-
آفاق
بیشتر بخوانید: آفاقخمپارهای در خواب آفاق ترکید. پیرزن سراسیمه سر از بالش برداشت و به آسمان بالای سرش نگاه کرد. از سرخی خون و گرمای آتش و تالابهای انباشته از اجساد ورم کرده اثری نبود. آن پردۀ هولناکی که سرتاسر شب تن و جانش را در عذاب سوزانده بود، ناگهان پیش چشمش فرو افتاد. نفساش راست شد…ادامه “آفاق” »
-
«غم این خفتۀ چند خواب در چشم ترم میشکند…»
بیشتر بخوانید: «غم این خفتۀ چند خواب در چشم ترم میشکند…»این کلام دلنشین نیما وصف حال هنرمندان و انسانهائی بود که در روزگار پلشت و سیاه ناظر جامعهای بودند که به رغم زرق و برق ظاهریاش تا مغز استخوان پوسیده بود و رو به تباهی و تجزیه میرفت. سردمداران مشاطهگر، شتابزده ویرانیها را بزک میکردند و وسمه بر ابروی کور میکشیدند و سوار بر خر مراد،…ادامه “«غم این خفتۀ چند خواب در چشم ترم میشکند…»” »
-
« از آنچه بر ما گذشت»
بیشتر بخوانید: « از آنچه بر ما گذشت»چهار زن- چهار گفتگو نگاهی گذرا بر کتاب « از آنچه بر ما گذشت» اثر طیفور بطحائی در آخر دنیا، چهار زن که از چهار گوشه ایران مهاجرت کردهاند، با صداقت و صمیمیت از گذشته و حال خویش سخن میگویند و ما از این رهگذر از متن جامعه، خودمان عبور میکنیم و پی میبریم چرا…ادامه “« از آنچه بر ما گذشت»” »
-
… وزندگی ادامه دارد
بیشتر بخوانید: … وزندگی ادامه داردمردی را به یاد دارم که سال ها پیش از سرزمین سرد سوئد برای دیدار دخترش به دیار ما آمده بود. سرگرمی و دلخوشی این مرد بلندبالای رنگ پریده خوردن ودکای مراغه بود و تماشای ما مردم. هر روز نیمه مست بر سر همان گذر شلوغ میایستاد و یله به ستون سیمانی برق میداد و نم نمک میخورد و با شگفتی…ادامه “… وزندگی ادامه دارد” »
-
-
چون به گَردَش نمیرسی واگرد
بیشتر بخوانید: چون به گَردَش نمیرسی واگردهامون کارگردان و سناریست داریوش مهرجوئی دیر زمانی است که روانشناسی و روانکاوی به عرصۀ هنر و ادبیات وارد شده و آن را هم در شکل و هم در محتوا تحت تأثیر قرار داده است. کنکاش در ذهن شخصیتها از طریق تداعیها که به آن «ذهن سیال» میگویند به هنرمند مجال میدهد تا خود را…ادامه “چون به گَردَش نمیرسی واگرد” »
-
نیم نگاهی به مقالۀ در بارۀ بینش مسلط
بیشتر بخوانید: نیم نگاهی به مقالۀ در بارۀ بینش مسلطجانم که تو باشی! «در بارۀ بینش مسلط» آقای مروتی را که در نهایت بیتسلطی نوشته شده بود با تسلط کامل بر اعصابم خواندم و برای مدتی فکرم را به خود مشغول کرد. چرا؟ چون گویا نویسنده مقاله محمود دولتآبادی را بهانه قرار داده تا حرفهایی که سال ها روی دلشان تلنبار شده و کپکزده با عصبیّت تمام…ادامه “نیم نگاهی به مقالۀ در بارۀ بینش مسلط” »
-
-
همۀ ما از «تاریکخانۀ» صادق هدایت بیرون آمدهایم۱
بیشتر بخوانید: همۀ ما از «تاریکخانۀ» صادق هدایت بیرون آمدهایم۱حاصل گفتگوی دراز مدت و یکسالۀ دو تن از هنرمندان ایران با محمود دولتآبادی، کتابی است حجیم به نام «ما نیز مردمی هستیم.» گفت و شنود که در فضائی دوستانه و با شیفتگی انجام گرفته، پایبند هیچگونه قاعده و قانون رایج مصاحبه نیست و ناگزیر دامنۀ گستردهای در همۀ زمینهها پیدا کرده است. با آنکه «امیرحسین چهلتن و فریدون فریاد»…ادامه “همۀ ما از «تاریکخانۀ» صادق هدایت بیرون آمدهایم۱” »
-
کانون در بُنبست
بیشتر بخوانید: کانون در بُنبستبا نگاهی به تاریخچۀ کانون نویسندگان ایران درمییابیم که نطفۀ این نهاد روشنفکری در خلاء سیاسی روزگاری بسته شده است که رژیم پهلوی پس از سالها رویاروئی و درگیری همۀ احزاب و گروه ها و جریانهای مترقی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را به کمک دوستان اجنبی و خودیاش جارو کرده و پایههای نقرهکار تخت طاووس…ادامه “کانون در بُنبست” »
-
در خلوت دوست
بیشتر بخوانید: در خلوت دوست«نامههای بزرگ علوی به باقر مؤمنی» مؤلف: باقر مؤمنی عزیزی را در ایران میشناختم که هر بار قصه و یا رمانی میخواند، در صفحه سفید آخر کتاب دریافتها و تأثراتش را به اختصار و با خط خوش مینوشت و کتاب را کنار میگذاشت. در واقع تا از فضای کتاب و موضوع بیرون نیامده و حسها…ادامه “در خلوت دوست” »
-
شنا بر سنگ! – نگاهی به تاريخچة کانون نويسندگان ايران « در تبعيد»
بیشتر بخوانید: شنا بر سنگ! – نگاهی به تاريخچة کانون نويسندگان ايران « در تبعيد»مدتها پس از حملۀ حزبالله و به تاراج رفتن خانۀ کانون به دست عناصر جمهوری اسلامی ایران، اعضای هیئت دبیران، جلسات خود را مخفیانه در خانههای اعضا برگزار میکردند. در یکی از همین نشستها تصمیم میگیرند منوچهر هزارخانی را به اروپا راهی کنند تا به نمایندگی آنها و همیاری اعضایی که به ناچار جلای وطن کرده بودند، کانون نویسندگان…ادامه “شنا بر سنگ! – نگاهی به تاريخچة کانون نويسندگان ايران « در تبعيد»” »
-
در تباهی
بیشتر بخوانید: در تباهیدر دریای فرهنگ و اندیشۀ بشری احکام مذهبی به صخرههای خزه بسته میمانند که در ژرفاها به گل نشستهاند. یادگار دورانهای دور سپری شده، یادگار بارانهای بهاری که روزگاری از آسمان تیره فرو باریدهاند تا شاید گل پژمردۀ آدمی سر از گریبان به درآرد و شادمانه بر خاک ببالد و سبکبار و آسوده خاطر از…ادامه “در تباهی” »
-
زخمیترین گوزن فلات
بیشتر بخوانید: زخمیترین گوزن فلاتبه یاد سعید سلطانپورکه، در 31 خرداد 1360 تیرباران شد. منکوب دنیای بیگانه، تنها و مضطرب، در راهروهای پیچاپیچ مترو پرسه میزدم که دوباره او را در برابرم دیدم که از پشت میلهها به جهان لبخند میزد. به یادم نمانده تا کی رو به رویش ایستادم و از ورای ململ نازک پردههای اشک نگاهش کردم. حتی…ادامه “زخمیترین گوزن فلات” »
-
پارهای از «گُدار» رمان سه جلدی، جلد سوم
بیشتر بخوانید: پارهای از «گُدار» رمان سه جلدی، جلد سوماگر بخواهم تمام اسمهائي را كه من و مشكي از اوّل تا آخر يدك ميكشيديم، دنبال هم قطار كنم، مثنوي هفتاد من كاغذ ميشود. نه، منظورم القاب و عناوين ما نبود. گيرم كه اين اسم ورسمها هركدام داستان و تاريخچة جداگانهاي دارند: گرگوارما سه سال ونيم از عمر عزيزش را تلف كرد تا از منصب «مشكي!» به مقام…ادامه “پارهای از «گُدار» رمان سه جلدی، جلد سوم” »
-
پارهای از رمان « کبودان»
بیشتر بخوانید: پارهای از رمان « کبودان»…اگر از آسمان سنگ میبارید، نماز جاشوها قضا نمیشد. در هر جا که جایی برای خم و راست شدن بود، اقامه میبستند و به نماز میایستادند. بالای تختگاهی خن مسجدشان شده بود. بعد از نماز صبح، در تاریک روشنی لنگر کشیدند و به دریا زدند، از دریا نسیم خنکی میوزید و هوای سحر، نمدار و…ادامه “پارهای از رمان « کبودان»” »
-
-
-
دعوت و باكره هاي مقدس
بیشتر بخوانید: دعوت و باكره هاي مقدسنقل از: «نگاهِ سیّاره» مجموعه ی مقاله ها، سال 1987 میلادی، محفلی فرهنگی – هنری در پاریس به وجود آمده بود و بهانه ای شده بود تا آخر هر ماه در منزل یکی از دوستان اهل هنر دور هم جمع میشدند و در بارۀ هنر و ادبیات بحث و گفتگو می کردند. من اگر چه تا آن زمان…ادامه “دعوت و باكره هاي مقدس” »
-
نقل از کتاب «صد سال داستان نويسی در ايران.»
بیشتر بخوانید: نقل از کتاب «صد سال داستان نويسی در ايران.»حسين دولت آبادی در رمان ۶۷۰ صفحه ای کبودان( ۱۳۵۷) زندگی کارگـران مهاجر در بنادر و جزاير خليج فارس را از نظرگاهی عبوس توصيـف می کند. داستان در بارة هزاران آواره ای است که همة نقاط کشور به اميّد کاری پر در آمد روانة جنوب می شوند، اما در سير پر ملال زمانه ای محنت زا از…ادامه “نقل از کتاب «صد سال داستان نويسی در ايران.»” »
-
کبودان – نقل از کتاب «نويسندگان پيشرو ايران»
بیشتر بخوانید: کبودان – نقل از کتاب «نويسندگان پيشرو ايران»کبودان گونه ای « هزار و يک شب » رآليست است. ده ها سرگذشت فرعی به گرد سرگذشت يک دونفر آدم اصلی قصّه گره می خورند تا مجموعاً داستانی بسازند که موضوع مرکزی آن سرگذشت اين يا آن آدم نيست. سرگذشت يک مهاجرت است. از تمام گوشه های اين سرزمين و نيز سرزمين های شرقی…ادامه “کبودان – نقل از کتاب «نويسندگان پيشرو ايران»” »
-
«کبودان» – نقل از کتاب « ما نيز مردی هستيم» – محمود دولت آبادی
بیشتر بخوانید: «کبودان» – نقل از کتاب « ما نيز مردی هستيم» – محمود دولت آبادیچ: و برادرتان حسين، با کبودان؟ د: کبودان، که طبق انتظار مورد عنايت جامعة روشنفکری قرار نگرفت، اثر منحصر به فردی در ادبيّات ما است از جهت موضوع شناخت مقطعی از تاريخ اجتماعی مردم ما در مهاجرت برای کار و نان؛ و کتابی است که فقط با چنان تجربة عملی دشواری که من گواهش بودم،…ادامه “«کبودان» – نقل از کتاب « ما نيز مردی هستيم» – محمود دولت آبادی” »
-
گُداری… من رمان «گُدار» را یکی دو ماه پیش خواندم …
بیشتر بخوانید: گُداری… من رمان «گُدار» را یکی دو ماه پیش خواندم …«… من رمان گُدار را یکی دو ماه پیش خواندم و لازم میدانم این چند خط را بنویسم. به گمان من این نوشته یکی از زیباترین و قویترین روایتهای ادبیّات نوین ایرانی است و حکایتی بر جا ماندنی. من از جلد اوّل و دوّم این کتاب خوشم آمد و سبک نوشتن آن را بسیار دوست…ادامه “گُداری… من رمان «گُدار» را یکی دو ماه پیش خواندم …” »
-
گدار، گُداری به سرخوردگی ! ـ محسن يلفانی
بیشتر بخوانید: گدار، گُداری به سرخوردگی ! ـ محسن يلفانیاين گفتة بالزاك كه « رمان تاريخ خصوصي ملت هاست» بعد از بيش از صد و پنجاه سال اعتبار و موضوعيت خود را حفظ كرده و با وجود دگرگوني ها و تحولاّتي كه چه در « زندگي خصوصي ملت ها » و چه در نگاه ما به زندگي و برداشت ما از آن پديد آمده،…ادامه “گدار، گُداری به سرخوردگی ! ـ محسن يلفانی” »
-
گُداری ورود به رمان گُدار… ـ رضا اغنمی
بیشتر بخوانید: گُداری ورود به رمان گُدار… ـ رضا اغنمیورود به رمان ُگدار به خاطر شیوه خاصی که نویسنده به کار برده کمی دشوار است. ولی اگر خواننده ای همت کند از این مدخل بگذرد و پا به دنیایی که حسین دولت آبادی آفریده بگذارد، گرفتار طلسم نویسنده ای هشیار و هوشمند میشود تا پایان رمان.جای خالی راوی در رمان گدار، جای دانای کل، یعنی…ادامه “گُداری ورود به رمان گُدار… ـ رضا اغنمی” »
-
گُدار، رمان، جلد اول نقل از غرفۀ آخر – مليحة تيره گل
بیشتر بخوانید: گُدار، رمان، جلد اول نقل از غرفۀ آخر – مليحة تيره گلرمان «گدار», نوشته ی حسین دولت آبادی, در 419 صفحه, توسط ناصر مهاجر ویرایش شده است و پیشکش نویسنده است به باقر مؤمنی. نقاشی«یوب امدادیان» نیز روی جلد آن را تزئین کرده است. نویسنده در بخش سپاسگزاری کتاب به ما می گوید: «دوست نقاش و هنرمندم ایوب امدادیان نیز […] یکی از تابلوهایش را در اختیارم گذاشت». چه…ادامه “گُدار، رمان، جلد اول نقل از غرفۀ آخر – مليحة تيره گل” »
-
نقل از پيام کارگر درباره «آدم سنگی»
بیشتر بخوانید: نقل از پيام کارگر درباره «آدم سنگی»نمايشنامه در پنج پرده است با آدم های بسيار و مکان های پراکنده: شخصيّت های اصلی نمايش: جهانبخت:کارگر نقّاشی که از دوران جوانی به حزب گرايش داشته، عضو شده، به زندان افتاده و بعد از آزادی و فترت حزب نااميد نشده، چشم به آن سوی مرز دوخته و به رغم ميل و اراده و بالاجبار زير دست برادرش «بيوک!» کار می کند. جهان سمج،…ادامه “نقل از پيام کارگر درباره «آدم سنگی»” »