Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه

نویسنده: حسین دولت‌آبادی

سال خروس

Posted on 15 جولای 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

 فصلی از رمانِ « چوبین در» يچ کسی تا آخر دنيا با خادم سفر نکرد، ربابه را با خودم نبردم و بهترين فرصت های زندگی ام را از کف دادم. از  شهر ابوالفضل  بيهقی  به حجرة  حاج  حاتم  حلوائی  تلفن  زدم  تا  از سالار خبر بگيرم و او را در جريان بگذارم. از بخت بد داورگوشی را بر داشت و  به خشکی  پرسيد: «کجائی؟»  جواب ندادم و تا غروب توی شهر پرسه زدم و شب برگشتم. گيرم در سرتاسر راه، داور از گوشه وکنار ذهنم سرک  می کشيد و نگاه پرسای اختر و خيال خوش ربابه با من سفر مـی کردند.  تندر به خاک افتاده…

ادامه “سال خروس” »

دسته‌ بندی نشده

پیشداوری

Posted on 31 می 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
پیشداوری

از دفترچه یادداشت در ایستگاه «گار دو لیون»، چهار جوان سیه چرده، با سر و موی ژولیده، آشفته حال و هراسان، هایهوی کنان، صندوق عقب تاکسی‌ام را باز‌ کردند، دو نفر از سمت چپ و راست سوار شدند و دو نفر دیگر بار و بنه و بقچه‌های رنگارنگ را یکی ‌یکی توی صندوق‌ انداختند. گره بقچه‌…

ادامه “پیشداوری” »

دسته‌ بندی نشده

درباره «کبودان» – حسین دولت آبادی

Posted on 17 می 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

کبودان پس از دو سال انتظار در چاپخانه، در اوایل سال ۱۳۵۷، در آن روزهای پر تب و تاب انقلاب بهمن، با‌کتابهائی که سالها در انبار انتشاراتیها و پشت دروازة سانسور مانده بودند، به بازار آمد و در زیر خروارها کتاب «جلد سفید» و دهها روزنامه و مجلة نو بنیاد و و … گم و…

ادامه “درباره «کبودان» – حسین دولت آبادی” »

دسته‌ بندی نشده

کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم

Posted on 17 می 201631 جولای 2024 By حسین دولت‌آبادی
کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم

کبودان داستان  زندگی و شرح شور بختی خيل کارگرانی است که در آرزو و جستجوی کار و  نان ( هرکاری) از همه جای ايران به سوی بندر عباس و جزاير جنوب سرازير شده اند. دريا، لنج ها، بندرها وجزيره ها بستر و زمينة رمان را می سازند و مردم بومی جزاير و بنادر و ناخداها، جاشوها، نظامی ها، «چتربازها»، فواحش و کارگرهای فصلی و … بازيگران اصلی اين…

ادامه “کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم” »

رمان, کتاب

کبودان «چاپ دوم» – جلد اول

Posted on 17 می 201631 جولای 2024 By حسین دولت‌آبادی
کبودان «چاپ دوم» – جلد اول

کبودان داستان  زندگی و شرح شور بختی خيل کارگرانی است که در آرزو و جستجوی کار و  نان ( هرکاری) از همه جای ايران به سوی بندر عباس و جزاير جنوب سرازير شده اند. دريا، لنج ها، بندرها وجزيره ها بستر و زمينة رمان را می سازند و مردم بومی جزاير و بنادر و ناخداها، جاشوها، نظامی ها، «چتربازها»، فواحش و کارگرهای فصلی و … بازيگران اصلی اين…

ادامه “کبودان «چاپ دوم» – جلد اول” »

رمان, کتاب

زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم

Posted on 17 می 201631 جولای 2025 By حسین دولت‌آبادی
زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم

این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید «شهاب برهان: بعد از خواندن رمان «زندان سکندر»، جای تردیدی نمی‌ماند که اثر تازه حسین دولت آبادی شاهکار وی و گواه اوج توانائی هنری و ادبی اوست. این اثر، رمان است، اما قصه و فسانه نیست؛ پرداختی خلاقانه و شیوا از زندگی هائی است که برای حسین دولت…

ادامه “زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم” »

رمان, کتاب

زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم

Posted on 17 می 201614 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم

این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید «انسان تبعیدی و مهاجر، به همه‌چیز و حتا به لحن کلام میزبان و طرز نگاه او حساس و بدبین است، انسان تبعیدی و مهاجر انگار بر‌‌‌ سر سفره بیگانه‌ نشسته است و دستش به سختی به سفره دراز می‌شود، مدام از گوشه چشم صاحب‌خانه را می‌پاید و لقمه…

ادامه “زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم” »

رمان, کتاب

زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول

Posted on 17 می 201614 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول

این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید «- ای کاش گرگ، الله‌وردی رو خورده بود، ای کاش توی برف و سرما سقط شده بود و ما رو این همه عذاب نمی‌داد. افسانه گرگ و شب سرد برفی و سگ جانی پدربزرگ را بارها از زبان آنا شنیده بودم، ولی به سختی باور می‌کردم. – اگه…

ادامه “زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول” »

رمان, کتاب

در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم

Posted on 17 می 201615 فوریه 2024 By حسین دولت‌آبادی
در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم

پاره ای از متن رمان … روزی که قاصدک از استانبول برگشت و خبر آورد، با خودم گفتم تمام شد، همه چیز به آخر رسید. آخرین امیدم، تنها رشته‌ای که هنوز مرا به زندگی پیوند می‌‌زد،  بریده بود و من احساس می‌کردم مانند قاصدکی در خلاء سرگردان مانده‌ام و سردر گم، دور خودم می‌چرخم. گيج  و منگ شده بودم، سرگشته و بی‌ خود، در کوچه پس کوچه‌های آنکارا پرسه می‌زدم و هر بارکه باران تند تر می‌شد در…

ادامه “در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم” »

رمان, کتاب

چوبین‌ در- چاپ اول

Posted on 17 می 20163 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
چوبین‌ در- چاپ اول

این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید آخر سال سگ بود که خبر خسوف نابهنگام ماه و شایعه‌ی شبح خرس و صداها در سرتاسر منطقه‌ی چوبیندر پیچید…

رمان, کتاب

منزل يازدهم

Posted on 17 می 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
منزل يازدهم

 کسی در جائی دستگيرة ترمز اضطراری قطار را می‌کشد. سايش گوشخراش چـرخ های لکوموتيـو روی ريل های زنگ زده. قطار با تکان‌‌های شديدی از حرکت می‌ماند.  صحرا به‌ پشت پنجره می‌‌دود. بيرون هوا غبـارآلود و تيـره و تار است. اشبـاحی در غبـار سرخ می‌چرخنـد و قطار با کنـدی حرکـت می‌کنـد و اشبـاح دور و دورتر می‌شـوند. صـدای تلق و تلق چرخ هـای لوکـوموتيـو که به مرور سرعـت می‌گيـرد…

ادامه “منزل يازدهم” »

دسته‌ بندی نشده

باد سرخ ( چاپ دوم)

Posted on 17 می 20167 دسامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
باد سرخ ( چاپ دوم)

این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید کسی درجائی دستگیره ترمز اضطراری قطار را می‌کشد. سایش گوشخراش چـرخ‌های لکوموتیـو روی ریل‌های زنگ زده. قطار با تکان‌های شدیدی توقّف می‌کند. صحرا به پشت شیشه پنجره می‌دود. بیرون از قطارهوا غبارآلود و تیره و تار است. صحرا با کنجکاوی گردن مـی‌کشد. اشبـاحی در غبـار سرخ می‌چرخنـد و…

ادامه “باد سرخ ( چاپ دوم)” »

رمان, کتاب

گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران

Posted on 15 می 201614 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران

این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید «اگر بخواهم تمام اسم‌هائی را که من و‌ مشکی از اوّل تا آخر یدک می‌کشیدیم، دنبال هم قطار کنم، مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود. نه، منظورم القاب و‌ عناوین ما نبود. گیرم ‌که این‌ اسم و‌ رسم‌ها هرکدام داستان و تاریخچه جداگانه‌ای دارند: گرگوارما سه سال و‌نیم از…

ادامه “گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران” »

رمان, کتاب

گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید

Posted on 15 می 20163 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید

این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید خلاصه کتاب را بخوانید

رمان, کتاب

گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید

Posted on 15 می 20163 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید

این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید در نیم قرن اخیر  (از کودتا تا انقلاب بهمن و چند سال بعد از انقلاب) مردم میهن ما شاهد حوادثی تاریخی و سرنوشت ساز بوده‌اند. قهرمان‌های رمان گدار در این برهه از تاریخ میهن ما و در کاروانسرای حاجی سفیدابی چشم به دنیا می‌گشایند و با کوله باری سنگین از متن جامعه و تاریخ می‌گذرند….

ادامه “گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید” »

رمان, کتاب

در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول

Posted on 15 می 201628 آگوست 2024 By حسین دولت‌آبادی
در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول

این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید “… زندگی در دور دست‌ها، خارج از آن دخمه نمور مانند تابلوئی باسمه‌ای از دیواره ذهنم آویزان بود و شوقی برنمی‌انگیخت. تابلو رنگ و رو باخته‌ای که درخت‌ها در کناره راهش خشکیده‌اند و پرندگان در آسمان چرکش سوخته‌اند و درّه‌ها و دریاها وکوه‌ها گوئی چند لکه رنگند که دستی دیوانه‌ سر بر بوم پاشیده است و من  مانند تک‌درختی نیم‌سوخته، در اين…

ادامه “در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول” »

داستان كوتاه, کتاب

ايستگاه باستيل «چاپ اول»

Posted on 15 می 20163 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
ايستگاه باستيل «چاپ اول»

ايستگاه باستيل مجموعة چند داستان کوتاه است که از سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۷۳ در ايران و خارج از کشور نوشته شده اند. از اين مجموعه داستان آفاق و شاخه های شکسته را می توانيد در قسمت پاره هائی از رمان و داستان بخوانيد.

داستان كوتاه, کتاب

آدم سنگی

Posted on 15 می 20164 آگوست 2024 By حسین دولت‌آبادی
آدم سنگی

سرگذشت کتاب‌ها بی شباهت به سرگذشت نویسنده‌های آن ها نیست، من نمایسنامۀ « آدم سنگی» را نخستین بار زیر عنوان «بلوا» در بهار سال 1359 خورشیدی، در روستای رامین شهربار نوشتم. محمود دولت آبادی و دوستا‌ناش دستنوشتۀ آن را خواندند و تصمیم گرفتند از خیر نمایشنامۀ «تنگنا»، اثر محمود دولت آبادی بگذرند و « بلوا»…

ادامه “آدم سنگی” »

کتاب, نمايشنامه

کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی

Posted on 15 می 20163 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی

این کتاب را میتوانید ازنشر مهری بخرید کبودان داستان  زندگی و شرح شور بختی خيل کارگرانی است که در آرزو و جستجوی کار و  نان ( هرکاری) از همه جای ايران به سوی بندر عباس و جزاير جنوب سرازير شده اند. دريا، لنج ها، بندرها وجزيره ها بستر و زمينة رمان را می سازند و مردم بومی جزاير و بنادر و ناخداها، جاشوها، نظامی ها، «چتربازها»، فواحش…

ادامه “کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی” »

رمان, کتاب

درباره «گُدار» حسین دولت آبادی

Posted on 19 آوریل 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
درباره «گُدار» حسین دولت آبادی

            نجمه موسوی پیمبری – نقل از نشریه انترنی عصر نو با خواندن کتابهای دیگر دولت آبادی ( باد سرخ، در آنکارا باران می بارد، ایستگاه باستیل ….) ایده ای که در موقع خواندن رمان سه جلدی گدار در من شکل گرفته بود تأیید شد. احساس می کردم هزاروچهارصد صفحه…

ادامه “درباره «گُدار» حسین دولت آبادی” »

دسته‌ بندی نشده

شب

Posted on 6 آوریل 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
شب

‏نقل از مجموعه داستان «ایستگاه باستیل» … جنازه‌ام بر سر دار تاب می‌خورد، جمجمه‌ام آرام آرام ترک بر ‏می‌دارد و باد در کاسة سرم زوزه می‌کشد، به آخر می‌رسم، انبوه جمعیّت، ‏آن بی شمار دهان‌هائی که به نفرینی ابدی باز مانده‌اند در غباری شنجرفی ‏فرو می‌روند، خرمگسی بال می‌زند و دور سرم می‌چرخد و صدایش…

ادامه “شب” »

دسته‌ بندی نشده

نوروز

Posted on 19 مارس 201619 مارس 2024 By حسین دولت‌آبادی
نوروز

عزیزی در آن سر دنیا، نزدیک قطب شمال زندگی می‌کرد و در پایان هر سال به مناسبت نوروز چند کلمه‌ای مهرآمیز می‌نوشت و هرگز از این کلیشه نیز چشم نمی پوشید: «بهاران خجسته باد!!» سال‌ها آمدند و گذشتند و آن بهار خجسته از راه نرسید. باری از این تکرار ملال‌آور خسته شدم و سرانجام به‌اختصار…

ادامه “نوروز” »

یادداشت

گذر از مهرانشهر

Posted on 18 مارس 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
گذر از مهرانشهر

پاره ای از رمان  « خون اژدها» روزی که ترنج سنگ سفیدی از مهرآباد برگشت تا رانندة نریمان ‏او را با اثاثیه‌اش به خانه‌‌باغِ شهریار می‌برد، یک‌دم در پاگرد راه پلّه ایستاد، ‏چند بار مشت به سینه‌اش کوبید و رو به آسمان نفرینکرد: ‏ ‏« آه زدم خانم، بخدا آهم دامن گیرت می‌شه، الهی‌که آوارة…

ادامه “گذر از مهرانشهر” »

دسته‌ بندی نشده

تُرَنجِ سنگ سفید

Posted on 5 مارس 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

فصلی از رمان « خون اژدها» من به تجربه دریافته بودم ‌‌که اگر به انسان‌هایِ زیر ‌دست‌ مانند ‏ماه منیر و تُرنجِ سنگ سفیدی اعتماد و اطمینان می‌کردی، اگر به‌ حریم ‌و ‏حقوق انسانی ‌‌‌‌‌آن‌ها حرمت می‌گذاشتی، دیر‌یا زود ترس‌شان می‌ریخت‌‌ و در ‏‏‌محیط و فضای امن و خالی از ‌اضطراب و دغدغه، از سنگر…

ادامه “تُرَنجِ سنگ سفید” »

دسته‌ بندی نشده

خانه

Posted on 5 فوریه 201615 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
خانه

پیش از مهاجرت اجباری، در ایران، هر کجا که بودم، حتا در بازداشتگاه و زندان، یادداشت بر می داشتم، سال ها بعد، درتبعید (سال 2013 ) هنگام تایپ یادداشت هایم، بنا به ضرورت کلمه‌هائی به ‏متن افزودم  و واژه ها و اصطلاحات محلی را به اختصار توضیح دادم تا شاید از گنگی مطلب بکاهند. این کلمه…

ادامه “خانه” »

یادداشت

‎گردنة هزار چم

Posted on 3 فوریه 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
‎گردنة هزار چم

پاره ای از رمان « خون اژدها» باید عمری بر من می‌گذشت تا می‌فهمیدم که مانند لاک پشت با ‏زندان‌ام زاده شده بودم‌ و این زندان، پاره‌ای از هستی و وجودم شده بود، ‏گریز و گزیری نداشتم و آن را همه جا با خودم می‌بردم. با اینهمه تا مدتها ‏نمی‌پذیرفتم، سر بر‌سنگ و سفال می‌کوبیدم…

ادامه “‎گردنة هزار چم” »

دسته‌ بندی نشده

RFI – چهره‌ها و گفتگوها – حسین دولت‌آبادی : «نویسندگی از زمین به من ارث رسید.»

Posted on 20 ژانویه 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
RFI – چهره‌ها و گفتگوها – حسین دولت‌آبادی : «نویسندگی از زمین به من ارث رسید.»

در میان نویسندگان ایرانی در تبعید، حسین دولت‌آبادی از بهترین نمونه‌ها برای آگاهی از عشق بی‌مرز یک نویسنده به نوشتن است. او نوشتن و صبر در نوشتن را از زیستن در روستا آموخته است: “خلق ادبی، بی‌شباهت به کار دهقان روستایی نیست.” حسین دولت‌آبادی که در پاریس زندگی می‌کند، در یک روز سرد زمستانی به…

ادامه “RFI – چهره‌ها و گفتگوها – حسین دولت‌آبادی : «نویسندگی از زمین به من ارث رسید.»” »

گفتار

مهمان ناخوانده

Posted on 18 ژانویه 201615 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
مهمان ناخوانده

مرور نمایشنامه ی « مهمانِ چند روزه» اثر محسن یلفانی عطار نیشابوری در آغاز خسرونامه‌اش می‌سراید: مصیبت ‌نامه کاندوه جهان است الهی‌نامه کاسرار عیان است به داروخانه کردم هر دو آغاز چگویم، زود رستم زین و آن باز به داروخانه پانصد شخص بودند که در هر روز نبضم می‌نمودند میان آن همه گفت و شنیدم سخن…

ادامه “مهمان ناخوانده” »

نامه

در باره‌ی رمان «چوبین در» – رضا اغنمی

Posted on 24 دسامبر 20156 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
در باره‌ی رمان «چوبین در» – رضا اغنمی

ادامه “در باره‌ی رمان «چوبین در» – رضا اغنمی” »

نقد و نظر

مروری بر رمان «چوبین در» محسن حسام

Posted on 23 دسامبر 20159 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
مروری بر رمان «چوبین در»    محسن حسام

ادامه “مروری بر رمان «چوبین در» محسن حسام” »

نقد و نظر

پاره ای از رمان «دارکوب»

Posted on 21 نوامبر 201513 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
پاره ای از رمان «دارکوب»

یک جو جرأت طاهر، یک جو جرأت!‏ باران نرم و سمج پائیزی بر شیشة شکستة پنجره می‌بارید، دخمه ‏مثل یخدانهای قدیمی سرد بود و با اینهمه پیشانی طاهر عرق کرده بود، از ‏ریشه می‌لرزید و به سختی نفس می‌کشید. هراز گاهی دست دراز می‌کرد، ‏تا نزدیک سیمهای برهنة برق، تا نزدیک زبان سرخ مرگ می‌رفت…

ادامه “پاره ای از رمان «دارکوب»” »

دسته‌ بندی نشده

نقد و معرفی کتاب «در آنکارا باران می بارد» – نجمه موسوی پیمبری

Posted on 12 اکتبر 201513 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
نقد و معرفی کتاب «در آنکارا باران می بارد» – نجمه موسوی پیمبری

علاوه بر نثر روان و ادبی و زیبای دولت آبادی در این کتاب، از این که داستان به شکلی خطی پیش نمی رود و خواننده در کوششی مداوم در پی وصل تکه های مختلف این داستان است، جذابیت رمان چندین برابر شده است. زندگی های انسانهایی که در برهه های متفاوتی از زندگی به هم…

ادامه “نقد و معرفی کتاب «در آنکارا باران می بارد» – نجمه موسوی پیمبری” »

دسته‌ بندی نشده

ماه منیر و کلاغ کور

Posted on 9 اکتبر 201530 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
ماه منیر و کلاغ کور

فصلی از رمان «خون اژدها» بیماری ذبیح‌الله سرانجام از پرده بیرون افتاد و همسایه‌ها و حتا ‏بازاریها فهمیدند که آن مرد مؤمن و معتمد مردم عمر زیادی به دنیا ندارد ‏و به تعبیر تاجبانو، آقا بزودی دعوت حق ‌را لبیک می‌گوید و از دار فانی به ‏دیار باقی می‌شتابد. این خبرها، مانند دود از سوراخ…

ادامه “ماه منیر و کلاغ کور” »

دسته‌ بندی نشده, رمان

حاشیه، حیا‏

Posted on 18 جولای 201525 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
حاشیه، حیا‏

… باید چند سالی می‌گذشت تا آن تصویر و تصوری که از پاریس ‏زیبا، رویائی و خیال‌انگیز به من داده بودند، به مرور زمان فرو می ریخت، ‏تا چشم هایم به روی چهرۀ پاریس مهاجران و مردم حاشیه باز می‌شد، تا از ‏نزدیک روزگار آن ها را می دیدم و همه چیز را باور می‌کردم….

ادامه “حاشیه، حیا‏” »

یادداشت

گفتگوی سعید افشار با حسین دولت آبادی نویسنده تبعیدی مقیم پاریس

Posted on 10 جولای 201513 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
گفتار

گفتگوی سعید افشار با حسین دولت آبادی نویسنده تبعیدی مقیم پاریس

Posted on 10 جولای 201513 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

 

دسته‌ بندی نشده

خوانش تاریخ از لابه‌لای ادبیات در رمان «زندان سکندر» ‎

Posted on 8 جولای 201513 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
خوانش تاریخ از لابه‌لای ادبیات در رمان «زندان سکندر» ‎

یادداشت رادیو فرانسه RFI درباره رمان «زندان سکندر»‎   اثر حسین‎ ‎دولت‌آبادی، رمان سه جلدی “زندان سکندر” است ‏که به تازگی از سوی نشر‎ “‎ناکجا” در پاریس منتشر شده است. نویسنده ‏در این اثر قصه زندگی یک خانواده‎ ‎از مشروطه تا سالها بعد از انقلاب ۵۷ را بر بستر ‏وقایع تاریخی روایت کرده است‎ ‎”‎میشل زوفا”،…

ادامه “خوانش تاریخ از لابه‌لای ادبیات در رمان «زندان سکندر» ‎” »

دسته‌ بندی نشده

آیِ بی کلاه، نمایندة ما – ‏فصلی از رمان «خون اژدها»

Posted on 25 ژوئن 20156 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
آیِ بی کلاه، نمایندة ما – ‏فصلی از رمان  «خون اژدها»

… بارها از پدرم شنیده بودم که از دیوار شکسته و زن سلیطه باید ‏حذر‌کرد. «سلیطه» خواهر دو قلوی فاحشه بود، دشنام، نکوهش و سرزنش ‏بود، صفتی بود که مانند آب دهان به صورت اناث پرتاب می شد، با اینهمه ‏ضمنی و تلویحی به جسارت و بی‌پروائی «زنِ زبان دراز» نیز اشاره داشت: ‏ ‏«…

ادامه “آیِ بی کلاه، نمایندة ما – ‏فصلی از رمان «خون اژدها»” »

رمان

نامه‌‏ها

Posted on 14 ژوئن 201515 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
نامه‌‏ها

این نامه را حدود چهارده سال پیش ( 2008 میلادی) در جواب کسی نوشته‌ام که اصرار می‌کرد تا چشم بر همه چیز می‌بستم، به ایران بر می‌گشتم و خانه ام را می‌فروختم؛ یا به سفارت ایران در پاریس می‌رفتم؛ به یک نفر وکالت رسمی می‌دادم تا آن را می‌فروخت. باری، زمان گذشت، من به ایران…

ادامه “نامه‌‏ها” »

نامه

جایِ خالیِ آشنا

Posted on 18 می 201515 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

نقل از: دفتر یادداشتها … در سالهای نخست که از یار و دیارم دور افتاده بودم، نگاهم مدام در میان مردم بیگانه به دنبال چهرة آشنائی می‌گشت و گوش‌ام هربار به هر صدائی‌که آوائی مشابه آوایِ زبانِ مادری‌ام داشت تیز می‌شد. سالها و سالها از پی هم آمدند و گذشتند و من هنوز که هنوز…

ادامه “جایِ خالیِ آشنا” »

یادداشت

صفحه‌بندی نوشته‌ها

قبلی 1 … 10 11 12 13 بعدی

کتاب‌ها

  • دارکوب
  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • مصاحبه با مصطفی خلجی ( قسمت دوم)
  • خاطرات منتشر نشدۀ محمود دولت آبادی و برادرش حسین دولت آبادی ( قسمت اول)
  • گفتگوی نیلوفر دهنی با حسین دولت آبادی
  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme