Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه

نویسنده: حسین دولت‌آبادی

شاخه‌های شکسته

Posted on 21 فوریه 202013 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
شاخه‌های شکسته

نقل از «ایستگاه باستیل،»، طرح روی جلد: اَلن نقلی دنیا را بر دیوار هشتی به میخ آویخته‌اند و ما، هر شب زیر طاق کبود‌ و چرک این‌جا، میان خرده شیشه‌ها، بطری‌های شکستة آبجو و نوشابه‌های رنگارنگ،  کاغذ پاره‌ها و ته سیگار و دود و غبار دور خودمان می‌چرخیم و هر از گاهی در برابر این دنیای…

ادامه “شاخه‌های شکسته” »

دسته‌ بندی نشده

سفر

Posted on 18 فوریه 202021 آوریل 2025 By حسین دولت‌آبادی
سفر

سفر، نقل از مجموعه قصه  ایستگاه باستیل «چاپ اول»  روی جلد- اثر ایوب امدادیان  زیر نم نم باران از پی تابوت می‌رفتم. شعلة فانوس‌ها در دامنة تپه سو‌سو می‌زد، بیابان پر از همهمه بود و جغدی در خرابه‌های قبرستان شیون می‌کرد.، زن‌های شاهسون تابوت را زیر تک درخت خشکیدة کنار امامزاده گذاشتند. فانوسی را بر…

ادامه “سفر” »

دسته‌ بندی نشده

همزبان

Posted on 16 فوریه 202021 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
همزبان

نقل از مجموعه قصه ی «ایستگاه باستیل» التفات کردی همولایتی؟ از کسی پروا نداشت، مأمور دولت بود، شلتاق می‌کرد، منم آدم غریب، گفتم: « سرکار، به بابام ناروا نگو، تازه از دنیا رفته» التماس کردم، گفتم:  «سرکار جان، به اینجام نزن، گوش‌هام عیبناکه» انگار با دیوار حرف می‌زنم، باد به گلو انداخته بود و یِکّه…

ادامه “همزبان” »

دسته‌ بندی نشده

مصاحبه با رادیو زمانه

Posted on 5 فوریه 202013 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

  1. آقای محمود دولت آبادی برادر بزرگ شماست. از نظر شخصی و خانوادگی، از همان کودکی، رابطه شما با او چگونه بود؟   برادرم محمود، هفت سال و چند ماه زودتر از من به دنیا آمده‌ و در نوجوانی، اگر اشتباه نکنم، در هفده یا هژده سالگی از ولایت کوچ کرد، چند صباحی در…

ادامه “مصاحبه با رادیو زمانه” »

دسته‌ بندی نشده

نگاهی به مریم مجدلیه

Posted on 30 ژانویه 202013 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
نگاهی به مریم مجدلیه

رمان “مریم مجدلیه” آخرین اثر حسین دولت‌آبادی است که در سال 1397 توسط انتشارات “مهری” لندن منتشر شده است.داستان، روایتی است تکان‌دهنده با نثری شیوا و حاوی نوآوری‌هایی کم نظیر در ادبیات معاصر فارسی. نویسنده‌ای مرد، حکایت زندگی یک زن را، از زبان و دیدگاه خودِ زن، بیان می‌کند و در این مسیر تابوهایی را…

ادامه “نگاهی به مریم مجدلیه” »

دسته‌ بندی نشده

چاهِ ویل

Posted on 20 ژانویه 202013 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
چاهِ ویل

گُدار ( سه جلد) فصلی از جلد نخست گدار جنازه ام را بار زدند و از قصر فيروزه بردند، پوست‌ام را چكمة گاري كردند، لاشه‌ام را به قناره كشيدند و از دخمه بيرون رفتند.  نمي‌دانم تا كي در كمركش تاريك چاه مي چرخيدم. نيمه‌ هاي شب به هوش آمدم. از سوزش آتش سيگار به  هوش…

ادامه “چاهِ ویل” »

دسته‌ بندی نشده

جنایتکاران قابل دفاع و دلسوزی نیستد، حتا اگر جنایتکاران دیگری آن ها را به قتل برسانند

Posted on 7 ژانویه 202013 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

آسوده بر کنار چو پرگار می‌شدم/ دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت زنده یاد حمید مومنی، (م. بید سرخی)، در جلسه‌ای به شوخی می‌گفت: « من بی طرفم، صد البته بی‌طرفی بی‌شرفی‌ست.». همة کسانی که آن روز عصر به سخنان او گوش می‌دادند، می‌دانستند که حمید بی‌طرف نبود. شاهد: چندی بعد، شنیدم که کسی…

ادامه “جنایتکاران قابل دفاع و دلسوزی نیستد، حتا اگر جنایتکاران دیگری آن ها را به قتل برسانند” »

دسته‌ بندی نشده

 اژدهای کور

Posted on 22 نوامبر 201921 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
 اژدهای کور

رمان گدار، جلد سوم/ چاپ دوم- نشر مهری فصل «اژدهای کور» هلالِ نزارِ ماه و وزش مداوم باد منجيل و خروش هفت نارون؛ باغ متروک با بادها هم آواز شده بود، اشيا و اشجار جان گرفته بودند و از هر شيئی  صدائی در  می آمد.  خار  و خاشاک  در باد  می چرخيدند  و شاخ  و برگ  درخت ها  سرمست  و صوفيانه پيچ  و تاب می خوردند  و به آهنگ و آواز باد می رقصيدند. قوام دست روی شانه ام گذاشته بود و ماهيچه های گردنم را به نرمی و مهربانی مالش می داد: «اخوی، اخوی» در لحن  و نوازش های  برادرانة او سرزنشی ملايم نهفته بود. کدخدای سابق تمامی ماجرای جوال…

ادامه “ اژدهای کور” »

دسته‌ بندی نشده

تحصیل در شغال‌آباد

Posted on 15 نوامبر 201921 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
تحصیل در شغال‌آباد

قلعه ی گالپاها- فصل 30 مردم قلعة گالپاها و آبادی‌هایِ دامنة کوه میش، از دو دروازه وارد شهر سبزوار می‌شدند؛ از دروازه نیشابور و دراوزه سبریز و از همان راسته و مغازه‌های اطراف ‌اغلب نسیه و وعدة سرخرمن خرید می‌کردند. برادر بزرگ ما به مغازه‌های سبریز بدهکار شده بود، تا چند سال فقط از دروازه…

ادامه “تحصیل در شغال‌آباد” »

دسته‌ بندی نشده

بحرِ طویل

Posted on 15 نوامبر 201921 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

قلعة گالپاها- 29 مردی را که شبانه توی نمد پیچیدند و با‌جیپ لکنتة خرده مالک به بیمارستان دولتی بردند، از طایفه و تبار «گوشی‌ها» و از خویشان نسبی کَرَم کور بود. حُر گویا جنازة مثله شده و نیمه‌ جان او را از معرکه به در برده بود و همراه خرده مالک تا شهر و بیمارستان…

ادامه “بحرِ طویل” »

دسته‌ بندی نشده

کینه‌هایِ کور

Posted on 20 اکتبر 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

قلعة گالپاها- فصل 28 از ملا‌مندلی شنیده بودم که اگر قتلی در ولایتی رخ می‌داد، مردم آن دیار به نفرین ابدی گرفتار می‌شدند و هرگز روزِ خوش نمی‌دیدند. این اتفاق در قلعة گالپاها افتاد؛ هواداران و رعیّت آن «مردکة کلّه پرگوشت!!» صولت را روی قبرستان کهنة آبادی به طرز فجیعی به‌قتل رساندند. آن روز هوا…

ادامه “کینه‌هایِ کور” »

دسته‌ بندی نشده

شب و شرنگ و شوبازی

Posted on 10 اکتبر 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
شب و شرنگ و شوبازی

قلعة گالپاها- فصل 27 شرنگ در فرهنگ‌ها به ‌معنای زهر، سّم و هر چیز تلخ آمده بود، گیرم در قلعة گالپاها، شرنگ جشنی بی‌چیز و مردانه بود که نوجوان‌ها و جوان‌ها هر ‌از گاهی در حیاط خاکی خانه‌ای بر ‌پا می‌کردند و شوبازی به نمایشی گفته می‌شد که بی‌شباهت به رو‌حوضی نبود و مطرب‌های شهری،…

ادامه “شب و شرنگ و شوبازی” »

دسته‌ بندی نشده

کوچِ چلچله‌هایِ خانة ما

Posted on 29 سپتامبر 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

قلعة گالپاها- فصل 26 … من در‌‌آن روزها نفهمیدم چه کسانی کربلائی عبدالرسول دلاک را به کدخدائی انتخاب و یا انتصاب کردند. تا آن‌جا که به‌ یاد دارم، خانة ما دو باره شلوغ شده بود. رعیّت، هواداران دو ارباب‌، صولت و دولت، در سال چند بار با چوب، چماق، چاقو و قداره به جان هم…

ادامه “کوچِ چلچله‌هایِ خانة ما” »

دسته‌ بندی نشده

آدم ‌کلوخیِ میامی

Posted on 18 سپتامبر 20195 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
آدم ‌کلوخیِ میامی

قلعة گالپاها کارفرماها، ارباب‌‌ها … من در سر‌تاسر عمرم، به اندازة موهای سرم صاحبکار، کارفرما و ارباب داشته‌ام، گیرم از هیچ‌کدام خاطرة خوشی به یاد ندارم، مگر صفدرآقا سایبانی و همسرش سارا. آن زن و شوهر مهربان انگار صاحب فرزندی نشده بودند، یا اگر فرزندی داشته بودند، از دنیا رفته بود و خانة درندشت آن‌ها…

ادامه “آدم ‌کلوخیِ میامی” »

رمان

زغال اخته‌یِ ایوانِ کی

Posted on 7 سپتامبر 201921 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

قلعة گالپاها- فصل 24 شاید اگر کربلائی عبدالرسول به ‌یاد وطن نمی‌افتاد و ما را سر راه، به «ایوانِ‌‌کی» نمی‌برد، زیر دست رحمان دماوندی، بلورساز می‌شدم. شاطر شکراللهِ خیرخواه، به همین نیّت ناخن‌ام را در کارخانة بلور سازی بند کرده بود و من فرسنگ‌ها دور از قلعة گالپاها، درس و مشق و مدرسه را از…

ادامه “زغال اخته‌یِ ایوانِ کی” »

دسته‌ بندی نشده

روئین تنِ جاّدة ری

Posted on 25 آگوست 201921 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

قلعة گالپاها- فصل 23 زن همسایه معتقد بود که در «نجف اشرف» خداوند به خانوادة ما رحمت آورده بود، معجزه شده بود و فرزند دلبند فاطمه از حادثه جان به ‌سلامت برده بود. زن همسایه مصر بود که دستی غیبی مرا در میان زمین و آسمان گرفته بود و از مرگ نجات داده بود. گیرم…

ادامه “روئین تنِ جاّدة ری” »

دسته‌ بندی نشده

بارانِ بهاری و ناودانِ طلا

Posted on 11 آگوست 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

قلعه ی گالپاها- فصل 22 چندین سال پیش، با میانه مردی آشنا شدم که از پلیس سیاسی صدام حسین گریخته بود و به کشور فرانسه پناه آورده بود. نام آوارة عراقی قصیم و یا چیزی مشابه آن بود. قصیم درکوفه به دنیا آمده بود؛ در بغداد بزرگ شده بود و مثل من در این گوشة…

ادامه “بارانِ بهاری و ناودانِ طلا” »

دسته‌ بندی نشده

رمان مریم مجدلیه، گفتگو با حسین دولت آبادی «نویسنده»

Posted on 5 آگوست 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
رمان مریم مجدلیه، گفتگو با حسین دولت آبادی «نویسنده»
گفتار

رمان مریم مجدلیه، گفتگو با حسین دولت آبادی «نویسنده»

Posted on 5 آگوست 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

 

دسته‌ بندی نشده

ماه مجروح. مجموعه آثار کمال رفعت صفائی گفتگو با حسین دولت آبادی

Posted on 5 آگوست 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
ماه مجروح. مجموعه آثار کمال رفعت صفائی گفتگو با حسین دولت آبادی
گفتار

باد و بیرق و بیتوته

Posted on 11 جولای 201930 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
باد و بیرق و بیتوته

قلعه ی گالپاها – فصل21 «یا سیدالشهدا…!» با ناله و استغاثة دردمند میانه مرد شاره دلبری و صدای رگه‌ دار  شاگرد راننده که از زوّار «گنبد نمائی» طلب می‌کرد، از خواب بیدار شده بودم، در جستجوی گنبد و گلدسته و بارگاه به هر سو گردن می‌کشیدم و نمی‌یافتم. اتوبوس زوّار آخر شب به مقصد رسیده…

ادامه “باد و بیرق و بیتوته” »

دسته‌ بندی نشده

گذر از جنگل مولا

Posted on 1 جولای 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

قلعه ی گالپاها- فصل 20 سفر دور و دراز آغاز شده بود و معلوم نبود کی به ‌‌پایان می‌رسید. در آغاز راه، مسافرها، همه هیجان‌زده، سرخوش، سر دماغ بودند و همهمه می‌کردند. چاووش، آن آخوند عمامه سفید کنار راننده، دم به دم چاووشی می‌خواند و زوّار به درخواست شاگرد شوفر، پی درپی صلوات می‌فرستادند. مدتی…

ادامه “گذر از جنگل مولا” »

دسته‌ بندی نشده

منزل ششم

Posted on 29 ژوئن 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
منزل ششم

(فصلی از رمان باد سرخ) سوت ممتـد آن قطـار لکنته که از دلِ شبِ تاريک می‌گذرد، به نالة انسانی شباهت دارد که زير شکنجه از درد بی طاقـت شده است. آری، زوزة ممتد قطار همواره درد و رنج انسانی ستمديده را به ذهن صحرا متبادر می‌کند، بغض بيخ گلويش را می‌فشارد و اندوهی عميق به…

ادامه “منزل ششم” »

دسته‌ بندی نشده

سری به نیزه، به خواهر نظاره‌ای دارد (1)

Posted on 20 ژوئن 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
سری به نیزه، به خواهر نظاره‌ای دارد (1)

 قلعة گالپاها- فصل 19 سال‌ها پیش از این‌ که گذرم به ‌زندان بیفتد و زمان پشت میله‌ها از حرکت بماند و نفس‌ام ناگهان در سینه‌‌ام گره بخورد، به وجود زمان و به خیره سری و لجاجت آن پی‌‌برده بودم. در سرجالیز، روزهای بلند تابستان تا شب می‌شدند، یک قرن بر من می‌گذشت و جان‌ام به…

ادامه “سری به نیزه، به خواهر نظاره‌ای دارد (1)” »

دسته‌ بندی نشده

رونمائی مجموعه آثارزنده یاد کمال رفعت صفائی در تاریخ 16 06 2019 به کوشش حسین دولت آبادی

Posted on 16 ژوئن 20192 فوریه 2025 By حسین دولت‌آبادی
رونمائی مجموعه آثارزنده یاد کمال رفعت صفائی در تاریخ 16 06 2019 به کوشش حسین دولت آبادی
گفتار

رویاهایِ پیش از سفر

Posted on 2 ژوئن 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
رویاهایِ پیش از سفر

قلعه ی گالپاها- فصل 18 کربلائی عبدالرسول‌ دلاک اگر چند بستی شیرة تریاک می‌کشید و یا اگر یک ماش شیره بالا می‌انداخت، نشئه و سر دماغ می‌شد، با صدای دل‌نشینی آواز می‌خواند و یا با سرخوشی شعری را زیر ‌لب زمزمه می‌کرد. شعرها همیشه به مناسبت بودند و خبر از اتفاقی می‌دادند که در گذشته…

ادامه “رویاهایِ پیش از سفر” »

دسته‌ بندی نشده

بنشین بر لبِ جوی و گذرِ عمر ببین

Posted on 23 می 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
بنشین بر لبِ جوی و گذرِ عمر ببین

قلعة گالپاها فصل «17»     من چپ دست بودم؛ علی‌حُر، یکبار سر سفره به‌من سیلی زده بود و چکنی با ترکة نمدار انار کف دست‌ام را کبود کرده بود، گیرم سیلی برادر و تنبیه معلم افاقه‌ای ‌نبخشیده بود؛ «چپ ‌دست» باقیمانده بودم و از این گذشته، با پایِ چپ‌ام تُپُق می‌زدم. من هر سال، در…

ادامه “بنشین بر لبِ جوی و گذرِ عمر ببین” »

دسته‌ بندی نشده

آفتابِ داغِ تموز و سگ‌هایِ تشنة یزید

Posted on 1 می 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
آفتابِ داغِ تموز و سگ‌هایِ تشنة یزید

قلعة گالپاها  چند سالی به درازا کشید تا فهمیدم چرا پدرم شب‌ها به علی‌آباد می‌رفت و چرا مادرم هرگز، هرگز به‌سر جالیز نمی‌آمد. آه مادر، مادر! دوری مادر عذاب‌ام می‌داد. روزها دل‌ام برای مادرم تنگ می‌شد، بغض می‌کردم و ساعت‌ها گریه در گلو، بر بام خانه بند چشم به راه مادرم می‌نشستم و به سراب…

ادامه “آفتابِ داغِ تموز و سگ‌هایِ تشنة یزید” »

دسته‌ بندی نشده

خوابگاهِ خاکی و دغدغة مارِ زخمی

Posted on 23 آوریل 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
خوابگاهِ خاکی و دغدغة مارِ زخمی

قلعة گالپاها «14» تا سینه از خاک بر‌‌داشتم، تابستان‌ها به سَرِ جالیز و یا سَرِ بندهای پشت‌آو می‌رفتم و شب‌ها با برادرم نورالله، توی خوابگاه، نزدیک «خانه‌بند» می‌خوابیدم. ما هر سال، با خاک نرم تختگاهی درست می‌کردیم؛ دمِ غروب لحاف و تشک کهنه و مندرس‌مان را از خانه بند و از سایه بر می‌داشتیم؛ روی…

ادامه “خوابگاهِ خاکی و دغدغة مارِ زخمی” »

دسته‌ بندی نشده

گذر از قلعة سیّدها و دیدارِ یاور

Posted on 21 آوریل 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

 قلعه ی گالپاها «13» سکنة قلعة سیّدها سال‌ها پیش کوچ کرده بودند و آن خانه‌‌های دو اشکوبه متروک مانده بود. سقف اتاق‌ها و دیوارهای طبقة دوم تپیده بود و به مرور مخروبه شده بود، ولی اتاق‌های طبقة همکف آسیبی ندیده بودند و از گزند برف و باران درامان مانده بودند. من تا مدت‌ها از ویرانه‌های…

ادامه “گذر از قلعة سیّدها و دیدارِ یاور” »

دسته‌ بندی نشده

چوولی چِغَر و  بچّه‌هایِ گرگ

Posted on 10 آوریل 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
چوولی چِغَر و  بچّه‌هایِ گرگ

قلعه ی گالپاها «12» خواهرم آخر بهار، در یک روز گرم و آفتابی به دنیا آمد و من در آن روز با چلچراغ، همسر برادر بزرگ‌ام محمدرضا، عروس زیبای کربلائی عبدالرسول آشنا شدم و قهقهة خندة شاد او را هرگز از یاد نبردم: «زن دائی، این چیه به دنیا آوردی؟» من آن روز روی پلّه،…

ادامه “چوولی چِغَر و  بچّه‌هایِ گرگ” »

دسته‌ بندی نشده

 این‌جا برقص

Posted on 8 آوریل 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
 این‌جا برقص

  زیباترین شعر حسن حسام، سر پر شور و زندگی شور‌انگیز اوست!  این‌جا برقص اثر تازه‌ی «حسن حسام» شامل سه دفتر شعر است که به گمان من، بر‌اساس جوهر، محتوا و فضای شعرها نامگذاری شده‌اند: دفتر اوّل: زخمه‌ها، دفتر دوم:  شعرهای خیابانی، دفتر سوم: آن سوی پرچین. نام کتاب: «این‌جا برقص» نیز بنا به ادعایِ شاعر،…

ادامه “ این‌جا برقص” »

دسته‌ بندی نشده

«مریم مجدلیه»؛ گفت‌وگو با حسین دولت‌آبادی

Posted on 4 آوریل 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

دسته‌ بندی نشده

«مریم مجدلیه»؛ گفت‌وگو با حسین دولت‌آبادی

Posted on 4 آوریل 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
«مریم مجدلیه»؛ گفت‌وگو با حسین دولت‌آبادی
گفتار

کهکشانِ سرخ و وَلوِلة ستاره‌ها

Posted on 30 مارس 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

قلعه ی گالپاها «11» ارباب‌های قلعة گالپاها از مدت‌ها پیش به شهر کوچ کرده بودند و خانه‌های درندشت آن‌ها واگذار شده بود. ارباب‌های قلعه در مقام مقایسه با ملاکین بزرگ ایران که هر‌کدام چندین و چند پارچه آبادی داشتند، خرده مالک به‌ حساب می‌آمدند. با این‌همه، در آن ولایت به کسانی خرده مالک می‌گفتند که…

ادامه “کهکشانِ سرخ و وَلوِلة ستاره‌ها” »

دسته‌ بندی نشده

گوساله به بویِ سبزه می‌گردد باز

Posted on 15 مارس 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

قلعه ی گالپاها «2» قلعه روز به‌روز در چشم من بزرگ‌تر می‌شد و جای بیشتری توی ذهن‌ام باز می‌کرد. همسایه‌های ما به مرور از تاریکی و ابهام به‌در می‌آمدند و هر کدام نام و نشانی می‌یافتند و اسم‌ها، شکل، شمایل و قیافه‌ها و رفتار آدم‌ها کم کم در خاطرم نقش می‌بست تا سال‌ها بعد، در…

ادامه “گوساله به بویِ سبزه می‌گردد باز” »

دسته‌ بندی نشده

روز آخر

Posted on 15 مارس 201915 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
روز آخر

 روز آخر سنگ‌از سرما می‌ترکید، بوی ‌مرگ و سایة مرگ همه جا با ما بود، با بوی دود در هوایِ یخ زده می‌چرخید، همه‌ جا احساس می‌شد و من ‌آن را حتا در نگاه چند نفر ‌آشنائی که در پناه دیوار سنگی قبرستان، چشم به راه نعش‌کش سیاه ایستاده بودند می‌دیدم. مرگ هر دم در…

ادامه “روز آخر” »

مقاله

در بندر کویر، دیمی بزرگ ‌شدم

Posted on 15 مارس 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
در بندر کویر، دیمی بزرگ ‌شدم

قلعه ی گالپاها «3» در آن دیار، بذر دیم را به امید پروردگار روی زمین می‌پاشیدند و چند ماهی دل به آن خوش می‌کردند. رشد گندم و جو یا خربزه و هندوانة دیم بستگی به سال داشت. اگر آسمان حاشیة کویر کَرَم می‌کرد و زمستان برف و بهار باران می‌بارید، گندم یا جو سر از…

ادامه “در بندر کویر، دیمی بزرگ ‌شدم” »

دسته‌ بندی نشده

نخ شور، نخ شیرین، خَرِ اربابی

Posted on 15 مارس 20197 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
نخ شور، نخ شیرین، خَرِ اربابی

قلعه ی گالپاها «10» … به باور مادرم، اگر کربلائی عبدالرسول تارک‌الصلات نبود؛ اگر از خدا رو بر‌نگردانده بود، اگر مثل همة مردم نماز می‌خواند، لابد صبح زود از خواب بیدار می‌شد، دو رکعت واجب را به ‌جا می‌آورد و بعد، سر فرصت به‌‌‌ کارهایش می‌رسید. مادرم انگار متوجه نشده بود که کربلائی از آن‌جا…

ادامه “نخ شور، نخ شیرین، خَرِ اربابی” »

رمان

لیک لیکی و شب‌هایِ بلندِ زمستان.

Posted on 11 مارس 201913 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

قلعه ی گالپاها «9»  اگر زن احمد‌آقا، تختِ مَشک، را نادیده بگیرم و بگذرم و از حوریة ناز دار، با عشوه و کرشمة ته کوچة بن بست، چشم بپوشم، همة زن‌هائی که من تا آن‌روز دیده و شناخته بودم، همدوش مردها کار می‌کردند.مادرم اگر چه مانند زن‌های همسایه و سایر زن‌های زحمتکش رعیّت، به دشت…

ادامه “لیک لیکی و شب‌هایِ بلندِ زمستان.” »

دسته‌ بندی نشده

صفحه‌بندی نوشته‌ها

قبلی 1 … 8 9 10 … 13 بعدی

کتاب‌ها

  • دارکوب
  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • گفتگو با حسین دولت‌آبادی نویسنده داستان‌‌ها و رمان‌های تازه
  • گفتگوی سعید افشار با حسین دولت آبادی نویسنده تبعیدی مقیم پاریس
  • گفتگو با حسین دولت آبادی، نویسندۀ ساکن فرانسه ( قسمت دوم)
  • گفتگو با حسین دولت آبادی، نویسندۀ ساکن فرانسه ( قسمت اول)
  • گفتگوی نیلوفر دهنی با حسین دولت آبادی

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme