Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه
  • باد سرخ ( چاپ دوم)

    این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید کسی درجائی دستگیره ترمز اضطراری قطار را می‌کشد. سایش گوشخراش چـرخ‌های لکوموتیـو روی ریل‌های زنگ زده. قطار با تکان‌های شدیدی توقّف می‌کند. صحرا به پشت شیشه پنجره می‌دود. بیرون از قطارهوا غبارآلود و تیره و تار است. صحرا با کنجکاوی گردن مـی‌کشد. اشبـاحی در غبـار سرخ می‌چرخنـد و…ادامه “باد سرخ ( چاپ دوم)” »

    بیشتر بخوانید: باد سرخ ( چاپ دوم)
    باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران

    این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید «اگر بخواهم تمام اسم‌هائی را که من و‌ مشکی از اوّل تا آخر یدک می‌کشیدیم، دنبال هم قطار کنم، مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود. نه، منظورم القاب و‌ عناوین ما نبود. گیرم ‌که این‌ اسم و‌ رسم‌ها هرکدام داستان و تاریخچه جداگانه‌ای دارند: گرگوارما سه سال و‌نیم از…ادامه “گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران” »

    بیشتر بخوانید: گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
    گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید

    این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید خلاصه کتاب را بخوانید

    بیشتر بخوانید: گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
    گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید

    این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید در نیم قرن اخیر  (از کودتا تا انقلاب بهمن و چند سال بعد از انقلاب) مردم میهن ما شاهد حوادثی تاریخی و سرنوشت ساز بوده‌اند. قهرمان‌های رمان گدار در این برهه از تاریخ میهن ما و در کاروانسرای حاجی سفیدابی چشم به دنیا می‌گشایند و با کوله باری سنگین از متن جامعه و تاریخ می‌گذرند….ادامه “گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید” »

    بیشتر بخوانید: گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
    گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول

    این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید “… زندگی در دور دست‌ها، خارج از آن دخمه نمور مانند تابلوئی باسمه‌ای از دیواره ذهنم آویزان بود و شوقی برنمی‌انگیخت. تابلو رنگ و رو باخته‌ای که درخت‌ها در کناره راهش خشکیده‌اند و پرندگان در آسمان چرکش سوخته‌اند و درّه‌ها و دریاها وکوه‌ها گوئی چند لکه رنگند که دستی دیوانه‌ سر بر بوم پاشیده است و من  مانند تک‌درختی نیم‌سوخته، در اين…ادامه “در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول” »

    بیشتر بخوانید: در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
    در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»

    ايستگاه باستيل مجموعة چند داستان کوتاه است که از سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۷۳ در ايران و خارج از کشور نوشته شده اند. از اين مجموعه داستان آفاق و شاخه های شکسته را می توانيد در قسمت پاره هائی از رمان و داستان بخوانيد.

    بیشتر بخوانید: ايستگاه باستيل «چاپ اول»
    ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی

    سرگذشت کتاب‌ها بی شباهت به سرگذشت نویسنده‌های آن ها نیست، من نمایسنامۀ « آدم سنگی» را نخستین بار زیر عنوان «بلوا» در بهار سال 1359 خورشیدی، در روستای رامین شهربار نوشتم. محمود دولت آبادی و دوستا‌ناش دستنوشتۀ آن را خواندند و تصمیم گرفتند از خیر نمایشنامۀ «تنگنا»، اثر محمود دولت آبادی بگذرند و « بلوا»…ادامه “آدم سنگی” »

    بیشتر بخوانید: آدم سنگی
    آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی

    این کتاب را میتوانید ازنشر مهری بخرید کبودان داستان  زندگی و شرح شور بختی خيل کارگرانی است که در آرزو و جستجوی کار و  نان ( هرکاری) از همه جای ايران به سوی بندر عباس و جزاير جنوب سرازير شده اند. دريا، لنج ها، بندرها وجزيره ها بستر و زمينة رمان را می سازند و مردم بومی جزاير و بنادر و ناخداها، جاشوها، نظامی ها، «چتربازها»، فواحش…ادامه “کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی” »

    بیشتر بخوانید: کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
    کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
  • درباره «گُدار» حسین دولت آبادی

                نجمه موسوی پیمبری – نقل از نشریه انترنی عصر نو با خواندن کتابهای دیگر دولت آبادی ( باد سرخ، در آنکارا باران می بارد، ایستگاه باستیل ….) ایده ای که در موقع خواندن رمان سه جلدی گدار در من شکل گرفته بود تأیید شد. احساس می کردم هزاروچهارصد صفحه…ادامه “درباره «گُدار» حسین دولت آبادی” »

    بیشتر بخوانید: درباره «گُدار» حسین دولت آبادی
    درباره «گُدار» حسین دولت آبادی
  • شب

    ‏نقل از مجموعه داستان «ایستگاه باستیل» … جنازه‌ام بر سر دار تاب می‌خورد، جمجمه‌ام آرام آرام ترک بر ‏می‌دارد و باد در کاسة سرم زوزه می‌کشد، به آخر می‌رسم، انبوه جمعیّت، ‏آن بی شمار دهان‌هائی که به نفرینی ابدی باز مانده‌اند در غباری شنجرفی ‏فرو می‌روند، خرمگسی بال می‌زند و دور سرم می‌چرخد و صدایش…ادامه “شب” »

    بیشتر بخوانید: شب
    شب
  • نوروز

    عزیزی در آن سر دنیا، نزدیک قطب شمال زندگی می‌کرد و در پایان هر سال به مناسبت نوروز چند کلمه‌ای مهرآمیز می‌نوشت و هرگز از این کلیشه نیز چشم نمی پوشید: «بهاران خجسته باد!!» سال‌ها آمدند و گذشتند و آن بهار خجسته از راه نرسید. باری از این تکرار ملال‌آور خسته شدم و سرانجام به‌اختصار…ادامه “نوروز” »

    بیشتر بخوانید: نوروز
    نوروز
  • گذر از مهرانشهر

    پاره ای از رمان  « خون اژدها» روزی که ترنج سنگ سفیدی از مهرآباد برگشت تا رانندة نریمان ‏او را با اثاثیه‌اش به خانه‌‌باغِ شهریار می‌برد، یک‌دم در پاگرد راه پلّه ایستاد، ‏چند بار مشت به سینه‌اش کوبید و رو به آسمان نفرینکرد: ‏ ‏« آه زدم خانم، بخدا آهم دامن گیرت می‌شه، الهی‌که آوارة…ادامه “گذر از مهرانشهر” »

    بیشتر بخوانید: گذر از مهرانشهر
    گذر از مهرانشهر
  • تُرَنجِ سنگ سفید

    فصلی از رمان « خون اژدها» من به تجربه دریافته بودم ‌‌که اگر به انسان‌هایِ زیر ‌دست‌ مانند ‏ماه منیر و تُرنجِ سنگ سفیدی اعتماد و اطمینان می‌کردی، اگر به‌ حریم ‌و ‏حقوق انسانی ‌‌‌‌‌آن‌ها حرمت می‌گذاشتی، دیر‌یا زود ترس‌شان می‌ریخت‌‌ و در ‏‏‌محیط و فضای امن و خالی از ‌اضطراب و دغدغه، از سنگر…ادامه “تُرَنجِ سنگ سفید” »

    بیشتر بخوانید: تُرَنجِ سنگ سفید
  • خانه

    پیش از مهاجرت اجباری، در ایران، هر کجا که بودم، حتا در بازداشتگاه و زندان، یادداشت بر می داشتم، سال ها بعد، درتبعید (سال 2013 ) هنگام تایپ یادداشت هایم، بنا به ضرورت کلمه‌هائی به ‏متن افزودم  و واژه ها و اصطلاحات محلی را به اختصار توضیح دادم تا شاید از گنگی مطلب بکاهند. این کلمه…ادامه “خانه” »

    بیشتر بخوانید: خانه
    خانه
  • ‎گردنة هزار چم

    پاره ای از رمان « خون اژدها» باید عمری بر من می‌گذشت تا می‌فهمیدم که مانند لاک پشت با ‏زندان‌ام زاده شده بودم‌ و این زندان، پاره‌ای از هستی و وجودم شده بود، ‏گریز و گزیری نداشتم و آن را همه جا با خودم می‌بردم. با اینهمه تا مدتها ‏نمی‌پذیرفتم، سر بر‌سنگ و سفال می‌کوبیدم…ادامه “‎گردنة هزار چم” »

    بیشتر بخوانید: ‎گردنة هزار چم
    ‎گردنة هزار چم
  • RFI – چهره‌ها و گفتگوها – حسین دولت‌آبادی : «نویسندگی از زمین به من ارث رسید.»

    در میان نویسندگان ایرانی در تبعید، حسین دولت‌آبادی از بهترین نمونه‌ها برای آگاهی از عشق بی‌مرز یک نویسنده به نوشتن است. او نوشتن و صبر در نوشتن را از زیستن در روستا آموخته است: “خلق ادبی، بی‌شباهت به کار دهقان روستایی نیست.” حسین دولت‌آبادی که در پاریس زندگی می‌کند، در یک روز سرد زمستانی به…ادامه “RFI – چهره‌ها و گفتگوها – حسین دولت‌آبادی : «نویسندگی از زمین به من ارث رسید.»” »

    بیشتر بخوانید: RFI – چهره‌ها و گفتگوها – حسین دولت‌آبادی : «نویسندگی از زمین به من ارث رسید.»
    RFI – چهره‌ها و گفتگوها – حسین دولت‌آبادی : «نویسندگی از زمین به من ارث رسید.»
  • مهمان ناخوانده

    مرور نمایشنامه ی « مهمانِ چند روزه» اثر محسن یلفانی عطار نیشابوری در آغاز خسرونامه‌اش می‌سراید: مصیبت ‌نامه کاندوه جهان است الهی‌نامه کاسرار عیان است به داروخانه کردم هر دو آغاز چگویم، زود رستم زین و آن باز به داروخانه پانصد شخص بودند که در هر روز نبضم می‌نمودند میان آن همه گفت و شنیدم سخن…ادامه “مهمان ناخوانده” »

    بیشتر بخوانید: مهمان ناخوانده
    مهمان ناخوانده
  • در باره‌ی رمان «چوبین در» – رضا اغنمی

    بیشتر بخوانید: در باره‌ی رمان «چوبین در» – رضا اغنمی
    در باره‌ی رمان «چوبین در» – رضا اغنمی
  • مروری بر رمان «چوبین در» محسن حسام

    بیشتر بخوانید: مروری بر رمان «چوبین در» محسن حسام
    مروری بر رمان «چوبین در»    محسن حسام
  • پاره ای از رمان «دارکوب»

    یک جو جرأت طاهر، یک جو جرأت!‏ باران نرم و سمج پائیزی بر شیشة شکستة پنجره می‌بارید، دخمه ‏مثل یخدانهای قدیمی سرد بود و با اینهمه پیشانی طاهر عرق کرده بود، از ‏ریشه می‌لرزید و به سختی نفس می‌کشید. هراز گاهی دست دراز می‌کرد، ‏تا نزدیک سیمهای برهنة برق، تا نزدیک زبان سرخ مرگ می‌رفت…ادامه “پاره ای از رمان «دارکوب»” »

    بیشتر بخوانید: پاره ای از رمان «دارکوب»
    پاره ای از رمان «دارکوب»
  • نقد و معرفی کتاب «در آنکارا باران می بارد» – نجمه موسوی پیمبری

    علاوه بر نثر روان و ادبی و زیبای دولت آبادی در این کتاب، از این که داستان به شکلی خطی پیش نمی رود و خواننده در کوششی مداوم در پی وصل تکه های مختلف این داستان است، جذابیت رمان چندین برابر شده است. زندگی های انسانهایی که در برهه های متفاوتی از زندگی به هم…ادامه “نقد و معرفی کتاب «در آنکارا باران می بارد» – نجمه موسوی پیمبری” »

    بیشتر بخوانید: نقد و معرفی کتاب «در آنکارا باران می بارد» – نجمه موسوی پیمبری
    نقد و معرفی کتاب «در آنکارا باران می بارد» – نجمه موسوی پیمبری
  • ماه منیر و کلاغ کور

    فصلی از رمان «خون اژدها» بیماری ذبیح‌الله سرانجام از پرده بیرون افتاد و همسایه‌ها و حتا ‏بازاریها فهمیدند که آن مرد مؤمن و معتمد مردم عمر زیادی به دنیا ندارد ‏و به تعبیر تاجبانو، آقا بزودی دعوت حق ‌را لبیک می‌گوید و از دار فانی به ‏دیار باقی می‌شتابد. این خبرها، مانند دود از سوراخ…ادامه “ماه منیر و کلاغ کور” »

    بیشتر بخوانید: ماه منیر و کلاغ کور
    ماه منیر و کلاغ کور
  • حاشیه، حیا‏

    … باید چند سالی می‌گذشت تا آن تصویر و تصوری که از پاریس ‏زیبا، رویائی و خیال‌انگیز به من داده بودند، به مرور زمان فرو می ریخت، ‏تا چشم هایم به روی چهرۀ پاریس مهاجران و مردم حاشیه باز می‌شد، تا از ‏نزدیک روزگار آن ها را می دیدم و همه چیز را باور می‌کردم….ادامه “حاشیه، حیا‏” »

    بیشتر بخوانید: حاشیه، حیا‏
    حاشیه، حیا‏
  • نگاهِ سيّاره

     از ستيغ کدامين کُهستان بهمن عشق پيچيده در من کز زمستان اين خشکسالان آب های بهاری روان است                                       با یاد «سعيد سلطانپور»     کتمان نمی کنم. من نيز از کوی «يار» گذر کرده ام و در اين گذر، آوازهای خوش بسياری شنيده ام؛ ولی کمتر ديده ام آوازه…ادامه “نگاهِ سيّاره” »

    بیشتر بخوانید: نگاهِ سيّاره
    نگاهِ سيّاره
  • گفتگوی سعید افشار با حسین دولت آبادی نویسنده تبعیدی مقیم پاریس

    بیشتر بخوانید: گفتگوی سعید افشار با حسین دولت آبادی نویسنده تبعیدی مقیم پاریس
  • گفتگوی سعید افشار با حسین دولت آبادی نویسنده تبعیدی مقیم پاریس

     

    بیشتر بخوانید: گفتگوی سعید افشار با حسین دولت آبادی نویسنده تبعیدی مقیم پاریس
  • خوانش تاریخ از لابه‌لای ادبیات در رمان «زندان سکندر» ‎

    یادداشت رادیو فرانسه RFI درباره رمان «زندان سکندر»‎   اثر حسین‎ ‎دولت‌آبادی، رمان سه جلدی “زندان سکندر” است ‏که به تازگی از سوی نشر‎ “‎ناکجا” در پاریس منتشر شده است. نویسنده ‏در این اثر قصه زندگی یک خانواده‎ ‎از مشروطه تا سالها بعد از انقلاب ۵۷ را بر بستر ‏وقایع تاریخی روایت کرده است‎ ‎”‎میشل زوفا”،…ادامه “خوانش تاریخ از لابه‌لای ادبیات در رمان «زندان سکندر» ‎” »

    بیشتر بخوانید: خوانش تاریخ از لابه‌لای ادبیات در رمان «زندان سکندر» ‎
    خوانش تاریخ از لابه‌لای ادبیات در رمان «زندان سکندر» ‎
  • آیِ بی کلاه، نمایندة ما – ‏فصلی از رمان «خون اژدها»

    … بارها از پدرم شنیده بودم که از دیوار شکسته و زن سلیطه باید ‏حذر‌کرد. «سلیطه» خواهر دو قلوی فاحشه بود، دشنام، نکوهش و سرزنش ‏بود، صفتی بود که مانند آب دهان به صورت اناث پرتاب می شد، با اینهمه ‏ضمنی و تلویحی به جسارت و بی‌پروائی «زنِ زبان دراز» نیز اشاره داشت: ‏ ‏«…ادامه “آیِ بی کلاه، نمایندة ما – ‏فصلی از رمان «خون اژدها»” »

    بیشتر بخوانید: آیِ بی کلاه، نمایندة ما – ‏فصلی از رمان «خون اژدها»
    آیِ بی کلاه، نمایندة ما – ‏فصلی از رمان  «خون اژدها»
  • نامه‌‏ها

    این نامه را حدود چهارده سال پیش ( 2008 میلادی) در جواب کسی نوشته‌ام که اصرار می‌کرد تا چشم بر همه چیز می‌بستم، به ایران بر می‌گشتم و خانه ام را می‌فروختم؛ یا به سفارت ایران در پاریس می‌رفتم؛ به یک نفر وکالت رسمی می‌دادم تا آن را می‌فروخت. باری، زمان گذشت، من به ایران…ادامه “نامه‌‏ها” »

    بیشتر بخوانید: نامه‌‏ها
    نامه‌‏ها
  • جایِ خالیِ آشنا

    نقل از: دفتر یادداشتها … در سالهای نخست که از یار و دیارم دور افتاده بودم، نگاهم مدام در میان مردم بیگانه به دنبال چهرة آشنائی می‌گشت و گوش‌ام هربار به هر صدائی‌که آوائی مشابه آوایِ زبانِ مادری‌ام داشت تیز می‌شد. سالها و سالها از پی هم آمدند و گذشتند و من هنوز که هنوز…ادامه “جایِ خالیِ آشنا” »

    بیشتر بخوانید: جایِ خالیِ آشنا
  • مهتاب و کاکلِ سپیدِ سهند‏

    بیشتر بخوانید: مهتاب و کاکلِ سپیدِ سهند‏
    مهتاب و کاکلِ سپیدِ سهند‏
  • فصلی از رمان « کبودان»‏

    لنج ناخدا عبيد مانند لاك پشت پيري كند و تنبل بر سينة دريا ‏مي‌لغزيد و آرام آرام پيش مي رفت. دريا به صافي و زلالي آسمان بود و ‏آفتاب و هوا ملايم بود و رخوت انگيز. تراب كنار جاشويي كه سّكان را ‏چسبيده بود نشسته بود و مي‌خواست او را به حرف بياورد. راهي مي‌جست…ادامه “فصلی از رمان « کبودان»‏” »

    بیشتر بخوانید: فصلی از رمان « کبودان»‏
    فصلی از رمان « کبودان»‏
  • منزل هفتم

    صحرا روی سکّو ايستاده است و به رفتن قطار نگاه می کند.‏ قطار آرام آرام از ايستـگاه راه آهن دور می شود و صدای تلق تلق ‏چرخ های لوکوموتيو تا مدّت ها از راه دور به گوش می رسد. تنهائی و زوزة ‏دلخـراش قطـاری که دور می شود. دور و دورتر! صـحرا در آن گوشـة…ادامه “منزل هفتم” »

    بیشتر بخوانید: منزل هفتم
    منزل هفتم
  • بهار و عروسی ِ گنجشکها – فصلی از جلد اوّل رمان « گدُار»

    آخر بهار به قصر فيروزه آمد و دوباره موريانه‎ ‎‏‌ها را به جانم ‏انداخت. جيران آتشي به ديدارم آمده بود و من تمام مدّت رو به روي ‏آينه ايستاده بودم و به مردي نگاه مي‌ كردم كه چهره ‌اش زير فشار ‏آرام آرام درهم مي ‌شكست و در برابرم مسخ مي‌ شد. مردي كه هر…ادامه “بهار و عروسی ِ گنجشکها – فصلی از جلد اوّل رمان « گدُار»” »

    بیشتر بخوانید: بهار و عروسی ِ گنجشکها – فصلی از جلد اوّل رمان « گدُار»
    بهار و عروسی ِ گنجشکها – فصلی از جلد اوّل رمان « گدُار»
  • جهاد، جنایت و جهان‎ ما

    کشتار روزنامه نگاران و کاریکاتوریستهای «چارلی هبدو» در پاریس، بار دیگر خشم و ‏نفرت انسانهای ‌آزادیخوا کشور ‌فرانسه و دنیا را علیه بنبادگرایان مسلمانان و بدوی برانگیخت و همه ‏به همدلی و همدردی فریاد بر آوردند:‏ ‏«ما همه چارلی هستیم» ‏ اگر با این شعار دردی درمان می‌شد، من نیز که از ایران و حکومت…ادامه “جهاد، جنایت و جهان‎ ما” »

    بیشتر بخوانید: جهاد، جنایت و جهان‎ ما
    جهاد، جنایت و جهان‎ ما
  • تدفین یا تکریم؟

    24 اوت 2019 حومة پاریس چند روز پیش همراه دو نفر از اعضای قدیمی کانون نویسندگان ایران «در تبعید» ( نعمت میرزا زاده- م. آزرم و حسن حسام) به گورستان «پرلاشز» رفته بودم. از شما چه پنهان، در این سی و چند ساله، ما یاران و عریزان زیادی را درتبعید از دست داده ایم و در…ادامه “تدفین یا تکریم؟” »

    بیشتر بخوانید: تدفین یا تکریم؟
  • مهتاب و گل مينا!‏ – فصلی از جلد دوم رمان سه جلدی « گدار»

    ‏ مهتاب و گل مينا!‏ ديوار بلند مه چشم اندازم را کور کرده بود، شعلة ميرائی در ‏مه شبانه شناور بود و آواز امواج دريای خزر از راه دور به گوش ‏می‌رسيد. دريا در‌خيالم می خروشيد و‌من سر در‌گريبان بر‌ماسه‌های ‏نرم و نمدار ساحل قدم می‌ زدم و رو به آن پنجرة روشن می رفتم،…ادامه “مهتاب و گل مينا!‏ – فصلی از جلد دوم رمان سه جلدی « گدار»” »

    بیشتر بخوانید: مهتاب و گل مينا!‏ – فصلی از جلد دوم رمان سه جلدی « گدار»
    مهتاب و گل مينا!‏ – فصلی از جلد دوم رمان سه جلدی « گدار»
  • دیدار با حسین دولت آبادی نویسنده، در رادیو همبستگی

    بیشتر بخوانید: دیدار با حسین دولت آبادی نویسنده، در رادیو همبستگی
  • دیدار با حسین دولت آبادی نویسنده، در رادیو همبستگی

    hosseindolatabadi140705.mp3  

    بیشتر بخوانید: دیدار با حسین دولت آبادی نویسنده، در رادیو همبستگی
  • گذر از دیارِ آشنا

    ‏ « آیا در روزگارانِ تاریک می توان شعر سرود؟ ‏ ‏ آری می توان، در بارۀ روزگارانِ تاریک.» برتولت برشت‏‏ …‏ چرا و چگونه از شعری و یا هر‌ «متنی» به این نام لذّت می‌بریم ‏و چرا از کنار پاره‌ای بی تفاوت و حتا گاهی با اکراه می گذریم؟ چرا شعری ‏ما را به…ادامه “گذر از دیارِ آشنا” »

    بیشتر بخوانید: گذر از دیارِ آشنا
    گذر از دیارِ آشنا
برگه قبلی
1 … 9 10 11 12 13
برگه بعدی

کتاب‌ها

  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • دارکوب
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • گفتگوی نیلوفر دهنی با حسین دولت آبادی
  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳
  • گفتگوی کوتاه با آقای علیرضاجلیلی درباره ی دوران
  • رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه (Marie de Mazdalla)

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme