Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه

نویسنده: حسین دولت‌آبادی

مردم قلعۀ ما

Posted on 2 دسامبر 20242 دسامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
مردم قلعۀ ما

به یاد دوست، به یاد «اکبرشهریار» که امروز خبرش را آوردند. در آن ولایتی که من به دنیا آمدم، مردم معتقد بودند: «اوستا زاده، پشت کمر پدرش نیم اوستاست» در این باور پاره ای از حقیقت وجود داشت. من در دکان سلمانی پدرم، الفبای این حرفه را یاد گرفتم و گاهی سر بچّه‌های مدرسه و…

ادامه “مردم قلعۀ ما” »

یادداشت

جهانی پر از دروغ

Posted on 1 دسامبر 202425 مارس 2025 By حسین دولت‌آبادی
جهانی پر از دروغ

جنگ واژه‌ی منحوسی است که در زمانۀ ما، هر روز و هر شب بیش از هزار و یک بار به زبان های مختلف بیان می‌شود و در چهار گوشۀ جهان صدها و صدا کارشناس، در رادیوها و تلویزیون‌ها و متینگ‌ها آن را تفسر و تعبیر می‌کنند؛ گیرم هرگز و هیچگاه یک سر سوزن از رنجی…

ادامه “جهانی پر از دروغ” »

یادداشت

خسرو پرویز و پینه دوز

Posted on 27 نوامبر 202428 نوامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
خسرو پرویز و پینه دوز

نفرت از حکومت جهل و جنایت اسلامی و آخوندها باعث این توهم شده است که گویا پیش‌‌‌‌ از حملۀ اعراب به ایران و شکست یزگرد سوم، مردم ما زیر سایۀ شاهنشاهان هخامشی، اشکانی، ساسانی و دین زردشتی، در بهشت برین زندگی می‌کرده‌اند. اگر از مردم ساده لوح و کسانی‌که با تاریخ بیگانه اند، بگذریم، شماری…

ادامه “خسرو پرویز و پینه دوز” »

دسته‌ بندی نشده

دَمِ مسیحائی

Posted on 26 نوامبر 202426 نوامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
دَمِ مسیحائی

فیضِ روحُ القُدُس ار باز مدد فرماید/ دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد  « حافظ» .در افسانه‌های پیش از اسلام آمده‌است که مردی بنام «عیسی» مرده‌ها را با «دم مسیحائی» زنده می‌کرده‌است. کسی که این دروغ شاخدار را در چندین و چند قرن پیش ساخته و پرداخته و در دنیا و میان مردم شایع کرده‌است،…

ادامه “دَمِ مسیحائی” »

دسته‌ بندی نشده

گفتگویِ لبِ گور

Posted on 23 نوامبر 202423 نوامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
گفتگویِ لبِ گور

گفتگویِ لبِ گور P دوستی معتقد بود نمایشنامه های این‌جانب با آن‌همه شخصیت «پرسوناژ» در خارج از مملکت و امکانات محدود قابل اجرا نیست، از من انتظار داشت نمایشنامه‌ای کوتاه برای او بنویسم که بیش ار دو شخصیت نداشته باشد. اگرچه گرفتار کار سنگینی بودم و فرصت نداشتم، ولی به او قول دادم و گفتم…

ادامه “گفتگویِ لبِ گور” »

دسته‌ بندی نشده

گو نماند ز من این نام چه خواهد بودن (1)

Posted on 11 نوامبر 202411 نوامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
گو نماند ز من این نام چه خواهد بودن (1)

هموطن عزیزی، آشنایِ دنیایِ مجازی در پیامگیر فیس‌بوک اینجانب نوشته بود که رمان‌اش ده سال پیش درایران منتشر شده، ولی به قول خودش «گمنام باقی مونده‌». من آن رمان را نخوانده بودم و نمی‌توانستم چنانکه که هموطن عزیز ما متوقع بود، آن را در فیس بوک بررسی و معرفی‌ کنم. با وجود این چند کلمه‌ای…

ادامه “گو نماند ز من این نام چه خواهد بودن (1)” »

دسته‌ بندی نشده

پچپچه‌های همسایه ها، دغدغه های مادرم

Posted on 5 نوامبر 20245 نوامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
پچپچه‌های همسایه ها، دغدغه های مادرم

نفرت و نفاق بین گروه‌های اجتماعی، احزاب و سازمان‌هایِ سیاسی، اقوام و حتا ملت‌ها و آدم‌ها هرگز بی‌‌‌دلیل نبوده است و بی دلیل نیست و می‌توان ریشه‌های تاریخی، علل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، طبقاتی و حتا فرهنگی آن را پیدا کرد، به انگیزه‌های پنهانی رفتار آدم‌ها پی برد و آن‌ها را فهمید، پذیرفت و یا رد…

ادامه “پچپچه‌های همسایه ها، دغدغه های مادرم” »

دسته‌ بندی نشده

مردی که به مقصد نرسید

Posted on 1 نوامبر 20241 نوامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
مردی که به مقصد نرسید

آقای «پریش» وحشتزده از خواب پرید، نگاهی به شماره‌هایِ سبز ساعت انداخت و زیر لب غر زد: «مرده شوی». مثل هر روز خواب مانده بود؛ وقت گذشته بود و فرصت نداشت تا دوش می‌گرفت ریش‌اش را می تراشید؛ مسواک می زد و صبحانه می خورد، باید هرچه زودتر لباس می‌پوشید و از پله ها سرازیر…

ادامه “مردی که به مقصد نرسید” »

دسته‌ بندی نشده

بریدۀ یک نامه

Posted on 29 اکتبر 202429 اکتبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
بریدۀ یک نامه

‏… بیست و سه سال از زمانی ‌که من برای ساختن خانه‌ام زمین را به آسمان می‌دوختم و روزی شانزده تا ‏هیژده ساعت کار می‌کردم می‌گذرد. در آن روزگار هراسی از آینده نداشتم، سوار بر گردۀ زندگی بودم بود و از هیچ، ‏امکان و همه چیز می‌ساختم، می ساختم و از سازندگی لذّت می بردم…

ادامه “بریدۀ یک نامه” »

دسته‌ بندی نشده

نان و نمک

Posted on 23 اکتبر 202415 آوریل 2025 By حسین دولت‌آبادی
نان و نمک

حق صحبت و نان و نمک را نگاه باید کرد. ( تاریخ بیهقی ص 50 ). دیشب گفتگو یا به‌زبان اهل تأتر و سینما دیالوگی را در نمایشنامه نویسندۀ نیکاراگوئی خواندم که مرا به فکر واداشت و تا امروز صبح ذهن‌ام را مشغول کرد و سرانجام سر از چین در آوردم و به یاد داستان…

ادامه “نان و نمک” »

دسته‌ بندی نشده

سال بُز

Posted on 20 اکتبر 202420 اکتبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
سال بُز

فصلی از « چوبین در» یادداشت های پراکنده ام را کنار گذاشتم، دل دريا کردم و آن دفتر کهنة کاهی را برداشتم. مرور و خواندن خطوط کج و معوج و شتابزده ای که در دوران کوتاه ديوانگی و پيامبری ام نوشته بودم، چندان ساده نبود و اغلب باعث افسردگی و پريشانی ام می شد ….

ادامه “سال بُز” »

دسته‌ بندی نشده

چند  شاخه گلِ محمدی

Posted on 17 اکتبر 202417 اکتبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
چند  شاخه گلِ محمدی

در دوران بحران ویروس کُرونا فرصتی پیش آمد، ( توفیق اجباری) چند بار خانه تکانی کردم و گمشده‌هائی را از زیر گرد و غبار زمانه بیرون آوردم. در میان یاد ‌داشت‌های ناتمام و دفترچه‌های کهنه و زرد شده، عنوانِ «چند شاخه گلِ محمدی» یه چشم‌ام خوردو یکدم مکث کردم. زیر این عنوان چند سطر شتابزده…

ادامه “چند  شاخه گلِ محمدی” »

دسته‌ بندی نشده

چرا ایران بمباران می شود؟!

Posted on 16 اکتبر 202416 اکتبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
چرا ایران بمباران می شود؟!

شهاب برهان از خود بپرسیم چرا؟ مردم در ایران چندیست که هر لحظه در انتظار فروافتادن بمب و موشک اسرائیل و آمریکا بر سر و سامان شان در لرز و هراس به سرمی برند و متاسفانه ممکن است در همین ساعات چنین مصیبتی رخ دهد؛ مصیبتی که وقوع اش دیر و زود دارد، سوخت و…

ادامه “چرا ایران بمباران می شود؟!” »

دسته‌ بندی نشده

انتقام موحش گاوها

Posted on 15 اکتبر 202415 اکتبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
انتقام موحش گاوها

ابوالفضل بیهقی در مقدمۀ «تاریخ بیهقی» که به روایتی سی جلد بوده و فقط سه جلد آن از گزند بادهای مسموم جان به در برده و به ما رسیده، نوشته‌است: «… در دیگر تواریخ چنین طول و عرض نیست، که احوال را آسان‌تر گرفته‌اند و شّمه‌ای بیش یاد نکرده، اما من چون این کار پیش…

ادامه “انتقام موحش گاوها” »

دسته‌ بندی نشده

 رؤیایِ کبوترها و چلچله‌ها

Posted on 11 اکتبر 202411 اکتبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
 رؤیایِ کبوترها و چلچله‌ها

        فصلی از « خاک دامنگیر» خاموشی! برق‌ آسایشگاه خاموش‌ بود و من مثل هر شب به‌‌ خفاشی خیره شده بودم که از ‌سقف آویزان مانده بود و از جا جنب نمی‌خورد. خفاشی بزرگ که مانند سایرخفاش‌ها پرواز نمی‌‌کرد و در تاریکی شب به دنبال طعمه نمی‌رفت. بلکه با آن تنها چشم زرد روشن‌اش به…

ادامه “ رؤیایِ کبوترها و چلچله‌ها” »

دسته‌ بندی نشده

حقیقت، بی خانمان تاریخ

Posted on 6 اکتبر 20246 اکتبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
حقیقت، بی خانمان تاریخ

فرزانه ای گویا گفته است: هیچ چیزی دشوارتر از بیان حقیقت و ساده تر از مجیزگوئی نیست. … و اما مسافرِ ما از قرن‌ها پیش، از زمانی که انسان از غارها بیرون آمده، زبان بازکرده و خانه و سرپناه ساخته بود، پای پیاده راه افتاده بود، همة قاره‌ها، کشورها، شهرها و روستاها را زیر پا…

ادامه “حقیقت، بی خانمان تاریخ” »

دسته‌ بندی نشده

تو کز محنت دیگران بی غمی

Posted on 28 سپتامبر 202429 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
تو کز محنت دیگران بی غمی

در ولایت ما، مردم روی همولایتی‌ها اسم می‌گذاشتند و کمتر کسی آن‌ها را توی قلعه به نام اصلی و شهرت شناسنامه‌اش صدا می‌زد: از جمله نام‌هائی که هنوز فراموش نکرده ام: دیو سفید، دیو سیاه، موری، یاور، کلا بلند، ک…گردن و امثالهم بودند. اینجانب را نیز به نام نامی: «بیداری!» مفتخر کرده بودند. باری، من…

ادامه “تو کز محنت دیگران بی غمی” »

دسته‌ بندی نشده

  من سیاسی نیستم

Posted on 26 سپتامبر 202426 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
  من سیاسی نیستم

در روزگار ما سیاست به تعبیر فرانسوی‌ها در هوا است c’est dans l’air  و از آن گزیر و گریزی نیست، حتا اگر مانند بسیاری از اهل هنر و فرهنگ منکر این حقیقت باشیم و از آن تبری جوئیم. باری، از شما چه پنهان من پس از هفتاد و هفت سال عمر از دروغ‌ها‌ی سیاستمداران و…

ادامه “  من سیاسی نیستم” »

دسته‌ بندی نشده

مردی که تاج شاه را آتش زد

Posted on 25 سپتامبر 202425 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
مردی که تاج شاه را آتش زد

اگر چه در شهر سبزوار ژاندارمری وجود داشت، ولی در ولایت ما هنوز به« ژاندارم» که واژه‌ای فرانسوی است، می گفتند «مأمور» یا «امنیه» که امنیّت را به ذهن متبادر می‌کرد و گویا قرار بود در روستاها مواظب امنیّت مردم باشد و خلافکارها را دستگیر و به دست پرقدرت عدالت بسپارد. با این‌همه «مأمور» بار…

ادامه “مردی که تاج شاه را آتش زد” »

دسته‌ بندی نشده

آدم گرسنه آزادی ندارد

Posted on 24 سپتامبر 202424 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
آدم گرسنه آزادی ندارد

مردی آواره و بی خانمانی را می شناسم که از چندین سال پیش زیر پل اتوبان، نه چندان دوراز خانۀ ما، روزگار می گذراند و من هر بارهنگام پیاده روی او را می بینم که در آن گوشه، کنار اثاثیه و خرت و پرت های بی ارزش، زیر لحاف چرک و شندر پندری اش مچاله…

ادامه “آدم گرسنه آزادی ندارد” »

دسته‌ بندی نشده, یادداشت

شباهت ها 

Posted on 22 سپتامبر 202422 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
شباهت ها 

من این متن را حدود سه سال پیش در سالگرد درگذشت مادرم قلمی کردم و به بایگانی فیس بوک سپردم. دیروز در نامه ای به دوستی اعتراف کردم: کسان بسیاری را که روزگاری برایم عزیز و گرامی بودند و یاد آن‌ها هربار بند دلم را می‌لرزاند، از یاد برده‌ام و اگر کسی را به تصادف…

ادامه “شباهت ها ” »

یادداشت

در دیار ما زن گران است

Posted on 20 سپتامبر 202420 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
در دیار ما زن گران است

… من در دوران جوانی، ده سال در مُلک ری کار و زندگی کردم و در آن‌ سال‌ها، کارگرهای فصلی و مهاجر افغان را این‌جا و آن‌جا، در باغ‌ -های شهریار و سر ساختمان‌ها می‌دیدم؛ در آن مدت با شماری از آن‌ها آشنا شده بودم و چند نفر را حتا از نزدیک می‌شناختم. در سال‌های…

ادامه “در دیار ما زن گران است” »

دسته‌ بندی نشده

طنزِ تلخِ تاریخ

Posted on 15 سپتامبر 202415 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
طنزِ تلخِ تاریخ

طنزِ تلخِ تاریخ P چندی پیش گذرم به شهر مردگان افتاده بود و در جستجوی مزار عزیزی گورسنگ‌ها را می‌خواندم؛ نیمۀ تابستان بود؛ هوا به شدت گرم کرده بود و من که از پرسه زدن خسته شده بودم، یک‌دم روی جدول خیابان نشستم تا نفس می‌گرفتم و دراین فرصت نگاهی به دستنوشته‌ام می‌انداختم. مردی بلند…

ادامه “طنزِ تلخِ تاریخ” »

دسته‌ بندی نشده

یک روز زندگی پس از مرگ

Posted on 14 سپتامبر 202414 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
یک روز زندگی پس از مرگ

آشنائی از آن سر دنیا، طرح فیلمنامه‌ای را فرستاد و از من خواهش کرد تا گفتگوها (دیالوگ‌های) صحنه‌های فیلم را بنویسم. موضوع یا «سوژه» بنظرم جالب آمد؛ به او جواب دادم اگر عجله‌ای نداشته باشد، اینکار را دراولین فرصت، با کمال میل انجام خواهم داد، افسوس، دنیا وفا نکرد، اجل به او مهلت نداد، «…

ادامه “یک روز زندگی پس از مرگ” »

دسته‌ بندی نشده

آه، پاریس، پاریس…

Posted on 5 سپتامبر 20245 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
آه، پاریس، پاریس…

نزدیک به چهل سال پیش از فرودگاه استانبول به مقصد پاریس پرواز کردم. در سالن انتظار فرودگاه، جوانکی شیک پوش، به زبان انگلیسی شکسته، بسته پرسید: « شما به کجا می روید؟» و من که بیشتر از او به انگلیسی تسلط نداشتم، به اختصار عرض کردم: «می روم به پاریس!» جوانک با حسرت و حیرت…

ادامه “آه، پاریس، پاریس…” »

دسته‌ بندی نشده

یا به تشویش و غصه راضی شو/ یا جگر بند پیش زاغ بنه 

Posted on 4 سپتامبر 20244 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
یا به تشویش و غصه راضی شو/ یا جگر بند پیش زاغ بنه 

…آن انسان زیبایِ افسانه‌ای و افسانه‌ها که قرن‌ها پیش مهربانی، برادری و برابری آدم‌ها را همه جا موعظه می‌کرد، در بالای تپة جلجتا بر صلیب چوبی بزرگی که خود بسختی به دوش کشیده بود، مصلوب شد و تاریخ ثابت کرد که با موعظه و پند و اندرز مسیحائی انسان‌ها مهربان، برابر و برادر نمی‌شوند. نه،…

ادامه “یا به تشویش و غصه راضی شو/ یا جگر بند پیش زاغ بنه ” »

یادداشت

دنیا حانۀ من است

Posted on 1 سپتامبر 20241 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
دنیا حانۀ من است

 نزدیک به نیم قرن پیش مجموعه قصه ای به نام « پنح شعلۀ جاوید» از پنج نویسندۀ مشهور زمانه صادق هدایت، آقا بزرگ علوی، صادق چوبک، محمد علی جمالزاده و یک نویسندۀ معاصردیگر چاپ و منتشر شد، (متأسفانه نام او را از یاد برده ام)، چندی گذشت و کتاب دیگری زیر عنوان «شعله های جاوید»…

ادامه “دنیا حانۀ من است” »

دسته‌ بندی نشده

جاسوسِ کوچه‌یِ هامو «Hameau » (1)

Posted on 24 آگوست 202424 آگوست 2024 By حسین دولت‌آبادی
جاسوسِ کوچه‌یِ هامو «Hameau » (1)

        در این گوشة دنیا، در‌‌ میان مردم بیگانه، به تجربه دریافته‌ام که هربار به معنای واژه‌ای در موقعیت و در وضعیّت خاصی پی‌برده ا‌م، هرگز آن را فراموش نکرده‌ام، مانند: « espion» (2) که گوئی با داغ و درفش توی ذهن‌ام حک شده‌است. تا آن‌جا که به یاد دارم، این کلمه را سال هزار…

ادامه “جاسوسِ کوچه‌یِ هامو «Hameau » (1)” »

دسته‌ بندی نشده

بلبل

Posted on 22 آگوست 202422 آگوست 2024 By حسین دولت‌آبادی
بلبل

پاره ای از « تیرۀ کلّه سفیدها» استوار دوم شیبانی از آسایشگاه ما رفته بود و «اسد شراب» جایِ او را گرفته بود. اسد به‌راز بیدارخوابی‌هایِ من پی برده بود؛ گاهی آخر شب‌ نیم خیز می‌شد و سرک می‌کشید: «میرزا، توی این نور ننویس، کور می‌شی.» «بگیر بخواب بلبل، نگران چشم‌های میرزا نباش.» اسد شهریاری…

ادامه “بلبل” »

دسته‌ بندی نشده

گماشته

Posted on 6 آگوست 20246 آگوست 2024 By حسین دولت‌آبادی
گماشته

هیاهوئی در راهرو بازداشتگاه پیچید، درآهنی انفرادی با نالۀ کشداری باز شد و نگهبان زندانی را به داخل هل داد. تازه وارد، آن جوان بلند بالا و تنومند؛ مانند گوریلی گرفتار، وحشت زده و ناباور به ‌من و استوار لنگ دراز، به در و دیوار نگاه می‌کرد و حرف نمی زد «یا قمر بنی‌هاشم، چه…

ادامه “گماشته” »

داستان كوتاه

 زلفِ کجِ کوشیرانی

Posted on 22 جولای 202423 جولای 2024 By حسین دولت‌آبادی

فصلی از کتاب « تیرۀ کله سفید ها» چند سال از دوران هنرآموزی‌ام گذشته بود و بسیاری از یادها با بادها رفته بودند، با این‌همه روزی که پا به زندان جمشیدیه گذاشتم، به یاد مرکز آموزش‌ها و کلنل شاداب و سرخوش آمریکائی افتادم: «! I’m here » در مرکز آموزش‌ها سه ماه زودتر از همقطارها…

ادامه “ زلفِ کجِ کوشیرانی” »

دسته‌ بندی نشده

کس نخارد پشت من/ جز ناخن انگشت من

Posted on 30 ژوئن 202430 ژوئن 2025 By حسین دولت‌آبادی
کس نخارد پشت من/ جز ناخن انگشت من

اگرچه به تجربه دریافته‌ام که در دنیای مجازی « فیس بوک» دوستان و عزیزان به ندرت مطالب طولانی را می‌خوانند، ولی از آن‌جا که یاد نگرفته ام کوتاه بنویسم و مانند بسیاری کلمات قصار صادر کنم، این وجیزه‌ها را که در وبلاگ‌ام چاپ شده اند، در فیس بوک باز نشر می‌کنم و از شما چه…

ادامه “کس نخارد پشت من/ جز ناخن انگشت من” »

دسته‌ بندی نشده

Marché de la poesie

Posted on 11 ژوئن 202413 ژوئن 2024 By حسین دولت‌آبادی
Marché de la poesie

Place Saint-SulpiceParis 6e

دسته‌ بندی نشده

دادگاه نظامی

Posted on 4 ژوئن 20244 ژوئن 2024 By حسین دولت‌آبادی
دادگاه نظامی

فصلی از کتاب « تیرۀ کلّه سفیدها» دژبانی که مرا از زندان پایگاه به ستاد نیروی هوائی برده بود، تلنگری به در اتاق زد، دستگیره را با احتیاط و به آرامی چرخاند، در آستانۀ در سیخ ایستاد، پاشنه پا به هم کوبید و دست‌اش را به سرعت تا لبۀ کلاه‌اش بالا برد: «قربان!» سرهنگ سر…

ادامه “دادگاه نظامی” »

داستان كوتاه

بازسازی جنایت یا باز آفرینی واقعیّت؟

Posted on 25 می 202410 اکتبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
بازسازی جنایت یا باز آفرینی واقعیّت؟

دستنوشته‌ها نمی‌سوزند، اثر محمد رسول اف، اگر تنها فیلم سیاسی تاریخ سینمای ایران نباشد، ( من همة فیلم ها را ندیده‌ام) دست کم نوید بخش سینمائی است‌که از کنار مسائل حسّاس جامعه نمی‌گذرد تا با هنر نمائی اهل فرنگ را انگشت به دهان‌روی صندلیها میخکوب کند و جایزه بگیرد. در این فیلم انگشت اتهام به…

ادامه “بازسازی جنایت یا باز آفرینی واقعیّت؟” »

نقد و نظر

فریاد

Posted on 29 آوریل 20243 می 2024 By حسین دولت‌آبادی
فریاد

من این نامه را نزدیک به سی و چهار سال پیش به دوستی نوشتم و به پراکندگی ایرانی‌های مهاجر اشاره کردم و نام آن را «صدا» یا «فریاد» گذاشتم. اگر اشتباه نکنم، در آن سال وزیرامور خارجه ایران، ولایتی به پاریس آمده بود و شماری از ایرانی ها در میدان حقوق بشر (1) جمع شده…

ادامه “فریاد” »

نامه

ریشه در خویشتن خویش

Posted on 27 آوریل 20249 اکتبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
ریشه در خویشتن خویش

بزرگوار گاهی مدت‌ها با خودم کلنجار می روم تا نامرادی‌ها را توجیه کنم، لب فرو بندم و ننویسم، گیرم این کار نا شدنی‌ست، هر بار پس از مدتی مقاومت سرانجام تسلیم می‌شوم و دوباره به این نتیجه می‌‌رسم که نمی‌‌‌‌‌توانم خاموش بمانم و ننویسم؛ می‌نویسم و هرگز بنا به مصلحت روزگار و سایر ملاحظات، احساسات…

ادامه “ریشه در خویشتن خویش” »

یادداشت

جنایت اتفاق افتاده است

Posted on 26 آوریل 202427 آوریل 2024 By حسین دولت‌آبادی
جنایت اتفاق افتاده است

فئودور داستایوسکی، نویسندۀ بزرگ روس، در جوانی به گروه ایلیا پائولوویچ پطروشفسکی پیوست؛ این گروه آرمانخواه و سوسیالیست علیه تزار (نیکلای اول) و نظام ارباب و رعیتی «سرواژ» مبارزه می‌کردند. داستایوسکی همراه بیست و یک نفر هموند گروه، به جرم تبلیغات ضد دولتی، مشارکت در توطئه‌ علیه امپراطور روس خوانش نامه‌ای انتقادی علیه کلیسای ارتدوکس…

ادامه “جنایت اتفاق افتاده است” »

یادداشت

پیری تلخ

Posted on 15 آوریل 202415 آوریل 2024 By حسین دولت‌آبادی
پیری تلخ

سال‌ها پیش، محکومین به اعدام را شب آخر به زندان نظامی جمشیدیه می‌آوردند و ساعت چهار صبح، قاضی عسگر را صدا می زدند تا محکوم در حضور او وصیّت می‌کرد؛ شب‌های اعدامی، من با صدای گوشخراش و هول انگیز دانه‌های زنجیری که از لای میله‌های در بزرگ و آهنی زندان می‌گذشت از خواب می‌پریدم، روی…

ادامه “پیری تلخ” »

یادداشت

این جنگ، جنگ مردم ما نیست

Posted on 14 آوریل 202420 آوریل 2024 By حسین دولت‌آبادی
این جنگ، جنگ مردم ما نیست

نزد شماری از «روشنفکرها» و مردم عادی، نفرت و انزجار از حکومت جهل و جنایت اسلامی، به نفرت از اسلام و فاجعه بارتر از این به نفرت از عرب های مسلمان منجر شده است. این روند که از مدت‌ها پیش آعاز شده، اگر ادامه یابد، ( انگار ادامه دارد) به راسیسم و فاشیسم و فاجعه…

ادامه “این جنگ، جنگ مردم ما نیست” »

یادداشت

صفحه‌بندی نوشته‌ها

قبلی 1 … 3 4 5 … 13 بعدی

کتاب‌ها

  • دارکوب
  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • مصاحبه با مصطفی خلجی ( قسمت دوم)
  • خاطرات منتشر نشدۀ محمود دولت آبادی و برادرش حسین دولت آبادی ( قسمت اول)
  • گفتگوی نیلوفر دهنی با حسین دولت آبادی
  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme