جنازة مسیو ژانتی در ساحل آشنا
زودتر از هر روز بیدار شده بودم، در هوای گرگ و میش سحر، به کاج پیر پشت پنجره نگاه میکردم و مثل هربار تتمة رویای شبانه را به یاد نمیآوردم. راستی چرا پس از سالها دریا و کارفرمای فرانسویام را به خوابام دیده بودم؟ چرا مسیو ژانتی؟ ا غراق نخواهد بود اگر بنویسم من عمری…