سفر
سفر، نقل از مجموعه قصه ایستگاه باستیل «چاپ اول» نقاشی روی جلد- ایوب امدادیان زیر نم نم باران از پی تابوت میرفتم. شعلة فانوسها در دامنة تپه سوسو میزد، بیابان پر از همهمه بود و جغدی در خرابههای قبرستان شیون میکرد.، زنهای شاهسون تابوت را زیر تک درخت خشکیدة کنار امامزاده گذاشتند. فانوسی را بر شاخة…