Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه

سر آوردن و سر بردن

Posted on 1 آوریل 20251 آوریل 2025 By حسین دولت‌آبادی

اگر چه من بارها این‌جا و آن‌جا، از این و آن شنیده بودم: «چته؟ مگه سر آوردی؟» یا «یواشتر،  مگه سر می بری؟» و یا «به طرف گفتند برو کلاه بیار، رفت سر آورد»، ولی تا مدت‌ها، تا زمانی که با تاریخ این دیار آشنا نشدم، نمی‌دانستم «سر بردن و سر آوردن» نزد مردم به چه معنی بود و ریشۀ این مثل‌ها از کجا آب می‌خورد. از شما چه پنهان این روزها، پس از فترت چند ساله، دو باره به سراغ تاریخ بیهقی رفته‌ام و شب‌ها تا دیر وقت با طمأنینه می‌خوانم و از قدرت قلم، دقّت، صداقت، امانتداری، حق طلبی، بی‌طرفی و احساس مسؤلیّت شدید این بزرگمرد، بیشتر از روزگار جوانی حیرت می‌کنم. باری، در لا به‌لای داستان‌های عبرت‌آموزی که ابوالفضل بیهقی روایت کرده‌است، آدمی به‌ ابعاد هولناک خشونت و شناعت در تاریخ دیار ما پی می‌برد و اغلب به سر بریده بر می‌خورد و خون از هراس، در رگ‌هایش یخ می‌بندد. یک نمونه می‌آورم:

«… چون از این فارغ شدند (بردار کردنِ حسنک)، بوسهل زوزنی و قوم از پای دار بازگشتند و حسنک تنها ماند، چنانکه تنها آمده بود، از شکم مادر، و پس از آن شنیدم، از ابوالحسن خربلی که دوست من بود و از مختصان بوسهل که: «یک روز شراب می‌خورد و با وی بودم؛ مجلس نیکو آراسته و غلامان ( ماهرویان) بسیار ایستاده و مطربان همه خوش آواز، در آن میان فرموده بود تا سر حسنک وزیر، پنهان از ما، آورده بودند و بداشته، در طبقی با مکبه (سرپوش). پس گفت: « نو باوه‌ای آورده‌اند، از آن بخوریم…» همگان گفتند: «بخوریم» گفت: «بیارید» آن طبق آوردند و از دور مکبه برداشتند. چون سر حسنک را بدیدیم همگان متحیر شدیم و من از حال بشدم و بوسهل زوزنی بخندید و به اتفاق شراب در دست داشت، ببوستان ریخت و سر، باز بردند و من در‌خلوت دیگر روز او را بسیار ملامت کردم. گفت: «ای ابوالحسن، تو مردی مرغدلی، سر دشمنان چنین باید» و این حدیث فاش شد و همگان او را بسیار ملامت کردند و بدین حدیت لعنت کردند و آن روز که حسنک بردار کردند، اوستادم بونصر روزه بنگشاد و سخت غمناک و اندیشمند بود، به هیچ وقت او را چنان ندیده بودم و می‌گفت: « چه امیّد ماند؟!» و خواجه احمد حسن هم برین حال بود و بدیوان ننشست و حسنک قریب هفت سال بر دار بماند، چنانکه پایهایش همه فرو تراشید و خشک شد، چنانکه اثری نماند، تا بدستوری فرود گرفتند و دفن کردند، چنانکه کس ندانست که سرش کجاست و تن کجاست. مادر حسنک زنی بود سخت جگر آور، چنان شنیدم که دو سه ماه این حدیث از او پنهان کردند و چون بشنید، جزعی نکرد، چنانکه زنان کنند، بلکه بگریست به درد چنان که حاضران ازدرد وی خون بگریستند، پس گفت: «بزرگا مردا که پسرم بود، که پادشاهی چون محمود این جهان بدو داد و پادشاهی چون مسعود آن جهان» و ماتم پسر نیکو بداشت و یکی از شعرای(خراسان) نشابور، این مرثیه بگفت درماتم وی و بدین جای یاد کرده شد

ببُرّید سرش را که سران را سر بود

آرایش و ملک و دهر را افسر بود

گر قرمطی و جهود و یا کافر بود

 از تخت به دار بَر شدن منکر بود.

 در تاریخ خونبار دیار ما حسنک وزیز تنها کسی نبود که  بر دار شد و سرش را در طبقی برای بوسهل زوزنی بردند. نه؛ از دیرباز تا به امروز بی شماری را گردن زدند که «سران را سر بودند.»

یادداشت

راهبری نوشته

Previous Post: فاصلۀ جغرافیائی، فاصلۀ تاریخی
Next Post: رفتار

کتاب‌ها

  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • دارکوب
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳
  • گفتگوی کوتاه با آقای علیرضاجلیلی درباره ی دوران
  • رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه (Marie de Mazdalla)
  • کتاب ها چگونه و چرا نوشته می شوند.

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme