Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه

نویسنده: حسین دولت‌آبادی

مهتاب و کاکلِ سپیدِ سهند‏

Posted on 14 آوریل 20157 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
مهتاب و کاکلِ سپیدِ سهند‏

ادامه “مهتاب و کاکلِ سپیدِ سهند‏” »

دسته‌ بندی نشده

فصلی از رمان « کبودان»‏

Posted on 6 مارس 201513 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
فصلی از رمان « کبودان»‏

لنج ناخدا عبيد مانند لاك پشت پيري كند و تنبل بر سينة دريا ‏مي‌لغزيد و آرام آرام پيش مي رفت. دريا به صافي و زلالي آسمان بود و ‏آفتاب و هوا ملايم بود و رخوت انگيز. تراب كنار جاشويي كه سّكان را ‏چسبيده بود نشسته بود و مي‌خواست او را به حرف بياورد. راهي مي‌جست…

ادامه “فصلی از رمان « کبودان»‏” »

دسته‌ بندی نشده

منزل هفتم

Posted on 16 فوریه 20157 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
منزل هفتم

صحرا روی سکّو ايستاده است و به رفتن قطار نگاه می کند.‏ قطار آرام آرام از ايستـگاه راه آهن دور می شود و صدای تلق تلق ‏چرخ های لوکوموتيو تا مدّت ها از راه دور به گوش می رسد. تنهائی و زوزة ‏دلخـراش قطـاری که دور می شود. دور و دورتر! صـحرا در آن گوشـة…

ادامه “منزل هفتم” »

رمان

بهار و عروسی ِ گنجشکها – فصلی از جلد اوّل رمان « گدُار»

Posted on 1 فوریه 20157 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
بهار و عروسی ِ گنجشکها – فصلی از جلد اوّل رمان « گدُار»

آخر بهار به قصر فيروزه آمد و دوباره موريانه‎ ‎‏‌ها را به جانم ‏انداخت. جيران آتشي به ديدارم آمده بود و من تمام مدّت رو به روي ‏آينه ايستاده بودم و به مردي نگاه مي‌ كردم كه چهره ‌اش زير فشار ‏آرام آرام درهم مي ‌شكست و در برابرم مسخ مي‌ شد. مردي كه هر…

ادامه “بهار و عروسی ِ گنجشکها – فصلی از جلد اوّل رمان « گدُار»” »

رمان

جهاد، جنایت و جهان‎ ما

Posted on 13 ژانویه 201515 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
جهاد، جنایت و جهان‎ ما

کشتار روزنامه نگاران و کاریکاتوریستهای «چارلی هبدو» در پاریس، بار دیگر خشم و ‏نفرت انسانهای ‌آزادیخوا کشور ‌فرانسه و دنیا را علیه بنبادگرایان مسلمانان و بدوی برانگیخت و همه ‏به همدلی و همدردی فریاد بر آوردند:‏ ‏«ما همه چارلی هستیم» ‏ اگر با این شعار دردی درمان می‌شد، من نیز که از ایران و حکومت…

ادامه “جهاد، جنایت و جهان‎ ما” »

مقاله

تدفین یا تکریم؟

Posted on 31 دسامبر 201415 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

24 اوت 2019 حومة پاریس چند روز پیش همراه دو نفر از اعضای قدیمی کانون نویسندگان ایران «در تبعید» ( نعمت میرزا زاده- م. آزرم و حسن حسام) به گورستان «پرلاشز» رفته بودم. از شما چه پنهان، در این سی و چند ساله، ما یاران و عریزان زیادی را درتبعید از دست داده ایم و در…

ادامه “تدفین یا تکریم؟” »

مقاله

مهتاب و گل مينا!‏ – فصلی از جلد دوم رمان سه جلدی « گدار»

Posted on 26 نوامبر 201421 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
مهتاب و گل مينا!‏ – فصلی از جلد دوم رمان سه جلدی « گدار»

‏ مهتاب و گل مينا!‏ ديوار بلند مه چشم اندازم را کور کرده بود، شعلة ميرائی در ‏مه شبانه شناور بود و آواز امواج دريای خزر از راه دور به گوش ‏می‌رسيد. دريا در‌خيالم می خروشيد و‌من سر در‌گريبان بر‌ماسه‌های ‏نرم و نمدار ساحل قدم می‌ زدم و رو به آن پنجرة روشن می رفتم،…

ادامه “مهتاب و گل مينا!‏ – فصلی از جلد دوم رمان سه جلدی « گدار»” »

دسته‌ بندی نشده

دیدار با حسین دولت آبادی نویسنده، در رادیو همبستگی

Posted on 2 سپتامبر 201413 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
گفتار

دیدار با حسین دولت آبادی نویسنده، در رادیو همبستگی

Posted on 2 سپتامبر 201413 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

hosseindolatabadi140705.mp3  

دسته‌ بندی نشده

گذر از دیارِ آشنا

Posted on 12 آگوست 201426 آگوست 2024 By حسین دولت‌آبادی
گذر از دیارِ آشنا

‏ « آیا در روزگارانِ تاریک می توان شعر سرود؟ ‏ ‏ آری می توان، در بارۀ روزگارانِ تاریک.» برتولت برشت‏‏ …‏ چرا و چگونه از شعری و یا هر‌ «متنی» به این نام لذّت می‌بریم ‏و چرا از کنار پاره‌ای بی تفاوت و حتا گاهی با اکراه می گذریم؟ چرا شعری ‏ما را به…

ادامه “گذر از دیارِ آشنا” »

مقاله

آبی زنگاری

Posted on 5 می 201429 آگوست 2024 By حسین دولت‌آبادی
آبی زنگاری

‏ خَلَد گَر به پا خاری، آسان بر آید چه سازم به خاری که در دل نشیند؟ خرابیها و ویرانی‌های ناشی از جنگ و جدالها را شاید بشود روزی ‏آباد کرد، خانه ها و جاده‌ها و پلها را دو باره ساخت، ولی با زخمها، لطمه‌ها ‏و آسیبهای روحی انسانها، با تباهی فرهنگ و هنر و…

ادامه “آبی زنگاری” »

مقاله

سخنی کوتاه در بارة «کبودان»

Posted on 24 آوریل 201413 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
سخنی کوتاه در بارة «کبودان»

من رمان کبودان را خواندم و از آن خیلی‌خوشم آمد. رمان حتا ‏بدون در نظر گرفتن سن پایین نویسنده ( 27 سال) رمانی است وزین و ‏ارزشمند که از نظر این حقیر برابری می کند با نوشته بزرگترین رمان ‏نویسهای آن دوران ( دهة پنجاه) و بدون شک یکی از بهترین کارهایی ‏است در این…

ادامه “سخنی کوتاه در بارة «کبودان»” »

دسته‌ بندی نشده

چند کلمه در معرفی رمان سه جلدی «زندان سکندر»

Posted on 5 آوریل 201413 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
چند کلمه در معرفی رمان سه جلدی «زندان سکندر»

بعد از خواندن رمان «زندان سکندر»، جای تردیدی نمی‌ماند که اثر تازه حسین دولت آبادی شاهکار وی و گواه اوج توانائی هنری و ادبی اوست. این اثر، رمان است، اما قصه و فسانه نیست؛ پرداختی خلاقانه و شیوا از زندگی هائی است که برای حسین دولت آبادی، عین رمان یا دست کم در خور پردازش…

ادامه “چند کلمه در معرفی رمان سه جلدی «زندان سکندر»” »

دسته‌ بندی نشده

مصاحبه با خانم آزاده دواچی

Posted on 2 مارس 201413 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
مصاحبه با خانم آزاده دواچی

حسین‎ ‎دولت آبادی از نویسندگان به نام معاصر ایرانی است که در فرانسه ‏اقامت دارد. ‏‎ ‎او در سال 1326 در‏‎ ‎روستای دولت آباد سبزوار متولد شد. از ‏همان آغاز نو جوانی‌ ( سیزده سالگی) به پایتخت مهاجرت کرد و در‎ ‎ساله ‏‏۱۳۶۳ برای همیشه به اجبار از ایران خارج شد و در فرانسه اقامت…

ادامه “مصاحبه با خانم آزاده دواچی” »

گفتار

روایت سرزمین مادری

Posted on 12 ژانویه 201413 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
روایت سرزمین مادری

نگاهی به داستان بلند «درآنکارا باران می‌بارد» آزاده دواچی چرخش میان خیال و واقعیت و تصویرسازی از واقعیت درعین‌حال ادغام و به چالش کشیدن حقایق حاضر در جامعه‌ی انسانی از اهداف بیشتر نویسندگان است. مسئله‌ی بازسازی تصاویر و خاطرات حقیقی و ترجمه و تبدیل آنها به نوشتار و انتقالش به مخاطب در اکثر آثار داستانی…

ادامه “روایت سرزمین مادری” »

دسته‌ بندی نشده

برنامه دیدار – گفتگو با حسین دولت‌آبادی

Posted on 3 اکتبر 201313 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
گفتار

برنامه دیدار – گفتگو با حسین دولت‌آبادی

Posted on 3 اکتبر 201313 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

 

دسته‌ بندی نشده

شکنجه با روغن داغ، روایتی بدون سانسور از ایران انقلابی

Posted on 20 ژوئن 20137 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
شکنجه با روغن داغ، روایتی بدون سانسور از ایران انقلابی

رمان «باد سرخ» نوشته حسین دولت‌آبادی از جمله آثار داستانی است که موضوع انقلاب سال ۱۳۵۷ و نتایج آن در جامعه ایرانی را دستمایه قرار داده است؛ موضوعی که پیش از این نیز در آثار بسیاری از نویسندگان ایرانی دیده شده، اما در این اثر به جز ویژگی‌های زبانی و ادبی به دلیل چاپ آن…

ادامه “شکنجه با روغن داغ، روایتی بدون سانسور از ایران انقلابی” »

نقد و نظر

سهیلِ آسمانِ خانۀ ما – پاره ای از رمان «زندان اسکندر»

Posted on 7 نوامبر 20127 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
سهیلِ آسمانِ خانۀ ما – پاره ای از رمان «زندان اسکندر»

سهیل هنرور بعد از سال ها دوری و بی خبری آخر تموز به تبریز ‏بازگشت و چراغ اتاق دایه و دانش تا دم دمای سحر خاموش نشد. مادر و ‏فرزند هرکدام در سه کُنجی اتاق، توی بستری بیماری به شانه افتاده بودند ‏و عمو سهیل بین آنها، یک زانو نشسته بود و هر بار به…

ادامه “سهیلِ آسمانِ خانۀ ما – پاره ای از رمان «زندان اسکندر»” »

رمان

نامه‌ای به حسین دولت آبادی

Posted on 8 اکتبر 201213 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

جناب دولت آبادی عزیز‎.‎ سلام . حسن رجب نژاد هستم از سانفرانسیسکو ‎یکی‎ ‎دو ماهی است که با ” گدار ” ت دست به گریبان هستم و از کار و ‏زندگی افتاده‎ ‎ام !! چنان با جمال میرزا و معراج خرکش و صابر نقره فام ‏و فلک و خدیجه و‎ ‎سماور ساز وجیران آتشی وهاجر…

ادامه “نامه‌ای به حسین دولت آبادی” »

دسته‌ بندی نشده

زندگی نامه

Posted on 29 آگوست 20127 آگوست 2025 By حسین دولت‌آبادی
زندگی نامه

   حسین دولت آبادی  کار، آثار، زندگی حسین دولت آبادی، فرزند فاطمه و عبدالرسول (پسر ششم خانواده) در بهار سال ۱۳۲۶ در روستای دولت آباد، (ناحیة ۲ سبزوار) به دنیا آمد، دوران ابتدائی را در دبستان مسعود سعد روستای دولت آباد از سر گذراند و مانند سایر کودکان و نوجوانان روستائی کارهائی مانند وجین، خوشه…

ادامه “زندگی نامه” »

زندگی نامه

مصاحبه با مسؤل کانون فرهنگی چوک Chouk

Posted on 27 آگوست 201214 مارس 2024 By حسین دولت‌آبادی
مصاحبه با مسؤل کانون فرهنگی چوک Chouk

۱- بسياري نويسندگان خوب داخلي مهاجرت كردند براي رسيدن به دنيايي بهتر و براي راحت تر ‏نوشتن اما به استثناي چند نفر كه تعدادشان از انگشت هاي يك دست هم فراتر نمي رود، ما هيچ فعاليت و اثري ‏از ديگر نويسندگان نمي بينيم شما علت اين كم كاري و حتي غير فعال شدن نويسندگان را…

ادامه “مصاحبه با مسؤل کانون فرهنگی چوک Chouk” »

گفتار

رصد خانه

Posted on 28 ژوئن 201213 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
رصد خانه

بخش نخست رمان «چوبین در» آخر سال سگ بود که خبر خسوف نا به هنگام ماه و شايعـة شبح ‏خرس و صداها در سرتاسر منطقة چوبيندر پيچيد. درگزارش خبر نگار روزنامة ‏رسمی کشور آمده بود که مردم از چند ماه پيش صداهای مشکوک و مرموزی ‏می شنيدند، صـداهای موهوم و رعب آوری که شب ها…

ادامه “رصد خانه” »

دسته‌ بندی نشده

دریایِ دیوانه

Posted on 6 ژوئن 201230 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
دریایِ دیوانه

دريا، سهمگين دريائي كه شباهنگام از آن آتش برمي‌جهد!‏ جمال ميرزا سفرنامه ‌اش را با‎ ‎صداي گرم وگيرائي مي خواند و ‏من چشم‌ هايم را مي بستم ولنجي را در نظر مي‌آوردم كه بر گردة امواج ‏مرده مي‌لغزيد وآرام‌ آرام از بندر دورمي ‌شد وما را با خودش مي برد. ‏من و جمال در كنار…

ادامه “دریایِ دیوانه” »

دسته‌ بندی نشده

آواز ماندگارِ خزر – فصلی از رمان گدار «جلد دوم»

Posted on 14 می 20126 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
آواز ماندگارِ خزر – فصلی از رمان گدار «جلد دوم»

دَرِ دنيا را به رويم قفل کرده بودند و من در زاوية آن اطاقک ‏سيمانی زيچ نشسته بودم، مانند زائری تنها، درمنزل آخر چندک زده ‏بودم وچشم به راه هيچ کسی نبودم. باکم از زخم و درد و‌موريانه‌ها ‏نبود. نه، جانم جدا افتاده بود و مانند کبوتری بام گمکرده، در تاريکی ‏شب پرواز می‌کرد. خيالم…

ادامه “آواز ماندگارِ خزر – فصلی از رمان گدار «جلد دوم»” »

دسته‌ بندی نشده

سوار کار پیاده – فصلی از رمان « زندان اسکندر» جلد اوّل

Posted on 12 مارس 20126 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
سوار کار پیاده – فصلی از رمان « زندان اسکندر» جلد اوّل

دانش ترانه ای را مستانه زمزمه می کردکه مفهوم نبود، اگر چه او را نمی دیدم، ولی همة حرکات اش راحدس می زدم. سوارکار دایه از اسب افتاده بود، پیاده بودو انگار چهار دست و پا به سوی در زیرزمین می آمد و من روزی را به یاد می آوردم که درمنطقة شمالی هنگ سوار…

ادامه “سوار کار پیاده – فصلی از رمان « زندان اسکندر» جلد اوّل” »

رمان

سال بُز

Posted on 10 مارس 201220 اکتبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
سال بُز

ادامه “سال بُز” »

دسته‌ بندی نشده

بررسی کتاب «بادسرخ»

Posted on 13 فوریه 201121 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
بررسی کتاب «بادسرخ»

اثر حسین دولت آبادی

دوشنبه ۴ بهمن ۱۳۸۹ – ۲۴ ژانويه ۲۰۱۱

رضا اغنمی

خواننده دربخش عمدۀ کتاب با آدم هایی درمصاف است که دربارۀ برخی ها به سختی می توان متوجه رابطه ها شد و علتِ وجودی شان را درک کرد. با این حال روایت داستانی با کشش ویژه ای خواننده را در بستری می غلتاند که با کشف رابطۀ بازیگران، منطق روائی داستان نیزروشن می شود. داستانی که سرگذشت سه نسل را به دوش دارد و در بستر حوادث، فصلِ تیره و تاری از تاریخ اجتماعیِ دهه های پرالتهابِ دگرگونی ها را به روی مخاطبین میگ شاید.

باد سرخ

رُمان

حسین دولت آبادی

چاپ یکم ۱۳۸۸

چاپخانه باقر مرتضوی – کلن

مرکز پخش: انتشارات فروغ

ادامه “بررسی کتاب «بادسرخ»” »

دسته‌ بندی نشده

گفتگو درباره کانون نویسندگان ایران

Posted on 24 آوریل 201019 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
گفتار

«در آنکارا باران می بارد» – باقر مومنی

Posted on 24 آوریل 201027 اکتبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
«در آنکارا باران می بارد» – باقر مومنی

داستان بلند تازه ی است از حسين دولت آبادی، که پيش از اين علاوه بر رمان و چند داستان و فيلمنامه که از او در ايران چاپ و اجرا شده، در خارج نيزمقالات انتقادی و قصّه هائی در مجلاّت از او به چاپ رسيده است و بعلاوه نمايشنامه های او با عناوين «آدم سنگی» و «قلمستان» انتشار يافته است. حسين…

ادامه “«در آنکارا باران می بارد» – باقر مومنی” »

دسته‌ بندی نشده, نقد و نظر

‎نگاهی به رمان باد سرخ اثر حسین دولت‌آبادی

Posted on 24 آوریل 201013 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
‎نگاهی به رمان باد سرخ اثر حسین دولت‌آبادی

 

 

 

ادامه “‎نگاهی به رمان باد سرخ اثر حسین دولت‌آبادی” »

دسته‌ بندی نشده

گفتگوی حسن بهنام با حسین دولت آبادی

Posted on 23 مارس 201019 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
گفتار

درباره خانه آزادی بیان

Posted on 11 مارس 201015 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

باری، عدم درک صحيح رسالت کانون و تفسیرهای نادرست منشور و تصویب مصوبه های جور واجور، در همة اين سال ها باعث سوء تفاهم ها و منازعات بسیاری شده است و اهل سیاست و سیاسی کارهای «سطحی» و کوته بین، در خانة هنرمندان و اهل قلم ما نفوذ کرده و به بهانة مبارزه با حکومت…

ادامه “درباره خانه آزادی بیان” »

نامه

پاره‌ای از رمان «درآنکارا باران می بارد»

Posted on 4 دسامبر 20096 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
پاره‌ای از رمان «درآنکارا باران می بارد»

دل دریا کردم و دوباره از پله‌ها پائین رفتم. آن دخترک تکیدۀ سربی رنگ هنوز روی مبل فرسوده نشسته بود. مثل هر شب، کنار عروسکش چشم به راه عزیزی که نمی‌آمد خوابش برده بود و به نرمی خرنش می‌کرد. یکدم در درگاهی سرسرا پا سست کردم. موش های خاکستری از زیر میز پایه کوتاه بیرون…

ادامه “پاره‌ای از رمان «درآنکارا باران می بارد»” »

رمان

آفاق

Posted on 22 آگوست 200921 آگوست 2024 By حسین دولت‌آبادی
آفاق

خمپاره‌ای در خواب آفاق ترکید‎.‎ پیرزن سراسیمه سر از بالش برداشت و به آسمان بالای سرش ‏نگاه کرد. از سرخی‎ ‎خون و گرمای آتش و تالاب‌های انباشته از اجساد ورم ‏کرده اثری نبود. آن پردۀ‎ ‎هولناکی که سرتاسر شب تن و جانش را در ‏عذاب سوزانده بود، ناگهان پیش چشمش‎ ‎فرو افتاد. نفس‌اش راست شد…

ادامه “آفاق” »

دسته‌ بندی نشده

«غم این خفتۀ چند خواب در چشم ترم می‌شکند…»

Posted on 1 جولای 200915 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

این کلام دلنشین نیما وصف حال هنرمندان و انسان‌هائی بود که در روزگار پلشت و سیاه ناظر جامعه‌ای بودند که به رغم زرق و برق ظاهری‌اش تا مغز استخوان پوسیده بود و رو به تباهی و تجزیه می‌رفت. سردمداران مشاطه‌گر، شتابزده ویرانی‌ها را بزک می‌کردند و وسمه بر ابروی کور می‌کشیدند و سوار بر خر مراد،…

ادامه “«غم این خفتۀ چند خواب در چشم ترم می‌شکند…»” »

مقاله

« از آنچه بر ما گذشت»

Posted on 1 جولای 200915 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
« از آنچه بر ما گذشت»

چهار زن- چهار گفتگو نگاهی گذرا بر کتاب « از آنچه بر ما گذشت» اثر طیفور بطحائی در آخر دنیا، چهار زن که از چهار گوشه ایران مهاجرت کرده‌اند، با صداقت و صمیمیت از گذشته و حال خویش سخن می‌گویند و ما از این رهگذر از متن جامعه، خودمان عبور می‌کنیم و پی می‌بریم چرا…

ادامه “« از آنچه بر ما گذشت»” »

مقاله

… وزندگی ادامه دارد

Posted on 1 جولای 200915 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

مردی را به یاد دارم که سال ها پیش از سرزمین سرد سوئد برای دیدار دخترش به دیار ما آمده بود. سرگرمی و دلخوشی این مرد بلندبالای رنگ‌ پریده خوردن ودکای مراغه بود و تماشای ما مردم. هر روز نیمه‌ مست بر سر همان گذر شلوغ می‌ایستاد و یله به ستون سیمانی برق می‌‌داد و نم‌ نمک می‌خورد و با شگفتی…

ادامه “… وزندگی ادامه دارد” »

مقاله

کُلاژ (۱)

Posted on 1 جولای 200915 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

ادامه “کُلاژ (۱)” »

مقاله

نیم نگاهی به مقالۀ در بارۀ بینش مسلط

Posted on 1 جولای 200915 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

جانم که تو باشی! «در بارۀ بینش مسلط» آقای مروتی را که در نهایت بی‌تسلطی نوشته شده بود با تسلط کامل بر اعصابم خواندم و برای مدتی فکرم را به خود مشغول کرد. چرا؟ چون گویا نویسنده مقاله محمود دولت‌آبادی را بهانه قرار داده‌ تا حرف‌هایی که سال ها روی دلشان تلنبار شده و کپک‌زده با عصبیّت تمام…

ادامه “نیم نگاهی به مقالۀ در بارۀ بینش مسلط” »

مقاله

صفحه‌بندی نوشته‌ها

قبلی 1 … 11 12 13 بعدی

کتاب‌ها

  • دارکوب
  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • مصاحبه با مصطفی خلجی ( قسمت دوم)
  • خاطرات منتشر نشدۀ محمود دولت آبادی و برادرش حسین دولت آبادی ( قسمت اول)
  • گفتگوی نیلوفر دهنی با حسین دولت آبادی
  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme