Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه

دسته: دسته‌ بندی نشده

دنیا خانۀ من است

Posted on 7 می 20257 می 2025 By حسین دولت‌آبادی
دنیا خانۀ من است

چند روز پیش روی برگۀ کاغذی نوشته بودم، پنج شعلۀ جاوید، نفیسی، پورت سن کلود، تاکسی، مهاجرت، سرخپوست  و وطن. امروز صبح به تصادف چشم‌ام به این برگۀ کاغذ افتاد،  مدتی به کلمه ها خیره نگاه کردم تا زنحیرۀ پیوند و رابطۀ آن ها را پیدا کنم. بی شک این چند کلمه را یادداشت کرده…

ادامه “دنیا خانۀ من است” »

دسته‌ بندی نشده, یادداشت

ریشه در خویشتن خویش

Posted on 1 می 20251 می 2025 By حسین دولت‌آبادی
ریشه در خویشتن خویش

گاهی مدت‌ها با خودم کلنجار می روم تا نامردمی ها و نامرادی‌ها  را توجیه کنم، لب فرو بندم و ننویسم، گیرم این کار نا شدنی‌ست، هر بار پس از مدتی مقاومت سرانجام تسلیم می‌شوم و دوباره به این نتیجه می‌‌رسم که نمی‌‌‌‌‌توانم خاموش بمانم و ننویسم؛ می‌نویسم و هرگز بنا به مصلحت روزگار و سایر…

ادامه “ریشه در خویشتن خویش” »

دسته‌ بندی نشده

در حاشیه ی تبعید (*)

Posted on 29 آوریل 202529 آوریل 2025 By حسین دولت‌آبادی
در حاشیه ی تبعید (*)

 تا در خویشتن خویش به غلط نیفتم ناگزیرم از چیزهای بی اهمیّت، به ظاهر بی اهمیّت شروع کنم. آخر همین جزئیّات زندگی ام را رقم می زنند و مانند موریانه ها مرا از دورن می جوند و می خورند. شاید دیگران چون من گرفتار این تارعنکبوت نباشند و یا با بند بازی خود را از…

ادامه “در حاشیه ی تبعید (*)” »

دسته‌ بندی نشده

فرهنگ افتخار

Posted on 19 آوریل 202519 آوریل 2025 By حسین دولت‌آبادی
فرهنگ افتخار

مهرماه، سال 1341، آغاز سال تحصیلی، روز اول  و زنگ اول  بود که دبیر فارسی  ما وارد کلاس اول دبیرستان شد، بی اعتنا به قیل و قال شصت و پنج شاگرد شهری و روستانی، از سکوی جلو تخته سیاه بالا رفت و پشت به شاگرد ها با گچ سفید نوشت: فخر، مفاخر، مفتخر، تفاخر، فاخر،…

ادامه “فرهنگ افتخار” »

دسته‌ بندی نشده

اگر آدم خوبی بود، سال قحطی می مرد

Posted on 18 آوریل 202518 آوریل 2025 By حسین دولت‌آبادی
اگر آدم خوبی بود، سال قحطی می مرد

من سه سال پس از پایان جنگ جهانی دوم به دنیا آمدم و در سال‌هایِ کودکی‌ام در آن دیار مردم هنوز هراز گاهی از دوران جنگ و قحطی قصه‌های هولناکی نقل می‌کردند و از جمله این که خوار بار نایاب و یا کمیاب بوده و اهالی از ناچاری برگ درخت و ریشۀ گیاه و یا…

ادامه “اگر آدم خوبی بود، سال قحطی می مرد” »

دسته‌ بندی نشده

خری که تاوان می‌شود

Posted on 17 آوریل 202517 آوریل 2025 By حسین دولت‌آبادی
خری که تاوان می‌شود

 زیستن دراین دنیای وارونه دقمرگی و  مبارزۀ مدام با مرگ است.. … روزی از روزهای گرم تموز، کنار جادۀ خاکی ولایت، خر ‌پیری زیر بار خسبیده بود و از‌جا جنب نمی‌خورد. چند نفر، گوش، گردن و دم و افسار او را چسبیده بودند، نفس‌نفس می‌زدند، تلاش می‌کردند، عرق می‌ریختند، هرکدام ازسوئی می‌کشیدند، سیخونک می‌زدند، فحش…

ادامه “خری که تاوان می‌شود” »

دسته‌ بندی نشده

زخم های کهنه ماتم هزارساله

Posted on 17 آوریل 202517 آوریل 2025 By حسین دولت‌آبادی
زخم های کهنه ماتم هزارساله

‏… بیماری دراز به ‌دراز روی تخت بیمارستان افتاده بود؛ ملحفه‌ای سفید ( ملافه ای سفید) صورت و سرتا پای او را ‏پوشانده بود و هیچ عضوی از بدن‌اش پیدا نبود. پزشک‌ها، پرستارها، خویشان، دوستان، عزیزان و ‏فرزندان بیمار گرد او به تماشا ایستاده بودند و به دلسوزی و غمخواری، به پچپچه با هم حرف…

ادامه “زخم های کهنه ماتم هزارساله” »

دسته‌ بندی نشده

سرگذشت کبودان

Posted on 9 آوریل 20259 آوریل 2025 By حسین دولت‌آبادی
سرگذشت کبودان

کتاب ها نیز مانند آدم ها سرنوشت و سرگذشتی دارند. من رمان کبودان را بر اساس یادداشت‌هائی که در سال 1349 در جنوب ایران، بندرها و جزیره‌ها برداشته بودم، به مدت پنج سال در هفتصد صفحه نوشتم. سال 1355 خورشیدی عزیزی از زندان بیرون آمد، رمان را خواند وبنا به پیشنهاد او و بنا به…

ادامه “سرگذشت کبودان” »

دسته‌ بندی نشده

فاصلۀ جغرافیائی، فاصلۀ تاریخی

Posted on 29 مارس 202529 مارس 2025 By حسین دولت‌آبادی
فاصلۀ جغرافیائی، فاصلۀ تاریخی

چند‌ی روز پیش در بارۀ«خارج» و «داخل» و کنایۀ نیشدار و گزندۀ هنرمند «خارج نشین» بحثی را در صفحۀ فیس بوک دنبال کردم و از شما چه پنهان این پرسش برایم پیش آمد: «… آیا در زمانۀ ما فاصلۀ جغرافیائی و دوری از مردم، به مرور زمان باعث فاصلۀ تاریخی هنرمند می‌شود؟» این پرسش به…

ادامه “فاصلۀ جغرافیائی، فاصلۀ تاریخی” »

دسته‌ بندی نشده

جای دوست، جای دشمن

Posted on 28 مارس 202528 مارس 2025 By حسین دولت‌آبادی
جای دوست، جای دشمن

در روزگار جوانی نسل ما معرکه گیرانی بنام « لوطی» بودند که عنتری (انتری؟) دست آموز داشتند که با شیرین‌کاری هایش تماشاچی ها را می‌خنداند. ازجمله این که هربار لوطی از او می پرسید: «مخمل، جای دشمن کجاست؟» عنتر دست روی ماتخت‌اش می گذاشت و دندان‌های زرد و درشت‌اش را بیرون می انداخت. ولی اگر…

ادامه “جای دوست، جای دشمن” »

دسته‌ بندی نشده

شاهکار طبیعت و آثار هنرمند

Posted on 21 مارس 202521 مارس 2025 By حسین دولت‌آبادی
شاهکار طبیعت و آثار هنرمند

… و اما در رمان «خون اژدها» راوی زنی‌است به نام عاطفۀ قشقائی. من این زن را در آغاز کار نمی‌شناختم، هیچ نمونه، الگو و حتا طرح محوی از او در ذهن نداشتم و مانند خواننده‌ها به‌مرور با شخصیّت او آشنا شدم. این زن که گوئی سال‌ها در ناخود آگاه و در ژرفاها و تاریکی‌های…

ادامه “شاهکار طبیعت و آثار هنرمند” »

دسته‌ بندی نشده

عیدِ علیرضا آرتی

Posted on 19 مارس 202519 مارس 2025 By حسین دولت‌آبادی
عیدِ علیرضا آرتی

در ولایت ما همۀ مردها و شماری از زن‌ها به نام و شهرتی شناخته می‌شدند که همولایتی‌ها به مرور زمان، با توجه به خصلت، رفتار، گفتار، ایل و تبار، رنگ و رخ، قد و قیافه به آن‌ها بخشیده بودند و این عنوان‌ها و لقب‌ها را تا آخر عمر یدک می‌کشیدند: دیو سیاه، خاتون ماستو، دیو…

ادامه “عیدِ علیرضا آرتی” »

دسته‌ بندی نشده

انسان یا امکان؟

Posted on 14 مارس 202514 مارس 2025 By حسین دولت‌آبادی
انسان یا امکان؟

نامه ای که هرگز فرستاده نشد بزرگوار، من خیلی زود، زودتر از دیگران قاعدۀ بازیِ دنیا را فهمیدم و جامعه و آدم‌ها را شناختم، ولی به آن گردن نگذاشتم و گذشتم. افسوس یا حسرت؟ شکوه و یا شکایت؟ نه، نه، هیچکدام. من یک عمر با همه، با برادر یا دوست، و با مردم صادق و…

ادامه “انسان یا امکان؟” »

دسته‌ بندی نشده, یادداشت

جالیزبان، کولی‌ها و آزادی

Posted on 23 فوریه 202523 فوریه 2025 By حسین دولت‌آبادی
جالیزبان، کولی‌ها و آزادی

… انتظار در قفس آهنی و چشم به ‌راهی مسافر ملال انگیز و کسالت بار بود و من به همین دلیل هرگز در فرودگاه‌ها نمی‌ماندم و رانندگی در راه بندان‌های جهنمی پاریس را به انتظار و دلشوره ترجیح می‌دادم. گاهی انتظار در فرودگاه‌ها به دو ساعت حتا به سه ساعت و‌اندی می‌رسید و زمان مانند…

ادامه “جالیزبان، کولی‌ها و آزادی” »

دسته‌ بندی نشده

رمان کم نطیر «دکتر گلاس»

Posted on 19 فوریه 202519 فوریه 2025 By حسین دولت‌آبادی
رمان کم نطیر «دکتر گلاس»

یلمار امیل فردریک سودربری « Hjalmar Emil Fredrik Söderberg » ( ۱۸۶۹ – ۱۹۴۱) رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس، شاعر و روزنامه‌نگار سوئدی بود. مشهورترین رمان او دکتر گلاس که در سال 1905 منتشر شده یکی از آثار مهم ادبیات سوئد محسوب می‌شود که همچنان مورد توجه است و هنوز خوانندگان بسیاری دارد. رمان به شکل یاد داشت‌های…

ادامه “رمان کم نطیر «دکتر گلاس»” »

دسته‌ بندی نشده

گلدان ِمنقشِ گلی

Posted on 15 فوریه 202515 فوریه 2025 By حسین دولت‌آبادی
گلدان ِمنقشِ گلی

بزرگوار، … در این شهر با پناهندای عراقی آشنا شده بودم و گاهی او را جلو قهوه خانه می دیدم و سری برای او تکان می دادم. آشنای عراقی من نویسنده و اهل کتاب بود و هربار او را می دیدم، مشتی کاغد روی میز پخش و پلا کرده بود و می‌نوشت. چند سال گذشت…

ادامه “گلدان ِمنقشِ گلی” »

دسته‌ بندی نشده

حمارِ پیر و قالِ موشِ صحرائی

Posted on 13 فوریه 202513 فوریه 2025 By حسین دولت‌آبادی
حمارِ پیر و قالِ موشِ صحرائی

اگرچه از مدت ها پیش تصمیم گرفته بودم جواب جانثاران، فدوی ها و شیفتگان فاشیست ها را ننویسم و با سکوت برگزار کنم، ولی این روزها که شبح فاشیسم در دنیای ما پرسه می زند و هر روز هواداران و سینه چاکان بیشتری در میان ایرانیان پیدا می کند، این روزها که شماری به ترامپ…

ادامه “حمارِ پیر و قالِ موشِ صحرائی” »

دسته‌ بندی نشده, یادداشت

سایۀ دست

Posted on 9 فوریه 20259 فوریه 2025 By حسین دولت‌آبادی
سایۀ دست

  پس از مدت‌ها سعادت دیدار چندنفر از دوستان و هموطنان اهل فرهنگ و هنر دست داده بود، در آن گوشۀ دنج و خلوت بالاخانۀ قهوه خانه، گرد نشسته بودیم و هر کسی در بارۀ موضوعی حرف می‌زد: چاپ و پخش آثار نویسندگان تبعیدی و مشکلات آن در خارج از کشور… مشکلات ناشرها و نویسنده‌ها، شعر…

ادامه “سایۀ دست” »

دسته‌ بندی نشده

انسان تبعیدی، انسان مهاجر

Posted on 6 فوریه 20257 فوریه 2025 By حسین دولت‌آبادی
انسان تبعیدی، انسان مهاجر

انسان تبعیدی، انسان مهاجر (1) P اگرچه همه چیز با زمان می‌رود، ولی مفاهیم به ندرت به مرور زمان عوض می‌شوند و تغییر می‌کنند. تبعید از دیرباز به معنای « نفی‌ بلد» بوده است و هنوز که هنوز است به همین معناست. مهاجرت نیز از آغاز تاریخ به معنای جا به جائی جغرافیائی و کوچ…

ادامه “انسان تبعیدی، انسان مهاجر” »

دسته‌ بندی نشده, یادداشت

از دل برود هر آنکه از دیده برفت

Posted on 3 فوریه 20254 فوریه 2025 By حسین دولت‌آبادی
از دل برود هر آنکه از دیده برفت

… در سال های نخستين تبعید که زخم‌ام ‌هنوز تازه بود، در آن سال‌هائی‌که جسم‌ام در اين‌جا بود و جانم مدام در کوه و دشت و دریا و آسمان وطن‌ ام پرسه می‌زد، در‌ آن سال‌های نکبتِ جلای وطن، دوری، تنهائی، اندوه و دلتنگی، نامه ها جایگاهی ویژه ای در قلب‌ام یافته بودند، نامه‌ها قاصدک‌هائی…

ادامه “از دل برود هر آنکه از دیده برفت” »

دسته‌ بندی نشده, یادداشت

گفت‌وگو با حسین دولت‌آبادی درباره انتشار رمان «اُلنگ»

Posted on 1 فوریه 20251 فوریه 2025 By مازیار دولت‌آبدی

به تازگی رمان «اُلنگ» نوشته حسین دولت‌آبادی، از نویسندگان ایرانی تبعیدی، توسط انتشارات ناکجا در پاریس منتشر شده که جنبه‌هایی از زندگی روستاییان در ایران را به نمایش می‌گذارد. این نویسنده در گفت‌وگو با رادیو فردا درباره این رمان، ادبیات روستایی و همچنین نوشتن به زبان فارسی در تبعید توضیح می‌دهد.

دسته‌ بندی نشده

زنگ‌ها برای کاکلی‌ها به صدا در می‌آیند

Posted on 29 ژانویه 202529 ژانویه 2025 By حسین دولت‌آبادی

بزرگوار، اگر اشتباه نکنم، حدود شش یا هفت سال پیش، داستان «پسر خاتون ماست آو» و زنگ دوچرخه اش را درنامه‌ای به اختصار نوشتم، امروز به مناسبت چاپ و نشر رمان تازه‌ام آن را یاد آوری می‌کنم تا به زحمت نیفتی و در میان نامه های قدیمی به دنبال آن نگردی. نه عزیز؛ در هنور…

ادامه “زنگ‌ها برای کاکلی‌ها به صدا در می‌آیند” »

دسته‌ بندی نشده

نق زدن و نقد کردن

Posted on 28 ژانویه 202528 ژانویه 2025 By حسین دولت‌آبادی
نق زدن و نقد کردن

‘ ادوارد سعید ‘ متفکر و منتقد فلسطینی تبار در کتاب “روشنفکر کیست؟ روشنفکری چیست؟ ” ، می گوید: وظیفه روشنفکر، “ نقد نهادهای قدرت ” است. یک اصل مهم که در طول تاریخ در عرض جغرافیا به اثبات رسیده است این است که قدرت بدون نقد فساد می آورد. اخلاقی ترین آدم ها هم…

ادامه “نق زدن و نقد کردن” »

دسته‌ بندی نشده

سخنان نقش روی دیوار

Posted on 21 ژانویه 202521 ژانویه 2025 By حسین دولت‌آبادی
سخنان نقش روی دیوار

من سال‌ها پیش در ایران هزار و یک شب را در روستاهای شهریار خوانده ام، خیلی پیش تر از آن، در کودکی، برخی از حکایت‌های شهرزاد را در شب های زمستان، پشت کرسی، از زبان ملا چروی، همسایه مان، شنیده‌ام. از شما چه پنهان، پس از سال‌ها دوست عزیزی دو جلد هزار و یک شب،…

ادامه “سخنان نقش روی دیوار” »

دسته‌ بندی نشده, یادداشت

من به مرده لگد نمی زنم

Posted on 17 ژانویه 202517 ژانویه 2025 By حسین دولت‌آبادی
من به مرده لگد نمی زنم

من دریای توفانی و خشمگین را‌ یک ‌بار دیده‌ بودم، وحشت و هراس مرگ را روی لنجی لکنته که به دام افتاده بود، تجربه کرده‌ بودم. در آن روز کاکل سفید و کف‌آلود هر خیزابی که به سوی لنج فرتوت ما می‌شتافت، به هیبت عزرائیلی بود که دم به دم نزدیک و نزدیکتر می‌شد و…

ادامه “من به مرده لگد نمی زنم” »

دسته‌ بندی نشده

دریچه‌ای رو به دنیایِ سبز

Posted on 16 ژانویه 202516 ژانویه 2025 By حسین دولت‌آبادی
دریچه‌ای رو به دنیایِ سبز

شاید اگر زیدی در دنیایِ مجازی، به طنز و کنایه نمی‌نوشت که این «خواب راحت!!» و لابد «آسایش و آرامش» از تصدق سر لیبرالیسم نصیب شما شده‌است، هرگز به صرافت نمی‌افتادم تا این مطلب را پیش از موعد بنویسم. به یقین می‌دانم تا این چند سطر را ننویسم، نمی‌توانم با خیال آسوده برگردم و به…

ادامه “دریچه‌ای رو به دنیایِ سبز” »

دسته‌ بندی نشده

بُرِشی از «خاکِ دامنگیر»

Posted on 15 ژانویه 202515 ژانویه 2025 By حسین دولت‌آبادی
بُرِشی از «خاکِ دامنگیر»

من سرخوشی، سرزندگی؛ شادخواری پدرم را به ارث نبرده بودم، بلکه مانند مادرم به غم و غصه، غمخواری و‌دلسوزی گرایش پیدا کرده بودم. از آن‌جا که در‌ ایام جره‌گی با تعزیه آشنا شده بودم، بی شک ملودرام برمن اثر گذاشته بود. شاید به همین سبب رفتار و کردار وگفتار امان‌الله به ‌مذاق‌ام خوش آمده بود…

ادامه “بُرِشی از «خاکِ دامنگیر»” »

دسته‌ بندی نشده

اُلنگ

Posted on 12 ژانویه 202512 ژانویه 2025 By حسین دولت‌آبادی
اُلنگ

اقدس به تنگنا افتاده و از شّر فراری‌ها خلاصی ندارد. لنگة در را می‌بندد، مدتی دورخوش می‌چرخد و درمانده بیخ دیوار سرلک می‌نشیند. باد زوزه می‌کشد و خیال او را تا بیابان، تا گلّة خالو خداداد می‌برد. چوپان گله را خوابانده، چوخائی به سرکشیده و در دامنة تپة ماسه‌ای، نه‌ چندان دور از ببری مچاله…

ادامه “اُلنگ” »

دسته‌ بندی نشده

مُرده آزمای (1)

Posted on 5 ژانویه 20255 ژانویه 2025 By حسین دولت‌آبادی
مُرده آزمای (1)

آدمیزاد شیرخام خورده هر چقدر به منزل آخر نزدیک‌تر می شود، بیشتر به گذشته‌ها بر می‌گردد و در میان سال‌های از دست رفته با حسرت پرسه می زند و اغلب در دوران کودکی‌ و جره‌گی‌اش پا سست می‌کند. کتمان نمی‌کنم، آن سال های‌ دور، از زیباترین سال‌های عمری بودند که مثل سایۀ ابری گذشت. با…

ادامه “مُرده آزمای (1)” »

دسته‌ بندی نشده

زنده باد بنیتو موسولینی

Posted on 4 ژانویه 20254 ژانویه 2025 By حسین دولت‌آبادی
زنده باد بنیتو موسولینی

        در ولایت بادها همکاری داشتم که شیفته و جانثار آیت‌الله خمینی بود، نوارها و بیانه‌های او را مخفیانه به روستا می‌آورد و بین افراد قابل اعتماد پخش می‌کرد و هر بار مرادش را تا به عرش اعلا بالا می‌برد. من هربار قوام گدا اصورت را (مادرم به او می‌گفت گدا صورت) می‌دیدم به یاد آشیخ…

ادامه “زنده باد بنیتو موسولینی” »

دسته‌ بندی نشده

مصالحه با خویشتن خویش

Posted on 2 ژانویه 20252 ژانویه 2025 By حسین دولت‌آبادی
مصالحه با خویشتن خویش

مرد آنست که در خویشتن خوش به غلط نیفتد. «عطار» این روزها هربار به عمر از کف رفته، فرصت باقیمانده و این‌همه طرح و کار ناتمام می‌اندیشم، اضطراب و دغدغه به‌سرا‌غ ام می‌آید و تصمیم می‌گیرم از خیر فیس بوک و خرده کاری بگذرم و فقط به کار اصلی ام بپردازم، با وجود این هربار‌…

ادامه “مصالحه با خویشتن خویش” »

دسته‌ بندی نشده

اسائۀ ادب در آرامگاه زنده یاد غلامحسین ساعدی و اعتراض ما

Posted on 29 دسامبر 20243 ژانویه 2025 By حسین دولت‌آبادی
اسائۀ ادب در آرامگاه زنده یاد غلامحسین ساعدی و اعتراض ما

  این بار رذالت و شناعت در گورستان پرلاشز، درتبعید رخ داد.  سال‌ها است که جیره خواران و مزدوران حکومت ننگ و نفرت و جنایت اسلامی عزیزان مردم ما را گور به گور می‌کنند، سنگ قبر شاعران و آزادیخواهان میهن ما را می‌شکنند و در تبعید، فاشیست‌هائی که با وعده‌های دولت اسرائیل، این نماد جنایت علیه…

ادامه “اسائۀ ادب در آرامگاه زنده یاد غلامحسین ساعدی و اعتراض ما” »

دسته‌ بندی نشده

جرم‌ها و جنایت‌های تاریخی مشمول مرور زمان نمی‌شوند.

Posted on 26 دسامبر 202426 دسامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
جرم‌ها و جنایت‌های تاریخی مشمول مرور زمان نمی‌شوند.

گابریل گارسیا ماکز، نویسندۀ کلمبیائی‌ داستان کوتاهی دارد بنام «ماریا خوشگله» یا « ماریا دلبر». ماریا زن زیبائی ‌‌‌‌است که از چند مشتری‌ سرشناس و متمول هفته‌ای یکی دوبار در خانه‌اش پذیرائی می‌کند. از ذکر و شرح جزئیات داستان می‌گذرم، این زن، هفته‌ای یک‌بار به‌ گورستان شهر می‌رود و روی قبر سه نفر می‌نویسد: «فراموش…

ادامه “جرم‌ها و جنایت‌های تاریخی مشمول مرور زمان نمی‌شوند.” »

دسته‌ بندی نشده

دروان

Posted on 23 دسامبر 202424 دسامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
دروان

دوران نخستین بار در سال 1363خورشیدی، در شرایط بحرانی، شتابزده، آشفته و مغشوش نوشته شد. در آن زمان به اجبار جلای وطن کرده بودم و در آنکارا به انتظار سرنوشت به سختی روزگار می‌گذراندم و اگر از چند روز بگذرم، هر روز و هر شب می‌نوشتم. این دستنوشته نزدیک به سی و شش سال با…

ادامه “دروان” »

دسته‌ بندی نشده, رمان, کتاب

رویایِ سفیدِ مادر

Posted on 23 دسامبر 202424 دسامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
رویایِ سفیدِ مادر

     … درخانة سوسن آب، مادرم هرازگاهی اسپند دود می‌کرد، سر نماز ورد می‌خواند تا همسایه‌ها و مردم تنگ نظر جوانان او را چشم نمی‌زدند. پدرم از بالای عینک «فاطمة زهرا» را می‌پائید و به تمسخر سر می‌جنباند. با این‌همه‌ اگر کسی اسم فرزندان آن‌ها را به‌ زبان می‌آورد، به مادرم می‌گفت: «… مادر محمود،…

ادامه “رویایِ سفیدِ مادر” »

دسته‌ بندی نشده

دستبوسی

Posted on 20 دسامبر 202420 دسامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
دستبوسی

من نزدیک به هشتاد سال دراین دنیای وارونه زندگی کرده ام، همواره کنجکاو بوده‌ام، چشم بسته و سر به هوا از کنارحوادث و فجایع نگذشته‌ام، بلکه با چشم باز به‌ انسان‌ها و روابط بین انسان‌ها در جامعه، در سیاست و حتا در زندگی شخصی آن‌ها نگریسته‌ام و در این سالها هر بار مجال و فرصتی…

ادامه “دستبوسی” »

دسته‌ بندی نشده

مردم حقیر و جاذبۀ قدرت

Posted on 19 دسامبر 202419 دسامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
مردم حقیر و جاذبۀ قدرت

مردم حقیر، مجیزگو، متملق و نوکرصفت همواره و در همه‌ جای دنیا انگار وحود دارند و همیشه ‏گوش به زنگ و مترصد‌ اند تا صاحب مقام و صاحب منصبی از راه برسد و به خوش‌خدمتی بال ‏همت به کمرببندند. من به تجربه دریافته‌ام که «قدرت» در هر هیئتی، در هر جمع و جامعه‌ای ‏مانند آهن…

ادامه “مردم حقیر و جاذبۀ قدرت” »

دسته‌ بندی نشده

رشتۀ پوسیدۀ پیوندها

Posted on 17 دسامبر 202417 دسامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
رشتۀ پوسیدۀ پیوندها

دوسال پیش دوستی از راه دور مرا پند و اندرز می‌داد و پیوندهای خونی ما را یادآوری می‌کرد و این‌که: برادری دروغ نمی‌شود و کارد که به استخوان برسد، می‌ایستد. نصایح خیرخواهانۀ او باعث شد تا به پیوندهای خونی، پیوندهای عاطفی و شناسنامه‌ها فکرکنم و چند سطری را در این باره بنویسم. هفتۀ گذشته عزیزی…

ادامه “رشتۀ پوسیدۀ پیوندها” »

دسته‌ بندی نشده

سرود شاهنشاهی و ارمنی‌ها

Posted on 16 دسامبر 202416 دسامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
سرود شاهنشاهی و ارمنی‌ها

.… من به تجربه دریافته‌ام که روزگار زندان و زندانی بی شباهت به روگار پیری انسان نیست. از آن‌جا که در زندان و در دوران پیری هیچ اتفاق تازه ای برای آدمیزاد نمی‌افتد، از آن‌جا که زندگی در زندان مانند ایام پیری یکنواخت است، زندانی‌ها مانند پیران آنچه را که زیسته‌اند و تبدیل به خاطره…

ادامه “سرود شاهنشاهی و ارمنی‌ها” »

دسته‌ بندی نشده

نویسنده، روشنفکر و سیاست

Posted on 12 دسامبر 202412 دسامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
نویسنده، روشنفکر و سیاست

بزرگوار این گفته‌ها بی‌تردید توضیح واضحات و تکرار مکررّات است، با این‌همه دوباره به اختصار به آن اشاره می‌کنم: ارزش آثار هنرمند، در این جا: «نویسنده»، اعتبار، شهرت و محبوبیّت او نباید روی حقیقت سایه بیاندازد و لغزش‌ها و رفتار ناشایست و نادرست اجتماعی و سیاسی او را توجیه کند و از این مهمتر، نباید…

ادامه “نویسنده، روشنفکر و سیاست” »

دسته‌ بندی نشده

صفحه‌بندی نوشته‌ها

1 2 … 8 بعدی

کتاب‌ها

  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • دارکوب
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳
  • گفتگوی کوتاه با آقای علیرضاجلیلی درباره ی دوران
  • رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه (Marie de Mazdalla)
  • کتاب ها چگونه و چرا نوشته می شوند.

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme