کدخدا سنگ
مادرم تا زنده بود در بارۀ راز داری میگفت: «…حرف که از سی و سه دندان بگذرد، از سی و سه شهر میگذرد» همو شکوه میکرد که نخود توی دهان همسایۀ دیوار بهدیوار ما نم نمیکشید» باری، اگر همۀ مردم دنیا راز دار و سّر نگهدار بودند و اگر زبان «کدخدا سنک» لق نخورده بود،…