Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه

دسته: یادداشت

حکمت، مذهب مختار

Posted on 30 مارس 202430 مارس 2024 By حسین دولت‌آبادی
حکمت، مذهب مختار

جان و جسم……………. نیاز به یاد آوری نیست و بی تردید خوانندگان می دانند که بزرگان ما و به اصطلاح « قُدَما» به فلسفه «حکمت» می‌گفته اند و مراد عبید زاکانی از «مذهب » دراینجا رفتار، مسلک؛ مشرب، روش و آئین است و ربطی به دین ندارد. بنا براین «مذهب مختار» به معنای آئین آزاد،…

ادامه “حکمت، مذهب مختار” »

یادداشت

تداعی

Posted on 29 مارس 202429 مارس 2024 By حسین دولت‌آبادی
تداعی

تا آن‌جا که به یاد دارم، در جوانی خوش بین بودم؛ دوستان زیادی داشتم و زندگی اگرچه چندان ساده نبود، ولی مانند جویباری زمزمه کنان، به شادمانی و سرخوشی می‌گذشت. در میان سالی، به اجبار جلای وطن کردم و در تبعید به سنگلاخ افتادم، به مرور زمان واقع بین شدم و کام ناکام با دنیا…

ادامه “تداعی” »

یادداشت

نو روز

Posted on 19 مارس 202419 مارس 2024 By حسین دولت‌آبادی
نو روز

عزیزی در آن سر دنیا، نزدیک قطب شمال زندگی می‌کرد و در پایان هر سال به مناسبت نوروز چند کلمه‌ای مهرآمیز می‌نوشت و هرگز از این کلیشه نیز چشم نمی پوشید: «بهاران خجسته باد!!» سال‌ها آمدند و گذشتند و آن بهار خجسته از راه نرسید. باری از این تکرار ملال‌آور خسته شدم و سرانجام به‌اختصار…

ادامه “نو روز” »

یادداشت

شیطان فرشتۀ سرکش و نا فرمان

Posted on 2 مارس 20242 مارس 2024 By حسین دولت‌آبادی
شیطان فرشتۀ سرکش و نا فرمان

شیطان در زیان عبری یعنی «دشمن» و در زبان عربی به معنایِ «گمراه»، «دور» و گاهی «پلید» آمده‌است. در قرآن، شیطان ابلیس هم نامیده می‌شود؛ قرآن او را در یک جا جن و در جای دیگر فرشته نامیده‌است. به گفته قرآن، بعد از خلق آدم توسط الله، شیطان حاضر نشد به او سجده کند و…

ادامه “شیطان فرشتۀ سرکش و نا فرمان” »

یادداشت

سنگِ مَحَک

Posted on 1 مارس 20241 مارس 2024 By حسین دولت‌آبادی
سنگِ مَحَک

دیروز «زیدی» که در آغاز مرا «جناب دولت‌آبادی» خطاب کرده بود، در پایان مباحثۀ کوتاه به این نتیجه رسید که من « خود فروخته» ام. وقتی از او پرسیدم: «به چه کسی خودم را فروخته ام، چرا بدون مدرک اتهام می‌زند و اگر عذر نخواهد از او شکایت خواهم کرد» در جواب نوشت «…تو مزدور…

ادامه “سنگِ مَحَک” »

یادداشت

میرزا بنویس بد خط

Posted on 20 فوریه 202420 فوریه 2024 By حسین دولت‌آبادی
میرزا بنویس بد خط

… تا آن جا که به‌یاد دارم، در ولایت ما میرزا بنویسی بود که برای همولایتی‌های بی سواد و زن‌هائی که شوهر آن‌ها به سفر راه دور رفته بود، نامه می‌نوشت. (چند صباحی این مهم به من واگذار شده بود) باری، دستخط میرزاسن خرچنگ قورباغه و ناخوانا بود؛ اهالی با او شوحی می‌کردند و می‌گفتند…

ادامه “میرزا بنویس بد خط” »

یادداشت

زنده باد جارو

Posted on 11 ژانویه 202411 ژانویه 2024 By حسین دولت‌آبادی
زنده باد جارو

پیرمردی پس از سال‌ها به‌‌جائی رسیده بود که می‌گفت: «دنیا تا بوده چنین بوده است و هر تلاشی برای تغییر این چرخۀ جهنمی بی‌فایده است» در آن زمان من جخ شانزده یا هفده ساله بودم، روزها خانه‌ها، در و دیوار مردم را رنگ می‌زدم  و شب‌ها در کلاس‌های شبانۀ خوارزمی  درس می‌خواندم. باری پیرمرد- چندان…

ادامه “زنده باد جارو” »

یادداشت

اُبلومفِ ولایتِ ما

Posted on 18 سپتامبر 202326 نوامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
اُبلومفِ ولایتِ ما

ایوان گنچاروف، نویسندۀ روسی، در قرن نوزدهم رمانی به نام «اُبلوموف» نوشت که شهرت جهانی یافت و قهرمان او در سست عنصری، تنبلی و رخوت ضرب‌المثل شد. جالب اینجاست که صد صفحۀ کتاب نوشته می‌شود و ابلوموف هنوز از رختخواب بیرون نیامده‌است. باری، «مَد اَمینِ» ولایتِ ما در سستی، رخوت و تنبلی بی‌شباهت به ابلوموف…

ادامه “اُبلومفِ ولایتِ ما” »

یادداشت

خلوت

Posted on 17 سپتامبر 202317 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
خلوت

اگر اشتباه نکنم، در دورانی که نسل ما به مدرسه می رفت، فروشگاه‌های لوازم‌التحریر، دفترچه‌ای خط کشی شده می‌فروختند که مخصوص لغت و معنی بود. شاگردها در‌سمت راست که کوچکتر بود لغت‌ها را می نوشتند و در سمت چپ که جای بیشتری داشت، معنی آن‌ها را که می باید به خاطر می‌سپردند و پای تخته…

ادامه “خلوت” »

یادداشت

بر بامِ گرد باد

Posted on 16 سپتامبر 202327 آوریل 2025 By حسین دولت‌آبادی
بر بامِ گرد باد

سال‌ها پیش درایران شعری از اسماعیل خوئی خواندم بنام «بر بامِ گرد باد». اگر چه شعر با تفسیر، تأیل و توضیح خراب می‌شود، ولی مفهوم این شعر مرا هربار به یاد منتقدین و «دانشمندان کبیری» می اندازد که گردباد آن ها را مانند پرکاهی به هوا برده است و در آن بالاها، بر بام گردباد…

ادامه “بر بامِ گرد باد” »

یادداشت

غنیمت جنگی

Posted on 14 سپتامبر 202314 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
غنیمت جنگی

اگر اشتباه نکنم، در هیچ دورۀ تاریخی این‌همه نفرت و بیزاری در میان مردم سرزمین ما، در میان این دریای آشفته و توفانی موج نمی‌زده‌است و هیچ حکومتی، مانند «حکومت اسلامی»، اینهمه بذر نفاق، نفرت و کینه در میان مردم نکاشته ‌است. این حکومت گورزاد، این شیادان تاریخ، پس از سقوط دیکتاتوری شاه، با هزار…

ادامه “غنیمت جنگی” »

یادداشت

بازار مکّاره

Posted on 12 سپتامبر 202312 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
بازار مکّاره

فیسبوک، شباهتی نزدیک به فروشگاه‌های بزرگ یا به‌قول فرانسویها به (هیپر مارشه) یا «بازار مکاره» یِ خودمان دارد، قدم به این‌جور بازرها و فروشگاه‌ها که می‌گذاری درهمان دو دقیقة اول سرگیجه می‌گیری، اگر به‌یک شیشه مربا نیاز داشته باشی، می‌باید نیمساعتی در آن شهرک رنگا رنگ و انباشته از هزاران هزار قلم جنس متنوع بچرخی…

ادامه “بازار مکّاره” »

یادداشت

اگر ناخدا جامه بر تن درد

Posted on 11 سپتامبر 202311 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
اگر ناخدا جامه بر تن درد

چند روز پیش هنگام بازنگری ترجمۀ رمان «در‌آنکارا باران می بارد» به امری پی بردم که چرت ام را پاره کرد. دوست عزیز من در چند مورد به درک و دریافت متفاوتی از آنچه مراد و منظور من بود، رسیده بود و تفسیر و تعبیر دیگری از چند جمله و عبارت داشت که من هرگز…

ادامه “اگر ناخدا جامه بر تن درد” »

یادداشت

مادر چاه

Posted on 6 سپتامبر 20236 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
مادر چاه

قنات (کاریز) یکی‌از قدیمی‌ترین شیوه‌ي دسترسی به آب، آبیاری و آب رسانی در روستاهای ایران بوده است و گویا کم و بیش هنوز هم هست. من در ایام کودکی، در این قنات‌ها چند صباحی لایروبی کرده‌ام، حالا که سال‌ها از آن روزگار می‌گذرد، از خودم می‌پرسم، در حقیقت بارها پرسیده‌ام که انسان کویری به چند…

ادامه “مادر چاه” »

یادداشت
Posted on 29 آگوست 202318 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی


دسته‌ بندی نشده, یادداشت

یک روز زندگی پس از مرگ

Posted on 16 جولای 202314 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
یک روز زندگی پس از مرگ

آشنائی از آن سر دنیا، طرح فیلمنامه‌ای را فرستاد و از من خواهش کرد تا گفتگوها (دیالوگ‌های) صحنه‌های فیلم را بنویسم. موضوع یا «سوژه» بنظرم جالب آمد؛ به او جواب دادم اگر عجله‌ای نداشته باشد، اینکار را دراولین فرصت، با کمال میل انجام خواهم داد، افسوس، دنیا وفا نکرد، اجل به او مهلت نداد، «…

ادامه “یک روز زندگی پس از مرگ” »

یادداشت

سینه سرخ

Posted on 13 جولای 202315 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
سینه سرخ

دوست دوران مدرسه‌ام، ناهی نشابوری، پسر حمامی قلعه، کبوتری «سینه سرخ» به من بخشیده بود که به هیچ طریقی جلد نمی‌شد و به بام خانۀ ما خو نمی‌گرفت و هر بار به خانة حمامی بر می‌گشت. ناهی نشابوری هربار کبوتر اهدائی را به خانۀ ما می آور و به من بر می‌گرداند، پرهای او را…

ادامه “سینه سرخ” »

یادداشت

همکاسه

Posted on 2 جولای 202315 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
همکاسه

امروز، صبح زود وقتی به گل ‌های شمعدانی آب می‌دادم، بی‌هیچ دلیل روشنی به یاد به شهریار افتادم و سر از کارگاه «آهنتاب» در آوردم. چرا شهریار؟ من سال‌ها پیش نزدیک به ده سال آمزگار بودم و پس از پاکسازی و اخرج از ادارة آموزش و پرورش، مدتی با افغان‌ها کار می‌کردم و با چند…

ادامه “همکاسه” »

یادداشت

عاقل را اشاره ای کافیست

Posted on 23 ژوئن 202315 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
عاقل را اشاره ای کافیست

اگر اشتباه نکنم، گویا از هوشی مین پرسیده بودند: وقتی رفقا از تو انتقاد می‌کنند، چکار می کنی و چه واکنشی نشان می‌دهی؟ گفته بود، اگر حق با آن‌ها باشد، به حال زار خودم گریه می‌کنم، و بعد در رفع آن «نقیصه» می‌کوشم و خودم را اصلاح می کنم. (نقل به معنی!) تا آن‌جا که…

ادامه “عاقل را اشاره ای کافیست” »

یادداشت

زنده باد جارو

Posted on 13 ژوئن 202315 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
زنده باد جارو

پیرمردی پس از سال‌ها به‌‌جائی رسیده بود که می‌گفت: «دنیا تا بوده چنین بوده است و هر تلاشی برای تغییر این چرخۀ جهنمی بی‌فایده است» در آن زمان من جخ شانزده یا هفده ساله بودم، روزها خانه‌ها، در و دیوار مردم را رنگ می‌زدم  و شب‌ها در کلاس‌های شبانۀ خوارزمی  درس می‌خواندم. باری پیرمرد- چندان…

ادامه “زنده باد جارو” »

یادداشت

جنّ ، محرّم و مّلا (1)

Posted on 4 ژوئن 202315 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
جنّ ، محرّم و مّلا (1)

چند شب پیش، در منزل دوستی سخن از رمان صد سال تنهائی و زنی پیش آمد که گابریل گارسیا مارکر، نویسندۀ کلمبیائی او را با ملافه به آسمان فرستاده بود. اگرچه «ماریا» ربطی به زعفر الجنی نداشت، ولی نمی‌دانم چرا امروز صبح به یاد وجیزه‌ای افتادم که در بارۀ «جن، محرم و ملا» نوشته بودم….

ادامه “جنّ ، محرّم و مّلا (1)” »

یادداشت

انسان یا خد؟ا

Posted on 13 می 202321 می 2024 By حسین دولت‌آبادی
انسان یا خد؟ا

مطابق تمام نظریات علمی موجود، تشکیل زمین و سایر سیارات منظومه شمسی همزمان بوده است، با تعیین سن این سنگ‌ها می‌توان سن واقعی زمین را بدست آورد. حداکثر سنی که تا به حال برای سنگ‌های آسمانی بدست آمده 6،4 میلیارد سال بوده است. یکی دیگر از عواملی که به تعیین سن زمین کمک می‌کند، نمونه‌هایی‌است…

ادامه “انسان یا خد؟ا” »

یادداشت

مزاح با مرگ

Posted on 30 مارس 202315 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
مزاح با مرگ

 … از ده پائین آمده‌ام، از مهمانی برگشته ام، شب سرد زمستانی خاموش‌است، همسر و فرزندم، کنار بخاری، با آسودگی خوابیده‌اند و من در این فکر و خیال‌ام تا شاید بتوانم چند سطری در بارة «ملا مصطفی» بنویسم. در ده پائین با کنایه و اشاره به «ملا مصطفی بارزانی» به او لقب «ملا مصطفی!!» داده‌…

ادامه “مزاح با مرگ” »

یادداشت

خسرو پرویز و پینه دوز

Posted on 28 مارس 202327 نوامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
خسرو پرویز و پینه دوز

نفرت از حکومت جهل و جنایت اسلامی و آخوندها باعث این توهم شده است که گویا پیش‌‌‌‌ از حملۀ اعراب به ایران و شکست یزگرد سوم، مردم ما زیر سایۀ شاهنشاهان هخامشی، اشکانی، ساسانی و دین زردشتی، در بهشت برین زندگی می‌کرده‌اند. اگر از مردم ساده لوح و کسانی‌که با تاریخ بیگانه اند، بگذریم، شماری…

ادامه “خسرو پرویز و پینه دوز” »

یادداشت

ناقوس، تورات و بیرق‌ها

Posted on 11 مارس 202311 مارس 2025 By حسین دولت‌آبادی
ناقوس، تورات و بیرق‌ها

در میانۀ روز به ‌آشپزخانه رفته بودم تا یک استکان چای سبز دم کنم، دراین فاصله، قسمتی از برنامۀ تلویزیون را سرپائی دیدم. گزارشی مصور بود ‌‌از مراحل مختلف قالب‌گیری، ریخته‌گری، حکاکی یک ناقوس‌‌ کلیسا. کشیشی با لباس سفید فاخر و صلیبی در دست، کنار کورۀ ریخته‌گری ایستاده بود، خودش را آرام آرام تکان می‌داد…

ادامه “ناقوس، تورات و بیرق‌ها” »

یادداشت

آه، پاریس، پاریس…

Posted on 14 فوریه 20233 فوریه 2025 By حسین دولت‌آبادی
آه، پاریس، پاریس…

نردیک به چهل سال پیش از فرودگاه استانبول به مقصد پاریس پرواز کردم. در سالن انتظار فرودگاه، جوانکی شیک پوش، به زبان انگلیسی شکسته، بسته پرسید: « شما به کجا می روید؟» و من که بیشتر از او به انگلیسی تسلط نداشتم، به اختصار عرض کردم: «می روم به پاریس!» جوانک با حسرت و حیرت…

ادامه “آه، پاریس، پاریس…” »

یادداشت

کاج پیر، میرزا و زاغچه ها

Posted on 13 فوریه 202318 آوریل 2025 By حسین دولت‌آبادی
کاج پیر، میرزا و زاغچه ها

«یاداشت ها» هرسال، آخر پائیز زاغچه‌های آشنای من می‌آمدند و روی شاخه ‌های این کاج پیر پای پنجره می‌نشستند، مدتی به بازیگوشی جست و خیز می‌کردند؛ لای شاخ و برگ‌ها پر‌ پر می زدند و هر از گاهی از پنجره به اتاق‌ام سرک می‌کشیدند و به زبان پرنده‌ها می‌پرسیدند: « تو هنوز می نویسی میرزا؟…

ادامه “کاج پیر، میرزا و زاغچه ها” »

یادداشت

خانه خراب

Posted on 10 فوریه 202324 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
خانه خراب

در آن دیار و در میان مردمی که من بزرگ شدم، اصطلاح «خانه خراب» را مردها در گفتگوهای دوستانه و اغلب به شوخی، به زبان می آوردند و تا آن جا که به یاد دارم، قصد و غرض سوء و منظورخاصی از ادای این دو کلمه نداشتند، با این همه اشاره به خرابی داشت و…

ادامه “خانه خراب” »

یادداشت

جاسوسِ کوچه‌یِ هامو hameau‏ (1)

Posted on 30 ژوئن 202215 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
جاسوسِ کوچه‌یِ هامو hameau‏ (1)

در این گوشة دنیا، در‌‌ میان مردم بیگانه، به تجربه دریافته‌ام که هربار به معنای واژه‌ای در موقعیت و در وضعیّت خاصی پی‌برده ا‌م، هرگز آن را فراموش نکرده‌ام، مانند: « espion» (2) که گوئی با داغ و درفش توی مخ ام حک شده‌است. تا آن‌جا که به یاد دارم، این کلمه را سال هزار…

ادامه “جاسوسِ کوچه‌یِ هامو hameau‏ (1)” »

یادداشت

بیگانگی

Posted on 8 ژوئن 202216 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
بیگانگی

بیگانگی . نزدیک به سی و شش سال پیش از حومۀ شهر «لیون» به تصادف به‌حومۀ پاریس آمدم و از آن زمان همراه خانواده‌ام در این شهر زندگی می‌کنم؛ فرزندان ما در این شهر تحصیل کردند، در این شهر قد کشیدند، پر آزاد شدند و از آشیانه رفتند. آناهیتا نفر آخر بود. آناهیتا گربه‌اش را…

ادامه “بیگانگی” »

یادداشت

تداعی

Posted on 11 می 202213 اکتبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
تداعی

تداعی دیروز هوا آفتابی، گرم و تابستانی بود، از این رو، نزدیک غروب که سایة درخت‌ها و درختچه‌ها بلندتر شده ‌بود و هر از گاهی نسیمی می وزید، مثل هر روز از پشت میزم برخاستم و کنار به کنار همسفرم راه افتادم. پیاده روی بهانه‌ای است تا روزها مدتی در راه‌هایِ شناخته شده و مسیرهای…

ادامه “تداعی” »

یادداشت

سهوِ انسانی یا جنایت آگاهانه

Posted on 11 ژانویه 202215 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

سه یادداشت کوتاه پس‌از شکست هیتلر در جنگ جهانی دوم، متفقین دادگاهی در شهر «نورنبرگ» آلمان تشکیل می دهند و نازی‌هائی را که اسیر و زندانی شده اند، محاکمه می‌کنند. در آن روزها، یک نفر روزنامه نگار آمریکائی، (یا یکی از اعضای کنجکاو دادگاه) با یکی‌‌‌از افسران ارشد هیتلر، اگر اشتباه نکنم «ردولف هوس»، مبتکر،…

ادامه “سهوِ انسانی یا جنایت آگاهانه” »

یادداشت

بیگانگی

Posted on 29 دسامبر 202115 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
بیگانگی

نزدیک به سی و چهار سال پیش از حومة شهر لیون به تصادف به حومة پاریس آمدم و از آن زمان همراه خانواده‌ام در این شهر زندگی می‌کنم؛ فرزندان ما در این شهر تحصیل کردند، در این شهر قد کشیدند، پر آزاد شدند و از آشیانه رفتند. آناهیتا نفر آخر بود. آناهیتا گربه‌اش را برای…

ادامه “بیگانگی” »

یادداشت

نفس کِش

Posted on 17 اکتبر 202015 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

در روزگار نه چندان دور، در کشور‌گل و بلبل ما، مردانی با عنوان «جاهل محلّه»، «گردان کلفت»، «بزن بهادر»، «لوطی» و «داش مشتی» بودند که قداره می‌بستند، زیر چهار سوق می‌ایستادند، محله را قرق می‌کردند، عریده می‌کشیدند و «نفس کش» می‌خواستند و یا به تعبیر تعزیه خوان‌ها «هل من مبارز» می‌طلبیدند. باری «نفس کش» مردی…

ادامه “نفس کِش” »

یادداشت

خبر راه دور

Posted on 13 سپتامبر 202010 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
خبر راه دور

تمام دوستان من/  زیر پلک‌های من مردند/ نه! / زمین پهناور نیست*نسل ما به منزل آخر نزدیک شده‌است و چندان غیر منتظره و دور از انتظار نیست اگر هر از گاهی خبر مرگ مادری، پدری، عزیزی، هنرمندی، دانشمندی و مبارزی از راه دور و نزدیک به گوش می‌رسد و اگر، کم و بیش هر روز،…

ادامه “خبر راه دور” »

یادداشت

نوروز

Posted on 19 مارس 201619 مارس 2024 By حسین دولت‌آبادی
نوروز

عزیزی در آن سر دنیا، نزدیک قطب شمال زندگی می‌کرد و در پایان هر سال به مناسبت نوروز چند کلمه‌ای مهرآمیز می‌نوشت و هرگز از این کلیشه نیز چشم نمی پوشید: «بهاران خجسته باد!!» سال‌ها آمدند و گذشتند و آن بهار خجسته از راه نرسید. باری از این تکرار ملال‌آور خسته شدم و سرانجام به‌اختصار…

ادامه “نوروز” »

یادداشت

خانه

Posted on 5 فوریه 201615 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
خانه

پیش از مهاجرت اجباری، در ایران، هر کجا که بودم، حتا در بازداشتگاه و زندان، یادداشت بر می داشتم، سال ها بعد، درتبعید (سال 2013 ) هنگام تایپ یادداشت هایم، بنا به ضرورت کلمه‌هائی به ‏متن افزودم  و واژه ها و اصطلاحات محلی را به اختصار توضیح دادم تا شاید از گنگی مطلب بکاهند. این کلمه…

ادامه “خانه” »

یادداشت

حاشیه، حیا‏

Posted on 18 جولای 201525 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
حاشیه، حیا‏

… باید چند سالی می‌گذشت تا آن تصویر و تصوری که از پاریس ‏زیبا، رویائی و خیال‌انگیز به من داده بودند، به مرور زمان فرو می ریخت، ‏تا چشم هایم به روی چهرۀ پاریس مهاجران و مردم حاشیه باز می‌شد، تا از ‏نزدیک روزگار آن ها را می دیدم و همه چیز را باور می‌کردم….

ادامه “حاشیه، حیا‏” »

یادداشت

جایِ خالیِ آشنا

Posted on 18 می 201515 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

نقل از: دفتر یادداشتها … در سالهای نخست که از یار و دیارم دور افتاده بودم، نگاهم مدام در میان مردم بیگانه به دنبال چهرة آشنائی می‌گشت و گوش‌ام هربار به هر صدائی‌که آوائی مشابه آوایِ زبانِ مادری‌ام داشت تیز می‌شد. سالها و سالها از پی هم آمدند و گذشتند و من هنوز که هنوز…

ادامه “جایِ خالیِ آشنا” »

یادداشت

صفحه‌بندی نوشته‌ها

قبلی 1 2

کتاب‌ها

  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • دارکوب
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳
  • گفتگوی کوتاه با آقای علیرضاجلیلی درباره ی دوران
  • رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه (Marie de Mazdalla)
  • کتاب ها چگونه و چرا نوشته می شوند.

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme