چاه
    مادر چاه
  • مردی برای تمام فصل ها (1)

    روزها، گاهی صبح زود، زودتر از همیشه از خواب بیدار می‌شوم و مدت‌ها چشم به‌ راه روشنائی، از پنجرة اتاق به شاخ و برگ تیرة درخت پیر کاج نگاه می‌کنم و در گذشته های دور پرسه می‌زنم. در این گشت و گذرها، مثل همیشه صحنه‌ها و چهره‌هائی از منظرم می‌‌گذرند که در سال‌های دور و…ادامه “مردی برای تمام فصل ها (1)” »

    بیشتر بخوانید: مردی برای تمام فصل ها (1)
    مردی برای تمام فصل ها (1)
  • نامه به بطحا

    بزرگوار . اگر مردم ایران را هربار یک کاسه نمی‌کردی و با یک چوب نمی راندی، اگر با اینهمه خوشیفتگی و خودباوری بر مسند قضاوت نمی‌نشستی و از بالادر بارۀ مردم ما حکم صادر نمی‌کردی، ضرورت تکرار این بدیهیات و توضیح واضحات پیش نمی‌آمد و من این نامه را به بطحا نمی‌نوشتم. بزرگوار، آن انسان…ادامه “نامه به بطحا” »

    بیشتر بخوانید: نامه به بطحا
    نامه به بطحا
  • جاذبۀ قدرت

    مردم مجیزگو، متملق و نوکرصفت همواره و در همه‌ جای دنیا انگار وحود دارند و همیشه ‏گوش به زنگ و مترصد‌ اند تا صاحب مقام و صاحب منصبی از راه برسد و به خوش‌خدمتی بال ‏همت به کمرببندند. من به تجربه دریافته‌ام که «قدرت» در هر هیئتی، در هر جمع و جامعه‌ای ‏مانند آهن ربا…ادامه “جاذبۀ قدرت” »

    بیشتر بخوانید: جاذبۀ قدرت
    جاذبۀ قدرت
  • نامه های زندان

    سال 2014 رمان «زندان سکندر» به پایان رسید، ناگهان زیر پایم خالی شد، افسرده و دلتنگ مانند قاصدکی در خلاء معلق ماندم، باری، در آن روزهای بحرانی به سراغ نامه هائی رفتم که بیش از نیم قرن پیش از گوشه و کنار مملکت و از زندان‌های مختلف برای عزیزی نوشته بودم. این نامه ها را…ادامه “نامه های زندان” »

    بیشتر بخوانید: نامه های زندان
    نامه های زندان
  • ماهی دودی در انتظار گودو

    من در همان روزهای اول مهاجرت اجباری و جلای وطن؛ در مهمانخانۀ «دوران» آنکارا متوجه شدم چیزهای با ارزشی را در وطن‌ام جا گذاشته‌ام که در هیچ کجای دنیا دوباره به دست نخواهم آورد. از آن‌جمله دوستان نازنینی را می‌توانم نام ببرم که آرزو و حسرت دیدار دو بارة شماری از آن‌ها به دل‌ام ماند،…ادامه “ماهی دودی در انتظار گودو” »

    بیشتر بخوانید: ماهی دودی در انتظار گودو
    ماهی دودی در انتظار گودو
  • یادداشتی بر کتاب «دوران» اثر حسین دولت آبادی

    دوران ۳۰۵ صفحه ، نشر ناکجا ۲۰۲۳، پاریس جلال علوی نیا دوران، کتاب تازه ی حسین دولت آبادی نویسنده ی پُرکار، با استعداد و با ذوق مقیم فرانسه مانند دیگر نوشته های وی اثری خواندنی و دلنشین است و با این که سبک بسیارمتفاوتی دارد باز از همان کشش و هیجان داستان هایش برخوردار است. بی…ادامه “یادداشتی بر کتاب «دوران» اثر حسین دولت آبادی” »

    بیشتر بخوانید: یادداشتی بر کتاب «دوران» اثر حسین دولت آبادی
    یادداشتی بر کتاب «دوران» اثر حسین دولت آبادی
  • گدار، دورۀ سه جلدی

    در نیم قرن اخیر  (از کودتا تا انقلاب بهمن و چند سال بعد از انقلاب) مردم میهن ما شاهد حوادثی تاریخی و سرنوشت ساز بوده‌اند. قهرمان‌های رمان گدار در این برهه از تاریخ میهن ما و در کاروانسرای حاجی سفیدابی چشم به دنیا می‌گشایند و با کوله باری سنگین از متن جامعه و تاریخ می‌گذرند. سه رفیق و یا سه برادر خوانده (جمال، صابر…ادامه “گدار، دورۀ سه جلدی” »

    بیشتر بخوانید: گدار، دورۀ سه جلدی
    گدار، دورۀ سه جلدی
  • پیری تلخ

    سال‌ها پیش، محکومین به اعدام را شب آخر به زندان نظامی جمشیدیه می‌آوردند و ساعت چهار صبح، قاضی عسگر را صدا می زدند تا محکوم در حضور او وصیّت می‌کرد؛ شب‌های اعدامی، من با صدای گوشخراش و هول انگیز دانه‌های زنجیری که از لای میله‌های در بزرگ و آهنی زندان می‌گذشت از خواب می‌پریدم، روی…ادامه “پیری تلخ” »

    بیشتر بخوانید: پیری تلخ
    پیری تلخ
  • کاربافک‌

    فصلی ار رمان « خون اژدها» تا مدت‌ها، یادگاریِ بی‌بی عاتکه را همه جا، حتا به دارالمجانین و دادگاه با خودم می‌بردم و در پناه «کتاب‌ِآسمانی» سنگر می‌گرفتم. من اگر چه از دوران نوجوانی از آسمان بریده بودم، ولی در آنهمه سال، قرآن را مانند بسیاری از شعرهای مولوی، حافظ، خیام و فروغ سوره به…ادامه “کاربافک‌” »

    بیشتر بخوانید: کاربافک‌
    کاربافک‌
  • سایۀ دست

      پس از مدت‌ها سعادت دیدار چندنفر از دوستان و هموطنان اهل فرهنگ و هنر دست داده بود، در آن گوشۀ دنج و خلوت بالاخانۀ قهوه خانه، گرد نشسته بودیم و هر کسی در بارۀ موضوعی حرف می‌زد: چاپ و پخش آثار نویسندگان تبعیدی و مشکلات آن در خارج از کشور… مشگلات ناشرها و نویسنده‌ها، شعر…ادامه “سایۀ دست” »

    بیشتر بخوانید: سایۀ دست
    سایۀ دست
  • به یاد تو یک شعله روشن کنیم

    حسنین هیکل روزنامه نگار و نویسندۀ معروف مصری، در سال‌های اول انقلاب بهمن در مقاله‌ای یاد‌آور شده بود: «خمینی گلولۀ توپی‌است که از چهارده قرن پیش به ‌‌زمانۀ ما شلیک شده ‌است». این نویسنده و روزنامه نگار تیزبین و هشیار در آن روزگار به درستی پیش‌بینی کرده بود که این ‌‌‌‌‌‌گلولۀ ملتهب توپ سرزمین ما…ادامه “به یاد تو یک شعله روشن کنیم” »

    بیشتر بخوانید: به یاد تو یک شعله روشن کنیم
    به یاد تو یک شعله روشن کنیم
  • شیطان، فرشته‌ی سرکش و نا فرمان

    شیطان در زیان عبری یعنی «دشمن» و در زبان عربی به معنایِ «گمراه»، «دور» و گاهی «پلید» آمده‌است. در قرآن، شیطان ابلیس هم نامیده می‌شود؛ قرآن او را در یک جا جن و در جای دیگر فرشته نامیده‌است. به گفته قرآن، بعد از خلق آدم توسط الله، شیطان حاضر نشد به او سجده کند و…ادامه “شیطان، فرشته‌ی سرکش و نا فرمان” »

    بیشتر بخوانید: شیطان، فرشته‌ی سرکش و نا فرمان
    شیطان، فرشته‌ی سرکش و نا فرمان
  • شاهکار خلقت

    خاله زلیخا سنگ تمام گذاشت و با مهر و محبت زیاد این بلا را به‌‌سرم آورد. تازه از حمام بیرون آمده بودم، کارگر حمام بنا به سفارش خاله زلیخا، با کیسۀ زبر، لیف و صابون مرا از پوست در آورده بود، مثل پر سبک شده بودم، نفس‌ام تازه شده بود و احساس ناب و خوشایندی…ادامه “شاهکار خلقت” »

    بیشتر بخوانید: شاهکار خلقت
    شاهکار خلقت
  • مردی که در مجلس ختم خودش شرکت کرد

    آشنائی از آن سر دنیا، طرح فیلمنامه‌ای را فرستاد و از من خواهش کرد تا گفتگوها (دیالوگ‌های) صحنه‌های فیلم را بنویسم. موضوع یا «سوژه» بنظرم جالب آمد؛ به او جواب دادم اگر عجله‌ای نداشته باشد، اینکار را دراولین فرصت، با کمال میل انجام خواهم داد، افسوس، دنیا وفا نکرد، اجل به او مهلت نداد، «…ادامه “مردی که در مجلس ختم خودش شرکت کرد” »

    بیشتر بخوانید: مردی که در مجلس ختم خودش شرکت کرد
    مردی که در مجلس ختم خودش شرکت کرد
  • سینه سرخ

    دوست دوران مدرسه‌ام، ناهی نشابوری، پسر حمامی قلعه، کبوتری «سینه سرخ» به من بخشیده بود که به هیچ طریقی جلد نمی‌شد و به بام خانۀ ما خو نمی‌گرفت و هر بار به خانة حمامی بر می‌گشت. ناهی نشابوری هربار کبوتر اهدائی را به خانۀ ما می آور و به من بر می‌گرداند، پرهای او را…ادامه “سینه سرخ” »

    بیشتر بخوانید: سینه سرخ
    سینه سرخ
  • بر امواج مرده ی دریا

    دريا چون پير نهنگي تنبل زير خيمة سربي افق به پشت افتاده بود و گهگاه لخت و بي حس بر ماسه‌هاي نمدار ساحل مي‌غلتيد و كف به لب مي‌آورد و باز آرام مي‌گرفت و راحت و بي دغدغه تن به آفتاب داغ نيمروز مي‌سپرد. تا به كرانه‌هاي هموار دريا برسي، همه جا بيابان بود و…ادامه “بر امواج مرده ی دریا” »

    بیشتر بخوانید: بر امواج مرده ی دریا
    بر امواج مرده ی دریا
  • شاه، شهبانو و شُکری شِکَری

    دیروز مطلبی در « فیس بوک!!» خواندم و از شما چه پنهان حیرت کردم. مدتی با خودم کلنجار رفتم و سرانجام به این باور رسیدم که شورش‌های اجتماعی معجزه می‌کنند و شفا می‌دهند. شورش‌ها جان تازه‌ای در کالبدهای خسته، کسل و دلزده اهل قلم می‌دمند؛ مثل عیسا، پسر خدا، مرده‌ها را ازدیار مردگان به سرزمین…ادامه “شاه، شهبانو و شُکری شِکَری” »

    بیشتر بخوانید: شاه، شهبانو و شُکری شِکَری
    شاه، شهبانو و شُکری شِکَری
  • همکاسه

    امروز، صبح زود وقتی به گل ‌های شمعدانی آب می‌دادم، بی‌هیچ دلیل روشنی به یاد به شهریار افتادم و سر از کارگاه «آهنتاب» در آوردم. چرا شهریار؟ من سال‌ها پیش نزدیک به ده سال آمزگار بودم و پس از پاکسازی و اخرج از ادارة آموزش و پرورش، مدتی با افغان‌ها کار می‌کردم و با چند…ادامه “همکاسه” »

    بیشتر بخوانید: همکاسه
    همکاسه
  • عاقل را اشاره ای کافیست

    اگر اشتباه نکنم، گویا از هوشی مین پرسیده بودند: وقتی رفقا از تو انتقاد می‌کنند، چکار می کنی و چه واکنشی نشان می‌دهی؟ گفته بود، اگر حق با آن‌ها باشد، به حال زار خودم گریه می‌کنم، و بعد در رفع آن «نقیصه» می‌کوشم و خودم را اصلاح می کنم. (نقل به معنی!) تا آن‌جا که…ادامه “عاقل را اشاره ای کافیست” »

    بیشتر بخوانید: عاقل را اشاره ای کافیست
    عاقل را اشاره ای کافیست
  • صندوقِ نامه ها

    در سال های نخستين تبعید که زخم‌ام ‌هنوز تازه بود، در آن سال‌هائی‌که جسم‌ام در اين‌جا بود و جانم مدام در کوه و دشت و دریا و آسمان وطن‌ ام پرسه می‌زد، در‌ آن سال‌های نکبتِ جلای وطن، دوری، تنهائی، اندوه و دلتنگی، نامه ها جایگاهی ویژه ای در قلب‌ام یافته بودند، نامه‌ها قاصدک‌هائی بودند…ادامه “صندوقِ نامه ها” »

    بیشتر بخوانید: صندوقِ نامه ها
    صندوقِ نامه ها
  • زنده باد جارو

    پیرمردی پس از سال‌ها به‌‌جائی رسیده بود که می‌گفت: «دنیا تا بوده چنین بوده است و هر تلاشی برای تغییر این چرخۀ جهنمی بی‌فایده است» در آن زمان من جخ شانزده یا هفده ساله بودم، روزها خانه‌ها، در و دیوار مردم را رنگ می‌زدم  و شب‌ها در کلاس‌های شبانۀ خوارزمی  درس می‌خواندم. باری پیرمرد- چندان…ادامه “زنده باد جارو” »

    بیشتر بخوانید: زنده باد جارو
    زنده باد جارو
  • دَمِ مسیحائی

    مژده ای دل كه مسیحا نفسی می آید/ كه ز انفاس خوشش بوی كسی می آید/ از غم هجر نكن ناله و فریاد كه من/ زده ام فالی و فریادرسی می آید ……. « حافظ» .در افسانه‌های پیش از اسلام آمده‌است که مردی بنام «عیسی» مرده‌ها را با «دم مسیحائی» زنده می‌کرده‌است. کسی که این…ادامه “دَمِ مسیحائی” »

    بیشتر بخوانید: دَمِ مسیحائی
    دَمِ مسیحائی
  • جلسۀ رونمائی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه

    بیشتر بخوانید: جلسۀ رونمائی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه
  • رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه (Marie de Mazdalla)

     برنامه معرفی‌ تزجمۀ رمان «مریم مجدلیه» به کوشش انجمن ایرانیان وال دُ مارن (حومه پاریس) در تاریخ ۲۹ ماه آوریل ۲۰۲۳ برگزار گردید. ترجمه فرانسه این کتاب به همت حمید صبا و تییری فورنیه انجام گرفته استبه علت مشکلات ناشی‌ از استفاده موسیقی در اینستاگرام، موسیقی متن این برنامه حذف شده است. اصل برنامه در کانال…ادامه “رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه (Marie de Mazdalla)” »

    بیشتر بخوانید: رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه (Marie de Mazdalla)
    رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه                                                                                                                               (Marie de Mazdalla)
  • کتاب ها چگونه و چرا نوشته می شوند.

    حسین دولت آبادی نویسنده – راديو همبستگی (radiohambastegi.com) گفتاری در باره ی سرگذشت کتاب های « نویسنده» تابستان 2023 رادیو همبستگی

    بیشتر بخوانید: کتاب ها چگونه و چرا نوشته می شوند.
    کتاب ها چگونه و چرا نوشته می شوند.
  • جنّ ، محرّم و مّلا (1)

    چند شب پیش، در منزل دوستی سخن از رمان صد سال تنهائی و زنی پیش آمد که گابریل گارسیا مارکر، نویسندۀ کلمبیائی او را با ملافه به آسمان فرستاده بود. اگرچه «ماریا» ربطی به زعفر الجنی نداشت، ولی نمی‌دانم چرا امروز صبح به یاد وجیزه‌ای افتادم که در بارۀ «جن، محرم و ملا» نوشته بودم….ادامه “جنّ ، محرّم و مّلا (1)” »

    بیشتر بخوانید: جنّ ، محرّم و مّلا (1)
    جنّ ، محرّم و مّلا (1)
  • بابا بزرگ…

    نزدیک غروب که سایۀ درخت‌ها و درختچه‌ها بلندتر شده ‌بود و هر از گاهی نسیمی می وزید، مثل هر روز از پشت میزم برخاستم، از پله‌ها سرازیر شدم و پیاده راه افتادم. پیاده روی بهانه‌ای است تا روزها مدتی در راه‌هایِ شناخته شده و مسیرهای آشنا قدم بزنم تا شاید در راه، بار دلتنگی، افسردگی…ادامه “بابا بزرگ…” »

    بیشتر بخوانید: بابا بزرگ…
    بابا بزرگ…
  • انسان یا خد؟ا

     مطابق تمام نظریات علمی موجود، تشکیل زمین و سایر سیارات منظومه شمسی همزمان بوده است، با تعیین سن این سنگ‌ها می‌توان سن واقعی زمین را بدست آورد. حداکثر سنی که تا به حال برای سنگ‌های آسمانی بدست آمده 6،4 میلیارد سال بوده است. یکی دیگر از عواملی که به تعیین سن زمین کمک می‌کند، نمونه‌هایی‌است…ادامه “انسان یا خد؟ا” »

    بیشتر بخوانید: انسان یا خد؟ا
    انسان یا خد؟ا
  • دوران

    دوران نخستین بار در سال1363خورشیدی، در شرایط بحرانی، شتابزده، آشفته و مغشوش نوشته شد. در آن زمان به اجبار جلای وطن کرده بودم و در آنکارا، به انتظار سرنوشت به سختی روزگار می‌گذراندم و اگر از چند روز بگذرم، هر روز می‌نوشتم. این دستنوشته نزدیک به سی و شش سال با سایر یاد داشت‌های سال‌های جوانی‌ام…ادامه “دوران” »

    بیشتر بخوانید: دوران
    دوران
  •   حاشيه بر کتاب طيفور

     « از آنچه بر ما گذشت» در آخر دنیا، چهار زن که از چهار گوشه ایران مهاجرت کرده‌اند، با صداقت و صمیمیت از گذشته و حال خویش سخن می‌گویند و ما از این رهگذر از متن جامعه، خودمان عبور می‌کنیم و پی می‌بریم چرا و چگونه «زن» در چمبری گرفتار آمده که الیافش با باورهای…ادامه “  حاشيه بر کتاب طيفور” »

    بیشتر بخوانید:   حاشيه بر کتاب طيفور
      حاشيه بر کتاب طيفور
1 2 3 … 9
برگه بعدی

کتاب‌ها

  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • دوران
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • جموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • دارکوب
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ اول)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • قلمستان
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی
ساعتی با؛ هوشنگ اسدی و «بانوی نیلوفری»، حسین دولت‌آبادی و «دوران» در ناکجا
به مناسبت انتشار دو عنوان جدید در نشر ناکجا
یکشنبه سوم سپتامبر ۲۰۲۳
ساعت ۵ بعدازظهر در کتابفروشی ناکجا

گفتار در رسانه‌ها

  • رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه (Marie de Mazdalla)
  • کتاب ها چگونه و چرا نوشته می شوند.
  • ‏«دنیا خانة من است»‏ – 1996- گفتگو با سپیده فارسی
  • رمان مریم مجدلیه، گفتگو با حسین دولت آبادی «نویسنده»
  • ماه مجروح. مجموعه آثار کمال رفعت صفائی گفتگو با حسین دولت آبادی

Copyright © 2023 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme