Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه
  • جنّ ، محرّم و مّلا (1)

    چند شب پیش، در منزل دوستی سخن از رمان صد سال تنهائی و زنی پیش آمد که گابریل گارسیا مارکر، نویسندۀ کلمبیائی او را با ملافه به آسمان فرستاده بود. اگرچه «ماریا» ربطی به زعفر الجنی نداشت، ولی نمی‌دانم چرا امروز صبح به یاد وجیزه‌ای افتادم که در بارۀ «جن، محرم و ملا» نوشته بودم….ادامه “جنّ ، محرّم و مّلا (1)” »

    بیشتر بخوانید: جنّ ، محرّم و مّلا (1)
    جنّ ، محرّم و مّلا (1)
  • انسان یا خد؟ا

    مطابق تمام نظریات علمی موجود، تشکیل زمین و سایر سیارات منظومه شمسی همزمان بوده است، با تعیین سن این سنگ‌ها می‌توان سن واقعی زمین را بدست آورد. حداکثر سنی که تا به حال برای سنگ‌های آسمانی بدست آمده 6،4 میلیارد سال بوده است. یکی دیگر از عواملی که به تعیین سن زمین کمک می‌کند، نمونه‌هایی‌است…ادامه “انسان یا خد؟ا” »

    بیشتر بخوانید: انسان یا خد؟ا
    انسان یا خد؟ا
  •   حاشيه بر کتاب طيفور

     « از آنچه بر ما گذشت» در آخر دنیا، چهار زن که از چهار گوشه ایران مهاجرت کرده‌اند، با صداقت و صمیمیت از گذشته و حال خویش سخن می‌گویند و ما از این رهگذر از متن جامعه، خودمان عبور می‌کنیم و پی می‌بریم چرا و چگونه «زن» در چمبری گرفتار آمده که الیافش با باورهای…ادامه “  حاشيه بر کتاب طيفور” »

    بیشتر بخوانید:   حاشيه بر کتاب طيفور
      حاشيه بر کتاب طيفور
  • فراری

    در آن ولایتی که من به دنیا آمدم و بزرگ شدم، به مردمی که تا بیکار می‌شدند و تا دستشان از کار می‌افتاد، دهان‌شان از کار می‌افتاد، می‌گفتند: «دست به‌دهان». رعیت، مزدورها، فعله‌ها، در‌ یک کلام کارگرها از این قماش بودند من از دوران جره‌گی با این مفهوم و با معنایِ کار و رابطۀ آن…ادامه “فراری” »

    بیشتر بخوانید: فراری
    فراری
  • در معنای «زن، زندگی، آزادی»

    شهاب برهان، مصاحبه با «نگاه» سئوال اول: برای شروع این گفت‌وگو، خوب است در ابتدا نظر شما درباره‌ی خیزش شکوه‌مند جاری، که به ویژه زنان و دختران جوان در آن نقش برجسته‌ای دارند، را جویا شویم. این خیزش را چگونه می‌بینید؟ مهم‌ترین و برجسته‌ترین مُختصات آن از نظر شما چیست؟ شهاب برهان: جنبش جاری که…ادامه “در معنای «زن، زندگی، آزادی»” »

    بیشتر بخوانید: در معنای «زن، زندگی، آزادی»
    در معنای «زن، زندگی، آزادی»
  • مزاح با مرگ

     … از ده پائین آمده‌ام، از مهمانی برگشته ام، شب سرد زمستانی خاموش‌است، همسر و فرزندم، کنار بخاری، با آسودگی خوابیده‌اند و من در این فکر و خیال‌ام تا شاید بتوانم چند سطری در بارة «ملا مصطفی» بنویسم. در ده پائین با کنایه و اشاره به «ملا مصطفی بارزانی» به او لقب «ملا مصطفی!!» داده‌…ادامه “مزاح با مرگ” »

    بیشتر بخوانید: مزاح با مرگ
    مزاح با مرگ
  • خسرو پرویز و پینه دوز

    نفرت از حکومت جهل و جنایت اسلامی و آخوندها باعث این توهم شده است که گویا پیش‌‌‌‌ از حملۀ اعراب به ایران و شکست یزگرد سوم، مردم ما زیر سایۀ شاهنشاهان هخامشی، اشکانی، ساسانی و دین زردشتی، در بهشت برین زندگی می‌کرده‌اند. اگر از مردم ساده لوح و کسانی‌که با تاریخ بیگانه اند، بگذریم، شماری…ادامه “خسرو پرویز و پینه دوز” »

    بیشتر بخوانید: خسرو پرویز و پینه دوز
    خسرو پرویز و پینه دوز
  • ناقوس، تورات و بیرق‌ها

    در میانۀ روز به ‌آشپزخانه رفته بودم تا یک استکان چای سبز دم کنم، دراین فاصله، قسمتی از برنامۀ تلویزیون را سرپائی دیدم. گزارشی مصور بود ‌‌از مراحل مختلف قالب‌گیری، ریخته‌گری، حکاکی یک ناقوس‌‌ کلیسا. کشیشی با لباس سفید فاخر و صلیبی در دست، کنار کورۀ ریخته‌گری ایستاده بود، خودش را آرام آرام تکان می‌داد…ادامه “ناقوس، تورات و بیرق‌ها” »

    بیشتر بخوانید: ناقوس، تورات و بیرق‌ها
    ناقوس، تورات و بیرق‌ها
  • ميدان عدام

    فصلی ار جلد اول «گُدار» خورشيد آرام آرام بر كاكل تپة بلند مي‌نشست و مادرم در غروب زندان، از جادة شني پائين مي‌رفت و خيالم را با خودش مي‌برد. مادرم پس از چند سال به ديدارم آمده بود و خودش را سرزنش مي‌كرد. پيشاني‌ام را به ديوارة سيمي بازداشتگاه قصر فيروزه چسبانده بودم و از…ادامه “ميدان عدام” »

    بیشتر بخوانید: ميدان عدام
    ميدان عدام
  • ميدان عدام 

    فصلی ازجلد اول « گُدار» خورشيد آرام آرام بر كاكل تپة بلند مي‌نشست و مادرم در غروب زندان، از جادة شني پائين مي‌رفت و خيالم را با خودش مي‌برد. مادرم پس از چند سال به ديدارم آمده بود و خودش را سرزنش مي‌كرد. پيشاني‌ام را به ديوارة سيمي بازداشتگاه قصر فيروزه چسبانده بودم و از گوشة…ادامه “ميدان عدام ” »

    بیشتر بخوانید: ميدان عدام 
    ميدان عدام 
  • تیمورِ لنگ و بیوک‌آنا

    ناتورِکارخانه لولة سازی اگر چه بهبود نیافته بود، ولی ‌او را با یک کیسه قرص و شربت، از بیمارستان مرخص کرده بودند تا در آن بالاخانة کاهگلی، شب و روز از درد می‌نالید؛ به مرور کسر می‌کرد و سرانجام شبی از شب‌ها خاموش می‌شد. حیدر زمینگیر و منزوی شده بود و با این‌همه، گاهی که…ادامه “تیمورِ لنگ و بیوک‌آنا” »

    بیشتر بخوانید: تیمورِ لنگ و بیوک‌آنا
    تیمورِ لنگ و بیوک‌آنا
  • آه، پاریس، پاریس…

    نردیک به چهل سال پیش از فرودگاه استانبول به مقصد پاریس پرواز کردم. در سالن انتظار فرودگاه، جوانکی شیک پوش، به زبان انگلیسی شکسته، بسته پرسید: « شما به کجا می روید؟» و من که بیشتر از او به انگلیسی تسلط نداشتم، به اختصار عرض کردم: «می روم به پاریس!» جوانک با حسرت و حیرت…ادامه “آه، پاریس، پاریس…” »

    بیشتر بخوانید: آه، پاریس، پاریس…
    آه، پاریس، پاریس…
  • کاج پیر، میرزا و زاغچه ها

    «یاداشت ها» هرسال، آخر پائیز زاغچه‌های آشنای من می‌آمدند و روی شاخه ‌های این کاج پیر پای پنجره می‌نشستند، مدتی به بازیگوشی جست و خیز می‌کردند؛ لای شاخ و برگ‌ها پر‌ پر می زدند و هر از گاهی از پنجره به اتاق‌ام سرک می‌کشیدند و به زبان پرنده‌ها می‌پرسیدند: « تو هنوز می نویسی میرزا؟…ادامه “کاج پیر، میرزا و زاغچه ها” »

    بیشتر بخوانید: کاج پیر، میرزا و زاغچه ها
    کاج پیر، میرزا و زاغچه ها
  • خانه خراب

    در آن دیار و در میان مردمی که من بزرگ شدم، اصطلاح «خانه خراب» را مردها در گفتگوهای دوستانه و اغلب به شوخی، به زبان می آوردند و تا آن جا که به یاد دارم، قصد و غرض سوء و منظورخاصی از ادای این دو کلمه نداشتند، با این همه اشاره به خرابی داشت و…ادامه “خانه خراب” »

    بیشتر بخوانید: خانه خراب
    خانه خراب
  • جنبش در خطر است.

    سلسله قیام های پس از خیزش ۸۸  در ایران را جنبش های افقی، بی مرکز، بی سر و بی رهبری خصلت بندی می کنند. گرایشاتی “روشنفکری” این خصال را نقاط قوت و امتیاز و نشانه های بلوغ به حساب می آورند و آن را به عنوان عبور از سازماندهی سلسله مراتبی، رد فرماندهی از بالا…ادامه “جنبش در خطر است.” »

    بیشتر بخوانید: جنبش در خطر است.
    جنبش در خطر است.
  • Marie de Mazdala

    Vous pouvez vous procurer ce livre directement sur le site de l’Harmattan en cliquant ici Ce roman est le cri de liberté d’une femme et, à travers elle, de toute une génération sacrifiée à la suite de la Révolution islamique de 1979 en Iran. Par ses évocations de différents milieux sociaux traversés par son héroïne,…ادامه “Marie de Mazdala” »

    بیشتر بخوانید: Marie de Mazdala
    Marie de Mazdala
  • نعش کش انقلاب

    فصلی از جلد سوم « گُدار» در مملكت گل و بلبل  ما ورق بر گشته بود و آدم ها  جا و مقامی فراخور قد و بالا، نرمش کمر، بند و بست ها و پشتک و وارو زدن ها و کوتاه و بلندی «سََغّل ها» پيدا کرده بودند. «مکتبی بودن» شيوه و رسم روزگار شده بود و «انقلابی بودن!» خصلتی بود که جماعتی از شکم مادرشان آورده بودند و با اين «نشان» روی خشت افتاده بودند. من  که هرگز به «مکتب!» نرفته بودم،…ادامه “نعش کش انقلاب” »

    بیشتر بخوانید: نعش کش انقلاب
    نعش کش انقلاب
  • سه رکن اساسی مبارزه زنان برای رهائی

      مرد سالاری آیا به ضرر مردان است؟! (1) گفته می شود: « زنان فقط با دستگاه حاکمه روبرو نیستند، بلکه نظام پاتریارکی ( پدر سالاری) حاکم، مردان را به استیلا جوئی بر زنان تشویق و وادار می‌کند. این روابط که مردان را بر زنان مسلط می‌کند، به ضرر اکثریت مردان جامعه است زیرا کلیت…ادامه “سه رکن اساسی مبارزه زنان برای رهائی” »

    بیشتر بخوانید: سه رکن اساسی مبارزه زنان برای رهائی
    سه رکن اساسی مبارزه زنان برای رهائی
  • رنگها

    اشاره در این سال‌های برق و باد، سالیانِ تولید و مصرفِ برق‌آسا، عده‌ای از اندیشه‌وران ایرانی از نارسایی‌های زبان فارسی می‌نویسند و دغدغه‌ی گسترش و گشایشی در آن دارند. جد و جهد درازآهنگ و عاشقانه‌ای در این امر داشته‌ و نتایجی نیز گرفته‌اند؛ خیرش به زیست‌جهانِ ایرانی رسیده و غبارش بر چهره و موی آنان…ادامه “رنگها” »

    بیشتر بخوانید: رنگها
    رنگها
  • دین، دولت، لائیسیته، سکولاریزاسیون

    در ایران، جدائی دین از دولت، پانسمانی است که عفونت را می پوشاند یکی از عرصه‌های استراتژیک در فردای جمهوری اسلامی، تکلیف دین و نهادهای دینی است، چرا که بعد از جمهوری اسلامی، موقعیت مذهب شیعه و نهادهای اسلامی، چه بخواهیم و چه نه، بازگشت به وضعیت پیش از انقلاب نخواهد بود. ما باید برای…ادامه “دین، دولت، لائیسیته، سکولاریزاسیون” »

    بیشتر بخوانید: دین، دولت، لائیسیته، سکولاریزاسیون
    دین، دولت، لائیسیته، سکولاریزاسیون
  • همخانه‌یِ اُروس

    فصلی از « چکمه ی گاری» در مهرآباد، نزد همولایتی‌ها، به جرّه‌ای محجوب و مأخود به‌‌ حیا شهره شده بودم؛ اعتماد بنفس نداشتم، در میان مردم شهر وا‌نمی‌گشتم، با تلنگری دستپاچه و‌‌ سراسیمه می‌شدم؛ از همه‌ خجالت می‌کشیدم؛ از مردم می‌گریختم و تا آن‌جا که ممکن بود با زن‌ها رو به رو نمی‌شدم. کسی چه…ادامه “همخانه‌یِ اُروس” »

    بیشتر بخوانید: همخانه‌یِ اُروس
    همخانه‌یِ اُروس
  • هنرمند/ روشنفکر

    به یاد هنرمندان و انسانهای آزادیخواه در بند: جعفر پناهی،  محمدرسول اف و … زمستان می‌گذرد، رو سیاهی به ذغال می ماند. جانم که تو باشی، این گفته‌ها بی تردید توضیح واضحات و تکرار مکررّات است، با اینهمه دوباره به اختصار به آن اشاره می‌کنم: ارزش آثار هنرمند، در این جا: «نویسنده»، اعتبار، شهرت و…ادامه “هنرمند/ روشنفکر” »

    بیشتر بخوانید: هنرمند/ روشنفکر
    هنرمند/ روشنفکر
  • عشق به زور و مهر به چُنبه

    مردم ما قرن‌ها و قرن‌ها زیسته اند، از مصیبت‌ها، فاجعه‌ها و رنج‌ها و شادیها گذر کرده‌اند، تجربه‌ها اندوخته‌اند و در گذر زمان و زمانه فرهنگ‌ها و هنر‌ها آفریده‌اند. در این میان، فرهنگ شفاهی، فرهنگ توده ها، قرن‌ها سینه به سینه نقل شده و تا به امروز برای ما به یادگار مانده‌‌است. فرهنگ توده ها غنی،…ادامه “عشق به زور و مهر به چُنبه” »

    بیشتر بخوانید: عشق به زور و مهر به چُنبه
    عشق به زور و مهر به چُنبه
  • در ترجمه ناپذیری شعر

    در فرهنگ خودمان، نخستین کسی که مدّعی است ترجمة شعر محال است، جاحظ (متوفای ۲۵۵) است. وی در کتاب الحیوان می‌گوید: «والشعرََُ لایُستطاعُ اَن یُتَرجَمَ و لایَجُوزُ عَلَیهِ النَقل. وَ مَتی حُوِّلَ تَقَطَّعَ نَظمُهُ و بَطََلَ وَزنُهُ وَ ذَهَبَ حُسنُهُ وَ سَقَطَ مَوضِعُ التَّعَجُّبِ مِنه وَ صارَ کَالکَلامِ المَنثورِ. والکلامُ المنثورُ المُبتَدأُ علی ذلکَ اَحسَنُ…ادامه “در ترجمه ناپذیری شعر” »

    بیشتر بخوانید: در ترجمه ناپذیری شعر
    در ترجمه ناپذیری شعر
  • نمایش روی بام

    بی‌سبب نبوده و نیست که در همه جای دنیا از زبان مادری نام می برند و نامی از پدر نمی‌برند. اگر اشتباه نکنم نه یا ده ساله بودم که هنگام تماشای مرافعۀ زن‌هایِ همسایه‌ اصطلاح «کم و کسر دادن» را از زبان مادرم شنیدم و در آخر معرکه به معنای آن پی‌بردم. در‌حاشیة کویر، در ولایت…ادامه “نمایش روی بام” »

    بیشتر بخوانید: نمایش روی بام
    نمایش روی بام
  • جاسوسِ کوچه‌یِ هامو hameau‏ (1)

    در این گوشة دنیا، در‌‌ میان مردم بیگانه، به تجربه دریافته‌ام که هربار به معنای واژه‌ای در موقعیت و در وضعیّت خاصی پی‌برده ا‌م، هرگز آن را فراموش نکرده‌ام، مانند: « espion» (2) که گوئی با داغ و درفش توی مخ ام حک شده‌است. تا آن‌جا که به یاد دارم، این کلمه را سال هزار…ادامه “جاسوسِ کوچه‌یِ هامو hameau‏ (1)” »

    بیشتر بخوانید: جاسوسِ کوچه‌یِ هامو hameau‏ (1)
    جاسوسِ کوچه‌یِ هامو hameau‏ (1)
  • موسمِ بادِ منجيل

            ماه پنهان بود و باد در رواق مقبرة مخروبه زوزه می‌کشيد. زمين تب داشت و زير پايم می لرزيد و چراغی در عمق خاطرم تاب می‌خورد. صداهاي مبهم به مرور ‌دگرگون می‌شدند‌ و‌‌ با‌ گلة اسب‌های وحشی می‌رفتند. ابرهای تيره بر سينة آسمان می دويدند و ماه نرم نرمک از پشت پاره‌‌های ابر…ادامه “موسمِ بادِ منجيل” »

    بیشتر بخوانید: موسمِ بادِ منجيل
    موسمِ بادِ منجيل
  • عطار و شعر عرفانی

    محمدرضا شفیعی کدکنی                       زندگی عطار در میان بزرگان شعر عرفانی فارسی، زندگی هیچ شاعری به اندازه زندگی عطار در ابر ابهام نهفته نمانده است. اطلاعات ما در باب مولانا صدبرابر چیزی است که در باب عطار می‌دانیم. حتا آگاهی ما در باره سنایی، که یک قرن قبل از عطار می‌زیسته، بسی بیشتر از آن…ادامه “عطار و شعر عرفانی” »

    بیشتر بخوانید: عطار و شعر عرفانی
    عطار و شعر عرفانی
  • درباره ی مارکس و مارکسیسم

    • طبق نظر مارکس معنای دیگر رشد سرمایه داری متلاشی کردن دنیا است. سرمایه داری آن چیزی را که از آن نیرو می‌گیرد می‌بلعد: نخست ساختار‌های خانوادگی سپس محیط زیست… طی نیم قرن پیش سرمایه داری قوائد اخلاقی و تعاونی همزیستی اجتماعی را از محتوا خالی کرده است. … ………………………………………. گفتگوی مجله ی آلمانی «فلسفه»…ادامه “درباره ی مارکس و مارکسیسم” »

    بیشتر بخوانید: درباره ی مارکس و مارکسیسم
    درباره ی مارکس و مارکسیسم
  • آسیب شناسی نسل خردگریز

    شعر جدولی محمدرضا شفیعی کدکنی نمی‌‌دانم‌ شما هيچ‌گاه‌ جد‌ول كلمات‌ متقاطع‌ روزنامه‌ها را حل‌ كرده‌ايد؟ كمترکسی‌است‌ كه‌ دست‌ كم‌ یکی‌دوبار به‌ اين‌ كار نپرداخته‌ باشد. در اين‌ جدول‌ها، كه‌ انواع‌ و اقسام‌ دارد، شما بدون‌ اينكه‌ بدانيد در “خط‌ عمودی‌” چه‌ كلماتی‌ در شرف شکل‌گیری‌ است‌، مشغول‌ پر كردن‌ “خط‌ افقی‌” هستيد و ناگهان‌ متوجه‌…ادامه “آسیب شناسی نسل خردگریز” »

    بیشتر بخوانید: آسیب شناسی نسل خردگریز
    آسیب شناسی نسل خردگریز
  • جنازة مسیو ژانتی در ساحل آشنا

    زودتر از هر روز بیدار شده بودم، در هوای گرگ و میش سحر، به کاج پیر پشت پنجره نگاه می‌کردم و مثل هربار تتمة رویای شبانه را به یاد نمی‌آوردم. راستی چرا پس از سال‌ها دریا و کارفرمای فرانسوی‌ام را به خواب‌ام دیده بودم؟ چرا مسیو ژانتی؟ ا غراق نخواهد بود اگر بنویسم من عمری…ادامه “جنازة مسیو ژانتی در ساحل آشنا” »

    بیشتر بخوانید: جنازة مسیو ژانتی در ساحل آشنا
    جنازة مسیو ژانتی در ساحل آشنا
  • چگونگی « نقد شعر » در ایران

    زنده یاد « احسان طبری » طی سال‌های اخیر درباره ی شعر و نقد شعر کهن و شعر امروزی در کشور ما کتب و رسالات فراوانی نوشته شده است. یکی از جالب ترین کتب در این میانه صور خیال در شعر فارسی از شفیعی کدکنی است. در کتاب ذکر شده ابتدا این صور خیال مورد…ادامه “چگونگی « نقد شعر » در ایران” »

    بیشتر بخوانید: چگونگی « نقد شعر » در ایران
    چگونگی « نقد شعر » در ایران
  • پسر ِهفتمِ مادرِ ما

    حاجی ریزه درچند سالة اخیر با توجه به امکانات و تسهیلات دنیای مجازی وجیزه‌هائی محض تغییر ذائقه در صفحة فیسبوک نوشته‌ام. این نوشته‌های کوتاه اگر چه تا داستان و قصه فرسنگ‌ها فاصله دارند و آن کمبود را جبران نمی‌کنند، ولی تسلی خاطرند و از این گذشته، اثر و رد پائی به جا می‌گذارند تا موضوع،…ادامه “پسر ِهفتمِ مادرِ ما” »

    بیشتر بخوانید: پسر ِهفتمِ مادرِ ما
    پسر ِهفتمِ مادرِ ما
  • بیگانگی

    بیگانگی . نزدیک به سی و شش سال پیش از حومۀ شهر «لیون» به تصادف به‌حومۀ پاریس آمدم و از آن زمان همراه خانواده‌ام در این شهر زندگی می‌کنم؛ فرزندان ما در این شهر تحصیل کردند، در این شهر قد کشیدند، پر آزاد شدند و از آشیانه رفتند. آناهیتا نفر آخر بود. آناهیتا گربه‌اش را…ادامه “بیگانگی” »

    بیشتر بخوانید: بیگانگی
    بیگانگی
  • مهر پرستی

     برخی بررسی ها درباره جهان بینی ها و جنبش های اجتماعی در ایران مهرپرستی   احسان طبری   چو ذره گر چه حقیرم، ببین به دولت عشق/  که در هوای رُخَت چون به مهر پیوستم «حافظ» یکی از کیش های کهن ایرانی که زمانی جهان گیر شد مهر پرستی یا میترائیسم است. چنان که طی این بررسی خواهیم…ادامه “مهر پرستی” »

    بیشتر بخوانید: مهر پرستی
    مهر پرستی
  • ریشه در باد

    مادرم از ولایت‌اش آواره شده بود؛ این تحقیر، خواری و خفّت را بر نمی‌تابید؛ دم به دم بغض می‌کرد و در انتظار وانت باری، خاموش اشک می‌ریخت. کربلائی عبدالرسول که این‌همه را پیش‌‌بینی کرده و حدس زده بود، دور از چشم مردم و بی‌سر و صدا از قلعه رفته بود. پدرم تا آن‌جا که ممکن…ادامه “ریشه در باد” »

    بیشتر بخوانید: ریشه در باد
    ریشه در باد
  • طرز نگاه مرغ از آينة قفس

    کدام روز بود که در دو بازوی من دو کبوتر مرد در جمجمه‌ام عقابی به ابر مبدل شد و در حنجره‌ام صدای زیباترین مرغ جهان یخ بست.  «کمال رفعت صفائی» گذر از دنیای کمال، گذر از آتش و الماس و اندوه است. زمانی که چون شعلة آتش در باد می‌رقصید و مانند تیغۀ الماس سنگ خارا را می‌برید…ادامه “طرز نگاه مرغ از آينة قفس” »

    بیشتر بخوانید: طرز نگاه مرغ از آينة قفس
    طرز نگاه مرغ از آينة قفس
  • تداعی

    تداعی دیروز هوا آفتابی، گرم و تابستانی بود، از این رو، نزدیک غروب که سایة درخت‌ها و درختچه‌ها بلندتر شده ‌بود و هر از گاهی نسیمی می وزید، مثل هر روز از پشت میزم برخاستم و کنار به کنار همسفرم راه افتادم. پیاده روی بهانه‌ای است تا روزها مدتی در راه‌هایِ شناخته شده و مسیرهای…ادامه “تداعی” »

    بیشتر بخوانید: تداعی
    تداعی
  • آسمان، آفتاب و آینه

    فصلی از رمان «زندان سکندر» تبعید اگر چه دیوار و حصاری مرئی نداشت ولی از انفرادی زندان تنگ‌تر بود و زمان در این گوشة دنیا مفهوم تازه‌ای می یافت. در آن سالها هر روز و از هر پنجره ای‌که به میهن‌ام نگاه می‌کردم به جز تباهی، فاجعه، ظلم، درد و رنج چیزی نمی‌دیدم. انحطاط، مردم…ادامه “آسمان، آفتاب و آینه” »

    بیشتر بخوانید: آسمان، آفتاب و آینه
    آسمان، آفتاب و آینه
  • دورانِ خوابگردی‌ (1)

    صفی برزخ چند روز مانده به نو‌روز از دنیا رفته بود؛ خبر مرگ او دیر به سوسن‌آب رسیده بود؛ مراسم خاکسپاری، مجلس ختم برگزار شده بود؛ آه و ناله‌ها، شیون و زاری‌ها فروکش کرده بود؛ گیرم همسر و دخترهای برزخ هنوز سیاه می‌پوشیدند و در اتاق طبقة همکف خانه، از همولایتی‌هائی که مثل ما با…ادامه “دورانِ خوابگردی‌ (1)” »

    بیشتر بخوانید: دورانِ خوابگردی‌ (1)
    دورانِ خوابگردی‌ (1)
برگه قبلی
1 … 4 5 6 7 8 … 13
برگه بعدی

کتاب‌ها

  • دارکوب
  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • خاطرات منتشر نشدۀ محمود دولت آبادی و برادرش حسین
  • گفتگوی نیلوفر دهنی با حسین دولت آبادی
  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳
  • گفتگوی کوتاه با آقای علیرضاجلیلی درباره ی دوران

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme