Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه
  • سوار کار پیاده – فصلی از رمان « زندان اسکندر» جلد اوّل

    دانش ترانه ای را مستانه زمزمه می کردکه مفهوم نبود، اگر چه او را نمی دیدم، ولی همة حرکات اش راحدس می زدم. سوارکار دایه از اسب افتاده بود، پیاده بودو انگار چهار دست و پا به سوی در زیرزمین می آمد و من روزی را به یاد می آوردم که درمنطقة شمالی هنگ سوار…ادامه “سوار کار پیاده – فصلی از رمان « زندان اسکندر» جلد اوّل” »

    بیشتر بخوانید: سوار کار پیاده – فصلی از رمان « زندان اسکندر» جلد اوّل
    سوار کار پیاده – فصلی از رمان « زندان اسکندر» جلد اوّل
  • سال بُز

         

    بیشتر بخوانید: سال بُز
    سال بُز
  • بررسی کتاب «بادسرخ»

    اثر حسین دولت آبادی دوشنبه ۴ بهمن ۱۳۸۹ – ۲۴ ژانويه ۲۰۱۱ رضا اغنمی خواننده دربخش عمدۀ کتاب با آدم هایی درمصاف است که دربارۀ برخی ها به سختی می توان متوجه رابطه ها شد و علتِ وجودی شان را درک کرد. با این حال روایت داستانی با کشش ویژه ای خواننده را در بستری…ادامه “بررسی کتاب «بادسرخ»” »

    بیشتر بخوانید: بررسی کتاب «بادسرخ»
    بررسی کتاب «بادسرخ»
  • گفتگو درباره کانون نویسندگان ایران

    بیشتر بخوانید: گفتگو درباره کانون نویسندگان ایران
  • «در آنکارا باران می بارد» – باقر مومنی

    داستان بلند تازه ی است از حسين دولت آبادی، که پيش از اين علاوه بر رمان و چند داستان و فيلمنامه که از او در ايران چاپ و اجرا شده، در خارج نيزمقالات انتقادی و قصّه هائی در مجلاّت از او به چاپ رسيده است و بعلاوه نمايشنامه های او با عناوين «آدم سنگی» و «قلمستان» انتشار يافته است. حسين…ادامه “«در آنکارا باران می بارد» – باقر مومنی” »

    بیشتر بخوانید: «در آنکارا باران می بارد» – باقر مومنی
    «در آنکارا باران می بارد» – باقر مومنی
  • ‎نگاهی به رمان باد سرخ اثر حسین دولت‌آبادی

         

    بیشتر بخوانید: ‎نگاهی به رمان باد سرخ اثر حسین دولت‌آبادی
    ‎نگاهی به رمان باد سرخ اثر حسین دولت‌آبادی
  • گفتگوی حسن بهنام با حسین دولت آبادی

    بیشتر بخوانید: گفتگوی حسن بهنام با حسین دولت آبادی
  • درباره خانه آزادی بیان

    باری، عدم درک صحيح رسالت کانون و تفسیرهای نادرست منشور و تصویب مصوبه های جور واجور، در همة اين سال ها باعث سوء تفاهم ها و منازعات بسیاری شده است و اهل سیاست و سیاسی کارهای «سطحی» و کوته بین، در خانة هنرمندان و اهل قلم ما نفوذ کرده و به بهانة مبارزه با حکومت…ادامه “درباره خانه آزادی بیان” »

    بیشتر بخوانید: درباره خانه آزادی بیان
  • پاره‌ای از رمان «درآنکارا باران می بارد»

    دل دریا کردم و دوباره از پله‌ها پائین رفتم. آن دخترک تکیدۀ سربی رنگ هنوز روی مبل فرسوده نشسته بود. مثل هر شب، کنار عروسکش چشم به راه عزیزی که نمی‌آمد خوابش برده بود و به نرمی خرنش می‌کرد. یکدم در درگاهی سرسرا پا سست کردم. موش های خاکستری از زیر میز پایه کوتاه بیرون…ادامه “پاره‌ای از رمان «درآنکارا باران می بارد»” »

    بیشتر بخوانید: پاره‌ای از رمان «درآنکارا باران می بارد»
    پاره‌ای از رمان «درآنکارا باران می بارد»
  • آفاق

    خمپاره‌ای در خواب آفاق ترکید‎.‎ پیرزن سراسیمه سر از بالش برداشت و به آسمان بالای سرش ‏نگاه کرد. از سرخی‎ ‎خون و گرمای آتش و تالاب‌های انباشته از اجساد ورم ‏کرده اثری نبود. آن پردۀ‎ ‎هولناکی که سرتاسر شب تن و جانش را در ‏عذاب سوزانده بود، ناگهان پیش چشمش‎ ‎فرو افتاد. نفسش راست شد…ادامه “آفاق” »

    بیشتر بخوانید: آفاق
    آفاق
  • «غم این خفتۀ چند خواب در چشم ترم می‌شکند…»

    این کلام دلنشین نیما وصف حال هنرمندان و انسان‌هائی بود که در روزگار پلشت و سیاه ناظر جامعه‌ای بودند که به رغم زرق و برق ظاهری‌اش تا مغز استخوان پوسیده بود و رو به تباهی و تجزیه می‌رفت. سردمداران مشاطه‌گر، شتابزده ویرانی‌ها را بزک می‌کردند و وسمه بر ابروی کور می‌کشیدند و سوار بر خر مراد،…ادامه “«غم این خفتۀ چند خواب در چشم ترم می‌شکند…»” »

    بیشتر بخوانید: «غم این خفتۀ چند خواب در چشم ترم می‌شکند…»
  • « از آنچه بر ما گذشت»

    چهار زن- چهار گفتگو نگاهی گذرا بر کتاب « از آنچه بر ما گذشت» اثر طیفور بطحائی در آخر دنیا، چهار زن که از چهار گوشه ایران مهاجرت کرده‌اند، با صداقت و صمیمیت از گذشته و حال خویش سخن می‌گویند و ما از این رهگذر از متن جامعه، خودمان عبور می‌کنیم و پی می‌بریم چرا…ادامه “« از آنچه بر ما گذشت»” »

    بیشتر بخوانید: « از آنچه بر ما گذشت»
    « از آنچه بر ما گذشت»
  • … وزندگی ادامه دارد

    مردی را به یاد دارم که سال ها پیش از سرزمین سرد سوئد برای دیدار دخترش به دیار ما آمده بود. سرگرمی و دلخوشی این مرد بلندبالای رنگ‌ پریده خوردن ودکای مراغه بود و تماشای ما مردم. هر روز نیمه‌ مست بر سر همان گذر شلوغ می‌ایستاد و یله به ستون سیمانی برق می‌‌داد و نم‌ نمک می‌خورد و با شگفتی…ادامه “… وزندگی ادامه دارد” »

    بیشتر بخوانید: … وزندگی ادامه دارد
  • کُلاژ (۱)

    بیشتر بخوانید: کُلاژ (۱)
  • چون به گَردَش نمی‌رسی واگرد

    هامون کارگردان و سناریست داریوش مهرجوئی دیر زمانی است که روانشناسی و روانکاوی به عرصۀ هنر و ادبیات وارد شده و آن را هم در شکل و هم در محتوا تحت تأثیر قرار داده است. کنکاش در ذهن شخصیت‌ها از طریق تداعی‌ها که به آن «ذهن سیال» می‌گویند به هنرمند مجال می‌دهد تا خود را…ادامه “چون به گَردَش نمی‌رسی واگرد” »

    بیشتر بخوانید: چون به گَردَش نمی‌رسی واگرد
  • صدا

        جانم که تو باشی! روزی که  در داروغه‌ خانۀ میراث خواران حقوق بشر به انتظار بازرسی بدنی روی نیمکت چندک زده بودم، به بشر‌ بودنم شک کردم. در این ولایت فرنگ مرزها خیلی روشن است و صدها عسس پنهان و آشکار، با ظاهری بسیار آراسته قدم‌های شهروندان را می‌شمارند و چهار چشمی مواظب‌اند تا هر کسی راه…ادامه “صدا” »

    بیشتر بخوانید: صدا
  • نیم نگاهی به مقالۀ در بارۀ بینش مسلط

    جانم که تو باشی! «در بارۀ بینش مسلط» آقای مروتی را که در نهایت بی‌تسلطی نوشته شده بود با تسلط کامل بر اعصابم خواندم و برای مدتی فکرم را به خود مشغول کرد. چرا؟ چون گویا نویسنده مقاله محمود دولت‌آبادی را بهانه قرار داده‌ تا حرف‌هایی که سال ها روی دلشان تلنبار شده و کپک‌زده با عصبیّت تمام…ادامه “نیم نگاهی به مقالۀ در بارۀ بینش مسلط” »

    بیشتر بخوانید: نیم نگاهی به مقالۀ در بارۀ بینش مسلط
  • گذر از شب طوبا

     

    بیشتر بخوانید: گذر از شب طوبا
    گذر از شب طوبا
  • همۀ ما از «تاریکخانۀ» صادق هدایت بیرون آمده‌ایم۱

    حاصل گفتگوی دراز مدت و یکسالۀ دو تن از هنرمندان ایران با محمود دولت‌آبادی، کتابی است حجیم به نام «ما نیز مردمی هستیم.» گفت و شنود که در فضائی دوستانه و با شیفتگی انجام گرفته، پایبند هیچگونه قاعده و قانون رایج مصاحبه نیست و ناگزیر دامنۀ گسترده‌ای در همۀ زمینه‌ها پیدا کرده است. با آنکه «امیرحسین چهل‌تن و فریدون فریاد»…ادامه “همۀ ما از «تاریکخانۀ» صادق هدایت بیرون آمده‌ایم۱” »

    بیشتر بخوانید: همۀ ما از «تاریکخانۀ» صادق هدایت بیرون آمده‌ایم۱
    همۀ ما از «تاریکخانۀ» صادق هدایت بیرون آمده‌ایم۱
  • کانون در بُن‌بست

    با نگاهی به تاریخچۀ کانون نویسندگان ایران درمی‌یابیم که نطفۀ این نهاد روشنفکری در خلاء سیاسی روزگاری بسته شده است که رژیم پهلوی پس از سال‌ها رویاروئی و درگیری همۀ احزاب و گروه ها و جریان‌های مترقی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را به کمک دوستان اجنبی و خودی‌اش جارو کرده و پایه‌های نقره‌کار تخت طاووس…ادامه “کانون در بُن‌بست” »

    بیشتر بخوانید: کانون در بُن‌بست
  • در خلوت دوست

    «نامه‌های بزرگ علوی به باقر مؤمنی» مؤلف: باقر مؤمنی عزیزی را در ایران می‌شناختم که هر بار قصه و یا رمانی می‌خواند، در صفحه سفید آخر کتاب دریافت‌ها و تأثراتش را به اختصار و با خط خوش می‌نوشت و کتاب را کنار می‌گذاشت. در واقع تا از فضای کتاب و موضوع بیرون نیامده و حس‌ها…ادامه “در خلوت دوست” »

    بیشتر بخوانید: در خلوت دوست
    در خلوت دوست
  • شنا بر سنگ! –  نگاهی به تاريخچة کانون نويسندگان ايران « در تبعيد»

    مدت‌ها پس از حملۀ حزب‌الله و به تاراج رفتن خانۀ کانون به دست عناصر جمهوری اسلامی ایران، اعضای هیئت دبیران، جلسات خود را مخفیانه در خانه‌های اعضا برگزار می‌کردند. در یکی از همین نشست‌ها تصمیم می‌گیرند منوچهر هزارخانی را به اروپا راهی کنند تا به نمایندگی آن‌ها و همیاری اعضایی که به ناچار جلای وطن کرده بودند، کانون نویسندگان…ادامه “شنا بر سنگ! –  نگاهی به تاريخچة کانون نويسندگان ايران « در تبعيد»” »

    بیشتر بخوانید: شنا بر سنگ! –  نگاهی به تاريخچة کانون نويسندگان ايران « در تبعيد»
  • در تباهی

    در دریای فرهنگ و اندیشۀ بشری احکام مذهبی به صخره‌های خزه بسته می‌مانند که در ژرفاها به گل نشسته‌اند. یادگار دوران‌های دور سپری شده، یادگار باران‌های بهاری که روزگاری از آسمان تیره فرو باریده‌اند تا شاید گل پژمردۀ آدمی سر از گریبان به درآرد و شادمانه بر خاک ببالد و سبکبار و آسوده خاطر از…ادامه “در تباهی” »

    بیشتر بخوانید: در تباهی
  • زخمی‌ترین گوزن فلات

    به یاد سعید سلطانپورکه، در 31 خرداد 1360 تیرباران شد. منکوب دنیای بیگانه، تنها و مضطرب، در راهروهای پیچاپیچ مترو پرسه می‌زدم که دوباره او را در برابرم دیدم که از پشت میله‌ها به جهان لبخند می‌زد. به یادم نمانده تا کی رو به رویش ایستادم و از ورای ململ نازک پرده‌های اشک نگاهش کردم. حتی…ادامه “زخمی‌ترین گوزن فلات” »

    بیشتر بخوانید: زخمی‌ترین گوزن فلات
    زخمی‌ترین گوزن فلات
  • پاره‌ای از «گُدار» رمان سه جلدی، جلد سوم

    اگر بخواهم تمام اسم‌هائي را كه من و‌ مشكي از اوّل تا آخر يدك مي‌كشيديم، دنبال هم قطار كنم، مثنوي هفتاد من كاغذ مي‌شود. نه، منظورم القاب و‌ عناوين ما نبود. گيرم ‌كه اين‌ اسم و‌رسم‌ها هركدام داستان و تاريخچة جداگانه‌اي دارند: گرگوارما سه سال و‌نيم از عمر عزيزش را تلف كرد تا از منصب «مشكي!» به مقام…ادامه “پاره‌ای از «گُدار» رمان سه جلدی، جلد سوم” »

    بیشتر بخوانید: پاره‌ای از «گُدار» رمان سه جلدی، جلد سوم
    پاره‌ای از «گُدار» رمان سه جلدی، جلد سوم
  • پاره‌ای از رمان « کبودان»‏

    …اگر از آسمان سنگ می‌بارید، نماز جاشوها قضا نمی‌شد. در هر جا که جایی برای خم و راست شدن بود، اقامه می‌بستند و به نماز می‌ایستادند. بالای تختگاهی خن مسجدشان شده بود. بعد از نماز صبح، در تاریک روشنی لنگر کشیدند و به دریا زدند، از دریا نسیم خنکی می‌وزید و هوای سحر، نمدار و…ادامه “پاره‌ای از رمان « کبودان»‏” »

    بیشتر بخوانید: پاره‌ای از رمان « کبودان»‏
    پاره‌ای از رمان « کبودان»‏
  • روخوانی بخشی از «ايستگاه باستيل»

     

    بیشتر بخوانید: روخوانی بخشی از «ايستگاه باستيل»
  • روخوانی «شاخه های شکسته»

     

    بیشتر بخوانید: روخوانی «شاخه های شکسته»
  • دعوت و باكره هاي مقدس

    نقل از: «نگاهِ سیّاره» مجموعه ی مقاله ها،  سال 1987 میلادی، محفلی فرهنگی – هنری در پاریس به وجود آمده بود و بهانه ای شده بود تا آخر هر ماه در منزل یکی از دوستان اهل هنر دور هم جمع می‌شدند و در بارة هنر و ادبیات بحث و گفتگو می کردند. من اگر چه تا آن زمان…ادامه “دعوت و باكره هاي مقدس” »

    بیشتر بخوانید: دعوت و باكره هاي مقدس
    دعوت و باكره هاي مقدس
  • نقل از کتاب «صد سال داستان نويسی در ايران.»

    حسين دولت آبادی در رمان ۶۷۰ صفحه ای کبودان( ۱۳۵۷) زندگی کارگـران مهاجر در بنادر و جزاير خليج فارس را از نظرگاهی عبوس توصيـف می کند. داستان در بارة هزاران آواره ای است که همة نقاط کشور به اميّد کاری پر در آمد روانة جنوب می شوند، اما در سير پر ملال زمانه ای محنت زا از…ادامه “نقل از کتاب «صد سال داستان نويسی در ايران.»” »

    بیشتر بخوانید: نقل از کتاب «صد سال داستان نويسی در ايران.»
    نقل از  کتاب «صد سال داستان نويسی در ايران.»
  • کبودان – نقل از کتاب «نويسندگان پيشرو ايران»

    کبودان گونه ای « هزار و يک شب » رآليست است. ده ها سرگذشت فرعی به گرد سرگذشت يک دونفر آدم اصلی قصّه گره می خورند تا مجموعاً داستانی بسازند که موضوع مرکزی آن سرگذشت اين يا آن آدم نيست. سرگذشت يک مهاجرت است. از تمام گوشه های اين سرزمين و نيز سرزمين های شرقی…ادامه “کبودان – نقل از کتاب «نويسندگان پيشرو ايران»” »

    بیشتر بخوانید: کبودان – نقل از کتاب «نويسندگان پيشرو ايران»
    کبودان – نقل از کتاب «نويسندگان پيشرو ايران»
  • «کبودان» – نقل از کتاب « ما نيز مردی هستيم» – محمود دولت آبادی

    چ: و برادرتان حسين، با کبودان؟ د: کبودان، که طبق انتظار مورد عنايت جامعة روشنفکری قرار نگرفت، اثر منحصر به فردی در ادبيّات ما است از جهت موضوع شناخت مقطعی از تاريخ اجتماعی مردم ما در مهاجرت برای کار و نان؛ و کتابی است که فقط با چنان تجربة عملی دشواری که من گواهش بودم،…ادامه “«کبودان» – نقل از کتاب « ما نيز مردی هستيم» – محمود دولت آبادی” »

    بیشتر بخوانید: «کبودان» – نقل از کتاب « ما نيز مردی هستيم» – محمود دولت آبادی
  • گُداری… من رمان «گُدار» را یکی دو ماه پیش خواندم …

    «… من رمان گُدار را یکی دو ماه پیش خواندم و لازم میدانم این چند خط را بنویسم. به گمان من این نوشته یکی از زیباترین و قویترین روایتهای ادبیّات نوین ایرانی است و حکایتی بر جا ماندنی. من از جلد اوّل و دوّم این کتاب خوشم آمد و سبک نوشتن آن را بسیار دوست…ادامه “گُداری… من رمان «گُدار» را یکی دو ماه پیش خواندم …” »

    بیشتر بخوانید: گُداری… من رمان «گُدار» را یکی دو ماه پیش خواندم …
  • گدار، گُداری به سرخوردگی ! ـ محسن يلفانی

    اين گفتة بالزاك كه « رمان تاريخ خصوصي ملت هاست» بعد از بيش از صد و پنجاه سال اعتبار و موضوعيت خود را حفظ كرده و با وجود دگرگوني ها و تحولاّتي كه چه در « زندگي خصوصي ملت ها » و چه در نگاه ما به زندگي و برداشت ما از آن پديد آمده،…ادامه “گدار، گُداری به سرخوردگی ! ـ محسن يلفانی” »

    بیشتر بخوانید: گدار، گُداری به سرخوردگی ! ـ محسن يلفانی
    گدار، گُداری به سرخوردگی ! ـ محسن يلفانی
  • گُداری ورود به رمان گُدار… ـ رضا اغنمی

    ورود به رمان ُگدار به خاطر شیوه خاصی که نویسنده به کار برده کمی دشوار است. ولی اگر خواننده ای همت کند از این مدخل بگذرد و پا به دنیایی که حسین دولت آبادی آفریده بگذارد، گرفتار طلسم نویسنده ای هشیار و هوشمند میشود تا پایان رمان.جای خالی راوی در رمان گدار، جای دانای کل، یعنی…ادامه “گُداری ورود به رمان گُدار… ـ رضا اغنمی” »

    بیشتر بخوانید: گُداری ورود به رمان گُدار… ـ رضا اغنمی
    گُداری ورود به رمان گُدار… ـ رضا اغنمی
  • گُدار، رمان، جلد اول نقل از غرفۀ آخر – مليحة تيره گل

    رمان «گدار», نوشته ی حسین دولت آبادی, در 419 صفحه, توسط ناصر مهاجر ویرایش شده است و پیشکش نویسنده است به باقر مؤمنی. نقاشی«یوب امدادیان» نیز روی جلد آن را تزئین کرده است. نویسنده در بخش سپاسگزاری کتاب به ما می گوید: «دوست نقاش و هنرمندم ایوب امدادیان نیز […] یکی از تابلوهایش را در اختیارم گذاشت». چه…ادامه “گُدار، رمان، جلد اول نقل از غرفۀ آخر – مليحة تيره گل” »

    بیشتر بخوانید: گُدار، رمان، جلد اول نقل از غرفۀ آخر – مليحة تيره گل
    گُدار، رمان، جلد اول نقل از غرفۀ آخر –  مليحة تيره گل
  • نقل از پيام کارگر درباره «آدم سنگی»

    نمايشنامه در پنج پرده است با آدم های بسيار و مکان های پراکنده: شخصيّت های اصلی نمايش: جهانبخت:کارگر نقّاشی که از دوران جوانی به حزب گرايش داشته، عضو شده، به زندان افتاده و بعد از آزادی و فترت حزب نااميد نشده، چشم به آن سوی مرز دوخته و به رغم ميل و اراده و بالاجبار زير دست برادرش «بيوک!» کار می کند. جهان سمج،…ادامه “نقل از پيام کارگر درباره «آدم سنگی»” »

    بیشتر بخوانید: نقل از پيام کارگر درباره «آدم سنگی»
برگه قبلی
1 … 7 8 9

کتاب‌ها

  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • دوران
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • جموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • دارکوب
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ اول)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • قلمستان
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی
ساعتی با؛ هوشنگ اسدی و «بانوی نیلوفری»، حسین دولت‌آبادی و «دوران» در ناکجا
به مناسبت انتشار دو عنوان جدید در نشر ناکجا
یکشنبه سوم سپتامبر ۲۰۲۳
ساعت ۵ بعدازظهر در کتابفروشی ناکجا

گفتار در رسانه‌ها

  • رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه (Marie de Mazdalla)
  • کتاب ها چگونه و چرا نوشته می شوند.
  • ‏«دنیا خانة من است»‏ – 1996- گفتگو با سپیده فارسی
  • رمان مریم مجدلیه، گفتگو با حسین دولت آبادی «نویسنده»
  • ماه مجروح. مجموعه آثار کمال رفعت صفائی گفتگو با حسین دولت آبادی

Copyright © 2023 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme