Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه

نویسنده: حسین دولت‌آبادی

نويسندگان خوب داخلي مهاجرت كردند

Posted on 26 آگوست 201713 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

این مصاحبه به صورت کتبی انجام گرفته است بسياري نويسندگان خوب داخلي مهاجرت كردند براي رسيدن به دنيايي بهتر و براي راحت تر نوشتن اما به استثناي چند نفر كه تعدادشان از انگشت هاي يك دست هم فراتر نمي رود، ما هيچ فعاليت و اثري از ديگر نويسندگان نمي بينيم شما علت اين كم كاري…

ادامه “نويسندگان خوب داخلي مهاجرت كردند” »

دسته‌ بندی نشده

ایستگاه باستیل «چاپ دوم»

Posted on 2 آگوست 201714 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
ایستگاه باستیل «چاپ دوم»

«ایستگاه باستیل»، بی‌شک از بهترین‌های ادبیات مهاجرت است. این مجموعه شامل هفت داستان کوتاه است که به گفته خود نویسنده در بخش «اشاره» ، بین سال‌های هزار ‌و سیصد ‌و پنجاه ‌‌و ‌چهار تا هزار ‌‌و سیصد ‌و هفتاد ‌و ‌دو نوشته شده. موضوع اصلی هر هفت داستان، تنهایی، آشفتگی، هجر و دوری و عشق‌های…

ادامه “ایستگاه باستیل «چاپ دوم»” »

داستان كوتاه, کتاب

تجربه تلخ مهاجرت

Posted on 5 جولای 201713 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
تجربه تلخ مهاجرت

این یادداشت، نگاهی دارد به مجموعه داستان کوتاه «ایستگاه باستیل» نوشته «حسین دولت‌آبادی». این مجموعه، نخستین بار در سال هزار ‌و ‌سیصد ‌و هفتاد ‌و سه توسط انتشارات افسانه در سوئد منتشر شد و نشر مهری، برای دومین بار این کتاب را سال گذشته در انگلستان چاپ کرد. (ساناز اقتصادی نبا) این یادداشت، سومین نوشته…

ادامه “تجربه تلخ مهاجرت” »

دسته‌ بندی نشده

موش ها و ريشه ها

Posted on 3 جولای 201713 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
موش ها و ريشه ها

فصلی از رمان گُدار، «جلد سوم» فلات ما از بيخ و بن می لرزيد و حوادث با چنان سرعتی اتفّاق می افتاد  که  نمی توانستم  همه  را  دنبال  کنم. گردونة زمان  شتاب گرفته بود و مدام از کاروان عقب می ماندم. هر روز روزنامه و مجلة تازه ای متوّلد می شد، هر روز کتاب های تازه ای به بازار می آمد، کتاب هائی  که سال ها در ادارة  نگارش بايگانی شده  بودند و  آرزوی خواندن آن ها به دلم مانده بود. ده ها و ده ها کتاب جلد سفيد روی هم تلنبار کرده…

ادامه “موش ها و ريشه ها” »

دسته‌ بندی نشده

زخمی‌ترین گوزن فلات

Posted on 18 ژوئن 201715 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
زخمی‌ترین گوزن فلات

 برگ خشکی را بیاد آر/ که در بادها می‌رود                              و بگو: تو هرگز بادها را نشناختی/  تو عاشق بادها بودی.  به یاد سعید سلطانپورکه، در 31 خرداد 1360 تیرباران شد. منکوب دنیای بیگانه، تنها و مضطرب، در راهروهای پیچاپیچ مترو پرسه می‌زدم…

ادامه “زخمی‌ترین گوزن فلات” »

مقاله

شبح

Posted on 19 می 201713 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

فصلی از « خون اژدها» نریمان انگار‌ «جغد عینکی» را اجیر‌کرده بود تا روز و شب‌ نزدیک هتل Lutia کشیک می‌داد و در‌ کوچه پسکوچه‌ها سایه‌ام را دورادور راه می‌برد. من تا روز آخر نام، نشان و منظور آن جوانک سمج را نفهمیدم و پی نبردم به چه نیّتی مرا همه جا تعقیب می‌کرد. خاطر…

ادامه “شبح” »

دسته‌ بندی نشده

چوبین‌ در « چاپ دوم»

Posted on 23 آوریل 201715 فوریه 2024 By حسین دولت‌آبادی
چوبین‌ در « چاپ دوم»

اشاره چند سال  پيش از  ميان  مجموعه ياد داشت هائی که برای اين رمان برداشته بودم، مطلبی  زير عنوان  چوبين‌در تنظيم کردم که به همّت  ناصر مهاجر در کتاب زندان چاپ شد. عناصر اصلی آن داستان  به شکل و  شيوة تازه‌ای در  اين رمان ادغام شدند.  نيازی به ياد آوری  نيست که در انتخاب اسامی آدمها هيچ فرد و يا خانوادة خاصی مورد نظر نويسنده نبوده است و مانند هر رمان ديگری، تشابه احتمالی نام ها تصادفی است. رمان چوبین‌در نخستین بار در‌سال 2011 میلادی در چاپخانة باقر مرتضوی ( آلمان، کلن) با هزینة نویسنده به قول قدما به…

ادامه “چوبین‌ در « چاپ دوم»” »

رمان, کتاب

خاموشی دریا (1)

Posted on 20 آوریل 201713 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

شوکت بارها و بارها مشت به گودی سینه‌اش ‌کوبیده بود و رو به آسمان نفرین‌ام کرده بود: «الهی لالمونی بگیری دختر!» در آن زمان هنوز دختری نو ‌بالغ بودم و این بیماری لاعلاج را نمی‌شناختم. سال‌ها بعد که گذرم به زندان و سر و کارم به بازجوها افتاد، اگر چه به آه و نفرین باور…

ادامه “خاموشی دریا (1)” »

دسته‌ بندی نشده

غروبِ ماه در مرداب

Posted on 30 مارس 201713 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

زمان آرام آرام، بی‌سر و صدا می‌گذرد و فراموشی مانند ذرّات گرد و غبار بر‌خاطر آدمی می‌نشیند. زمان اگرچه زخم‌های ناسور جان را درمان نمی‌کند، ولی فراموشی به مرور زمان، مانند مرهمی‌آنها را التیام می‌بخشد. گیرم جراحت جان برخلاف جراحت جسم هرگز‌کاملاً بهبود نمی‌یابد، هر از گاهی، مانند آتش زیر خاکستر با وزش نرمه ‌بادی…

ادامه “غروبِ ماه در مرداب” »

دسته‌ بندی نشده

غروبِ ماه در مرداب

Posted on 30 مارس 201713 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
غروبِ ماه در مرداب

زمان آرام آرام، بی‌سر و صدا می‌گذرد و فراموشی مانند ذرّات گرد و غبار بر ‌خاطر آدمی می‌نشیند. زمان اگر چه زخم‌های ناسور جان را درمان نمی‌کند، ولی فراموشی به مرور زمان، مانند مرهمی ‌آن‌ها را التیام می‌بخشد. گیرم جراحت جان بر خلاف جراحت جسم هرگز‌ کاملاً بهبود نمی‌یابد، هر از گاهی مانند آتش زیر…

ادامه “غروبِ ماه در مرداب” »

دسته‌ بندی نشده

خبر

Posted on 21 مارس 201715 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
خبر

*    خبر فوت ویدا حاجبی را در روزنامه « فیس‌بوک» خواندم، دست از کار کشیدم و از ‏پشت میزم بر خاستم و مثل هربار توی راهرو باریک و تاریک آپارتمان راه افتادم. ‏در این روزها مدام دنبال بهانه ای می‌گردم تا طفره بروم و ننویسم و با ‏هزار و یک ترفند توجیه کنم، نه،…

ادامه “خبر” »

نامه

تا دیارِ مردگان

Posted on 6 مارس 201713 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

همهمه‌ای از راه دور می‌آمد و من به سقف اتاق خیره شده بودم و در مرزهای رویا، خلسه و خواب پرسه می‌زدم و نمی‌فهمیدم چرا مانند قاصدکی در خلاء می‌چرخیدم، چرا سردرد، سرگیجه و حال تهوع داشتم و همه جا را تیره و تار می‌دیدم. حادثه در خلاء رخ داده بود، زمان یک‌دم از حرکت…

ادامه “تا دیارِ مردگان” »

دسته‌ بندی نشده

باد سرخ « چاپ دوم»

Posted on 27 فوریه 201714 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
باد سرخ « چاپ دوم»

چند کلمه در بارة رمان « باد سرخ گوش کارمند ادارة ثبت احوال شهرستان که به روستای چشمه نادید آمده، سنگین است و نام سارا را در شناسنامه «صحرا» ثبت می‌کند.  صحرا شخصیّت محوری رمان باد سرخ است و سرنوشت او را زن کور کولی که سالها پیش در ولایت چشمه نادید ساکن شده، پیش بینی کرده…

ادامه “باد سرخ « چاپ دوم»” »

رمان, کتاب

در تبعید

Posted on 27 ژانویه 201713 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
در تبعید

   تبعید ‌را سالها بعد از تبعید به زندان‌اهواز و بعداز انقلاب بهمن در این‌گوشة دنیا، در‌ بن‌بست الکساندر تجربه‌‌کردم و سرمای ‌آن هرگز از تن‌ام بیرون نرفت. در روزگار نوجوانی و جوانی، تبعید مرا به یاد جزیرة خارک و آفتاب سوزان و‌گرمای طاقت فرسا می‌انداخت و سرمای سیبری به ندرت از خاطرم می‌گذشت. من‌…

ادامه “در تبعید” »

دسته‌ بندی نشده

منزل یازدهم

Posted on 21 ژانویه 20172 سپتامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی
منزل یازدهم

فصلی از رمان «باد سرخ»  کسی در جائی دستگيرة ترمز اضطراری قطار را می‌کشد. سايش گوشخراش چـرخ های لکوموتيـو روی ريل های زنگ زده. قطار با تکان‌‌های شديدی از حرکت می‌ماند.  صحرا به‌ پشت پنجره می‌‌دود. بيرون هوا غبـارآلود و تيـره و تار است. اشبـاحی در غبـار سرخ می‌چرخنـد و قطار با کنـدی حرکـت می‌کنـد و اشبـاح دور و دورتر می‌شـوند. صـدای تلق و تلق چرخ هـای…

ادامه “منزل یازدهم” »

دسته‌ بندی نشده

گربه زیر باران

Posted on 29 دسامبر 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
گربه زیر باران

آن گلوله‌ای که در آشیانة عقاب به شقیقة نریمان پازندی شلیک کرده بودم، اگر‌ چه او را از مخمصه و دغدغه‌ نجات داده بود، ولی مرا مانند مگسی در‌تار عنکبوت به دام انداخته بود. باید شب‌ها و روزهای زیادی تنها می‌ماندم، به پرسش‌های بازجوها و گفتگوی شبانة میهمان‌ها می‌اندیشیدم تا سرانجام می‌فهمیدم که بالِ عقابِ…

ادامه “گربه زیر باران” »

دسته‌ بندی نشده

مرگ در آشیانة عقاب

Posted on 11 دسامبر 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

نریمان پازندی را من کشتم، گیرم قتل او را هرگز گردن نگرفتم. من که با ساده دلی و سادگی، به نیّت جدائی دوستانه و بدرود با نریمان به آشیانة عقاب رفته بودم، با مردی رو به رو شدم که شباهتی به او نداشت، مردی‌‌‌ که مسخ شده بود، مردی که «ترک شیرازی‌‌اش» را برای حریف…

ادامه “مرگ در آشیانة عقاب” »

دسته‌ بندی نشده

منزل هفتم

Posted on 30 نوامبر 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

صحرا روی سکّو ايستاده است و به رفتن قطار نگاه می کند. قطار آرام آرام از  ايستـگاه راه آهن دور می شود و صدای تلق تلق چرخ های لوکوموتيو تا مدّت ها از راه دور به گوش می رسد. تنهائی و زوزة دلخـراش قطـاری که دور می شود. دور و دورتر! صـحرا در آن گوشـة دور افتـادة دنيـا تنها…

ادامه “منزل هفتم” »

دسته‌ بندی نشده

گفتگو با رادیوی بین المللی فرانسه RFI

Posted on 31 اکتبر 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
گفتگو با رادیوی بین المللی فرانسه RFI

رمان “دارکوب” نوشته حسین دولت آبادی، از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر شده است. “طاهر” شخصیت اصلی این رمان، مثل خود نویسنده، همراه با همسر و فرزندانش از ایران خارج شده و در فرانسه در تبعید به سر می‌برد.دولت آبادی، در گفت‌وگو با بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه، با خواندن بخش‌هایی از رمان…

ادامه “گفتگو با رادیوی بین المللی فرانسه RFI” »

گفتار

درياي ديوانه!

Posted on 27 اکتبر 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

دريا، سهمگين دريائي كه شباهنگام از آن آتش برمي‌جهد! جمال ميرزا سفرنامه ‌اش را با صداي گرم وگيرائي مي خواند و من چشم‌ هايم را مي بستم ولنجي را در نظر مي‌آوردم كه بر گردة امواج مرده مي‌لغزيد وآرام‌ آرام از بندر دورمي ‌شد وما را با خودش مي برد. من و جمال در كنار هم روي عرشة لنج لميده بوديم، تن به نسيم خنك شبانة دريا سپرده بوديم و از آينده حرف مي‌زديم، آينده! جاشوئي در تاريكي نشسته بود، سيگار مي‌ كشيد و…

ادامه “درياي ديوانه!” »

دسته‌ بندی نشده

رازِ جریدۀ النهار

Posted on 2 اکتبر 201621 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
رازِ جریدۀ النهار

پاره ای از « خون اژدها» گر  تن بدهی، دل ندهی کار خراب است/ چون خوردن نوشابه که در جام شراب است نامه با این شعر آغاز شده بود و امضاء نداشت. با این وجود من از آن واژه‌های آشنا و تکراری فهمیدم که نریمان خطاب به ترک شیرازی‌‌اش نوشته بود و به او توصیة…

ادامه “رازِ جریدۀ النهار” »

دسته‌ بندی نشده

زورق ادبیات در آبهای دور ׃شادی سابجی گفت و گو با حسین دولت آبادی نویسنده

Posted on 21 سپتامبر 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
گفتار

زورق ادبیات در آبهای دور ׃شادی سابجی گفت و گو با حسین دولت آبادی نویسنده

Posted on 21 سپتامبر 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

 

دسته‌ بندی نشده

وادیِ ملخ

Posted on 20 سپتامبر 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
وادیِ ملخ

  فصل نخست رمان « باد سرخ» قطاری لکنته از خواب صحرا می گذرد. سوت شبانة قطار و صدای تلـق تلـق چرخ های لوکوموتيو در  زوزه های باد مکرّر  می شود.  قطار  مانند  هزارپائی عظيم و مجروح  پيچ و تاب می خورد و آرام آرام از نفس می افتد و در دامنة تپّه از حرکت باز می ماند. خاموشی! صحرا هراسان به هر سو  نگاه می کند. کوپه خالی است،…

ادامه “وادیِ ملخ” »

دسته‌ بندی نشده

دانقر

Posted on 18 سپتامبر 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

  دانقر   « پاره ای از زندان سکندر» آقای فیّاض ما وقتی عصبانی می‌شد سر هنرجوها هوار می‌کشید: «دانقر». چنین کلمه‌ای در‌ زبان ترکی وجود خارجی ندارد. یکبار که فیاض سر دماغ بود معنی دانقر را از او پرسیدیم. گفت: «دانقر هنر آموزی‌ست که بعد از نه سال تعلیم و تربیت، تازه می شود الاغ!»…

ادامه “دانقر” »

دسته‌ بندی نشده

بازیگرانِ نمایشِ بد فرجام

Posted on 1 سپتامبر 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

فصلی از جلد دوم رمان « خونِ اژده»                             سفر چند روزة پاریس مانند خواب پریشانی بود که تنها پاره‌هائی از آن در خاطرم مانده بود. نریمان دو روز پیش از من برگشته بود، ولی بر خلاف قول و قراری که گذاشته بود، به فرودگاه نیامده بود و حتا خیرالله، رانندة شرکت را نیز نفرستاده بود….

ادامه “بازیگرانِ نمایشِ بد فرجام” »

دسته‌ بندی نشده

سال خروس، فصلی از رمانِ « چوبین در»

Posted on 15 جولای 201621 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
سال خروس، فصلی از رمانِ « چوبین در»

  هيچ کسی تا آخر دنيا با خادم سفر نکرد، ربابه را با خودم نبردم و بهترين فرصت های زندگی ام را از کف دادم. از  شهر ابوالفضل  بيهقی  به حجرة  حاج  حاتم  حلوائی  تلفن  زدم  تا  از سالار خبر بگيرم و او را در جريان بگذارم. از بخت بد داورگوشی را بر داشت و  به خشکی  پرسيد: «کجائی؟» جواب ندادم و تا غروب توی شهر پرسه زدم و شب برگشتم. گيرم در سرتاسر راه، داور از گوشه وکنار ذهنم سرک  می کشيد و نگاه پرسای اختر و خيال خوش ربابه با من سفر مـی کردند.  تندر به خاک افتاده بود و من دور از صحنة مبارزه،…

ادامه “سال خروس، فصلی از رمانِ « چوبین در»” »

دسته‌ بندی نشده

سال خروس

Posted on 15 جولای 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

 فصلی از رمانِ « چوبین در» يچ کسی تا آخر دنيا با خادم سفر نکرد، ربابه را با خودم نبردم و بهترين فرصت های زندگی ام را از کف دادم. از  شهر ابوالفضل  بيهقی  به حجرة  حاج  حاتم  حلوائی  تلفن  زدم  تا  از سالار خبر بگيرم و او را در جريان بگذارم. از بخت بد داورگوشی را بر داشت و  به خشکی  پرسيد: «کجائی؟»  جواب ندادم و تا غروب توی شهر پرسه زدم و شب برگشتم. گيرم در سرتاسر راه، داور از گوشه وکنار ذهنم سرک  می کشيد و نگاه پرسای اختر و خيال خوش ربابه با من سفر مـی کردند.  تندر به خاک افتاده…

ادامه “سال خروس” »

دسته‌ بندی نشده

پیشداوری

Posted on 31 می 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
پیشداوری

از دفترچه یادداشت در ایستگاه «گار دو لیون»، چهار جوان سیه چرده، با سر و موی ژولیده، آشفته حال و هراسان، هایهوی کنان، صندوق عقب تاکسی‌ام را باز‌ کردند، دو نفر از سمت چپ و راست سوار شدند و دو نفر دیگر بار و بنه و بقچه‌های رنگارنگ را یکی ‌یکی توی صندوق‌ انداختند. گره بقچه‌…

ادامه “پیشداوری” »

دسته‌ بندی نشده

درباره «کبودان» – حسین دولت آبادی

Posted on 17 می 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

کبودان پس از دو سال انتظار در چاپخانه، در اوایل سال ۱۳۵۷، در آن روزهای پر تب و تاب انقلاب بهمن، با‌کتابهائی که سالها در انبار انتشاراتیها و پشت دروازة سانسور مانده بودند، به بازار آمد و در زیر خروارها کتاب «جلد سفید» و دهها روزنامه و مجلة نو بنیاد و و … گم و…

ادامه “درباره «کبودان» – حسین دولت آبادی” »

دسته‌ بندی نشده

کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم

Posted on 17 می 201631 جولای 2024 By حسین دولت‌آبادی
کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم

کبودان داستان  زندگی و شرح شور بختی خيل کارگرانی است که در آرزو و جستجوی کار و  نان ( هرکاری) از همه جای ايران به سوی بندر عباس و جزاير جنوب سرازير شده اند. دريا، لنج ها، بندرها وجزيره ها بستر و زمينة رمان را می سازند و مردم بومی جزاير و بنادر و ناخداها، جاشوها، نظامی ها، «چتربازها»، فواحش و کارگرهای فصلی و … بازيگران اصلی اين…

ادامه “کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم” »

رمان, کتاب

کبودان «چاپ دوم» – جلد اول

Posted on 17 می 201631 جولای 2024 By حسین دولت‌آبادی
کبودان «چاپ دوم» – جلد اول

کبودان داستان  زندگی و شرح شور بختی خيل کارگرانی است که در آرزو و جستجوی کار و  نان ( هرکاری) از همه جای ايران به سوی بندر عباس و جزاير جنوب سرازير شده اند. دريا، لنج ها، بندرها وجزيره ها بستر و زمينة رمان را می سازند و مردم بومی جزاير و بنادر و ناخداها، جاشوها، نظامی ها، «چتربازها»، فواحش و کارگرهای فصلی و … بازيگران اصلی اين…

ادامه “کبودان «چاپ دوم» – جلد اول” »

رمان, کتاب

زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم

Posted on 17 می 201614 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم

این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید «شهاب برهان: بعد از خواندن رمان «زندان سکندر»، جای تردیدی نمی‌ماند که اثر تازه حسین دولت آبادی شاهکار وی و گواه اوج توانائی هنری و ادبی اوست. این اثر، رمان است، اما قصه و فسانه نیست؛ پرداختی خلاقانه و شیوا از زندگی هائی است که برای حسین دولت…

ادامه “زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم” »

رمان, کتاب

زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم

Posted on 17 می 201614 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم

این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید «انسان تبعیدی و مهاجر، به همه‌چیز و حتا به لحن کلام میزبان و طرز نگاه او حساس و بدبین است، انسان تبعیدی و مهاجر انگار بر‌‌‌ سر سفره بیگانه‌ نشسته است و دستش به سختی به سفره دراز می‌شود، مدام از گوشه چشم صاحب‌خانه را می‌پاید و لقمه…

ادامه “زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم” »

رمان, کتاب

زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول

Posted on 17 می 201614 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول

این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید «- ای کاش گرگ، الله‌وردی رو خورده بود، ای کاش توی برف و سرما سقط شده بود و ما رو این همه عذاب نمی‌داد. افسانه گرگ و شب سرد برفی و سگ جانی پدربزرگ را بارها از زبان آنا شنیده بودم، ولی به سختی باور می‌کردم. – اگه…

ادامه “زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول” »

رمان, کتاب

در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم

Posted on 17 می 201615 فوریه 2024 By حسین دولت‌آبادی
در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم

پاره ای از متن رمان … روزی که قاصدک از استانبول برگشت و خبر آورد، با خودم گفتم تمام شد، همه چیز به آخر رسید. آخرین امیدم، تنها رشته‌ای که هنوز مرا به زندگی پیوند می‌‌زد،  بریده بود و من احساس می‌کردم مانند قاصدکی در خلاء سرگردان مانده‌ام و سردر گم، دور خودم می‌چرخم. گيج  و منگ شده بودم، سرگشته و بی‌ خود، در کوچه پس کوچه‌های آنکارا پرسه می‌زدم و هر بارکه باران تند تر می‌شد در…

ادامه “در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم” »

رمان, کتاب

چوبین‌ در- چاپ اول

Posted on 17 می 20163 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
چوبین‌ در- چاپ اول

این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید آخر سال سگ بود که خبر خسوف نابهنگام ماه و شایعه‌ی شبح خرس و صداها در سرتاسر منطقه‌ی چوبیندر پیچید…

رمان, کتاب

منزل يازدهم

Posted on 17 می 201613 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
منزل يازدهم

 کسی در جائی دستگيرة ترمز اضطراری قطار را می‌کشد. سايش گوشخراش چـرخ های لکوموتيـو روی ريل های زنگ زده. قطار با تکان‌‌های شديدی از حرکت می‌ماند.  صحرا به‌ پشت پنجره می‌‌دود. بيرون هوا غبـارآلود و تيـره و تار است. اشبـاحی در غبـار سرخ می‌چرخنـد و قطار با کنـدی حرکـت می‌کنـد و اشبـاح دور و دورتر می‌شـوند. صـدای تلق و تلق چرخ هـای لوکـوموتيـو که به مرور سرعـت می‌گيـرد…

ادامه “منزل يازدهم” »

دسته‌ بندی نشده

باد سرخ ( چاپ دوم)

Posted on 17 می 20167 دسامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی
باد سرخ ( چاپ دوم)

این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید کسی درجائی دستگیره ترمز اضطراری قطار را می‌کشد. سایش گوشخراش چـرخ‌های لکوموتیـو روی ریل‌های زنگ زده. قطار با تکان‌های شدیدی توقّف می‌کند. صحرا به پشت شیشه پنجره می‌دود. بیرون از قطارهوا غبارآلود و تیره و تار است. صحرا با کنجکاوی گردن مـی‌کشد. اشبـاحی در غبـار سرخ می‌چرخنـد و…

ادامه “باد سرخ ( چاپ دوم)” »

رمان, کتاب

گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران

Posted on 15 می 201614 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی
گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران

این کتاب را میتوانید از ناکجا بخرید «اگر بخواهم تمام اسم‌هائی را که من و‌ مشکی از اوّل تا آخر یدک می‌کشیدیم، دنبال هم قطار کنم، مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود. نه، منظورم القاب و‌ عناوین ما نبود. گیرم ‌که این‌ اسم و‌ رسم‌ها هرکدام داستان و تاریخچه جداگانه‌ای دارند: گرگوارما سه سال و‌نیم از…

ادامه “گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران” »

رمان, کتاب

صفحه‌بندی نوشته‌ها

قبلی 1 … 9 10 11 … 13 بعدی

کتاب‌ها

  • دارکوب
  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • خاطرات منتشر نشدۀ محمود دولت آبادی و برادرش حسین
  • گفتگوی نیلوفر دهنی با حسین دولت آبادی
  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳
  • گفتگوی کوتاه با آقای علیرضاجلیلی درباره ی دوران

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme