Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه

دوستی خاله خرسه

Posted on 20 ژوئن 202520 ژوئن 2025 By حسین دولت‌آبادی

ایران خانۀ مردم ایران است و حکومت ها در طول تاریخ مستأجر این خانۀ آباء اجدادی ما بوده اند، حکومت‌ها هرگز صاحب این خانه نبوده اند و نیستند. از آغاز تا به امروز، هرکدام بنوبۀ خویش با تاج و عمامه و دستار، از راه رسیده اند، چند سالی زیر طاق این خانۀ قدیمی و تاریخی زیسته اند، قتل و غارت کرده‌اند، مردم و مملکت را چاپیده اند، مانند خوک پروار شده اند و پس از مدتی با جیب‌ها و چمدان‌های پر از این خانه اثاث‌کشی کرده و رفته اند، یا مردم آن‌ها را بیرون کرده اند. حکومت ها رفته اند و می‌روند و خانۀ خالی را هر بار برای ما به جا گذاشته اند و به جا می‌گذارند. حکومت جهل و جنایت جمهوری اسلامی نیز مستثی ازاین قاعده نیست، آخوندها نیز مستأجر کثیف و مستهجن این خانه بوده اند و بی شک روزی از روزها بناچار اثاث کشی خواهند کرد. شاه را مردم فراری دادند و از این خانه بیرون کردند، شیخ را نیز دیر یا زود فراری خواهند داد. باری، معضل و گره‌کار همین جاست، جانی و آدمکشی از آن گوشۀ دنیا مدعی نجات مردم ایران شده و قصد دارد مستأجر آن را با توسل به زور با بمب و موشک از خانۀ ما بیرون کند. دوستی این آقا مانند دوستی خاله خرس است، سنگی را به مخ صاحب‌اش می‌کوبد تا مگسی را که روی پیشانی‌او نشسته بکشد. بنجامین نتانیاهو، این جتایتکار جنگی ایران ما را ویران می‌کند تا آخوندکی را از اریکۀ قدرت پائین بکشد، به‌این بهانه که گویا قرار بوده است این حکومت ننگ و نفرت بمب اتمی بسازد. هرچند از ساختن بمب تا استفاده کردن از آن فرسنگ ها راه است، اسرائیل می‌ترسید که نترسد. از آن جا که جمهوری اسلامی ایران پروندۀ سیاه و ننگینی دارد و دست‌هایش تا مرفق به خون آزادی خواهان و جوانان میهن ما آلوده است، از آن‌جا که این حکومت و جنایتکار منفور مردم است، هیچ انسان با وجدان و آزادیخواهی خواستار بقا و دوام این مستأجر در خانۀ قدیمی ما نیست و اکثر مردم آرزوی می کنند که ایکاش هر چه زودتر اثاث کشی می‌کرد و می‌رفت. شاید اگر اسرائیل به‌ ایران حمله و تجاوز نمی‌کرد و اجنی پرستان ومیهن فروشان داخلی و خارجی، جنبش‌های مردمی را به انحراف نمی‌کشاندند، و از چوب سفید «شاخ شمشاد» و « مترسک سر خرمن» نمی‌تراشیدند، این اتفاق به مرور می‌افتاد، آری، این اتفاق اجتناب ناپذیر بود. گیرم تجاور اسرائیل به ایران همه چیز را بر باد داد و حکومت جنایتکار را و «ظالم» را به جایگاه « مظلوم» راند و با این رفتار جنگ طلبانه، به او حقانیت بخشید. از کشورهای اروپائی و آمریکا که بگذریم،؛ همۀ دولت‌ها و همۀ انسان‌های آزادیخواه و مترقی دنیا تجاوز اسرائیل را محکوم کرده اند. گیرم بسیاری دراین میانه مردد و آچمر ماندند، چرا، چون گمان می کردند محکوم کردن جنایت‌های اسرائیل دفاع از جمهوری اسلامی است؛ به گمان من این جماعت در اشتباه بودند و در اشتباه هستند، می‌توان در برابر جمهوری اسلامی، مستأجر موقتی این خانه موضعی روشن و مشخص داشت و از دشمن نیز استقبال نکرد و بابت جنایاتی که در ایران، غزه و در خاور میانه مرتکب می‌شود، به او دستمریزاد نگفت و فرش قرمز در قدوم مبارک‌اش پهن نکرد. تکرار این که همۀ کشورها از منافع ملی خویش دفاع می کنند و این که هیچ کشوری عاشق چشم و ابروی مردم ایران نیست، بی‌‌فایده‌است، گیرم این سخن به گوش کسانی که منتظرند دشمن به جای آن ها سر مار را بزند و حکومت را سر نگون کند، فرو نخواهد رفت. تکرار این‌ که ویرانی‌های عراق، سوریه، لیبی و افعانستان هنوز ترمیم نشده و از میان خرابه ها و ویرانی ها اجنه بیرون می آیند، نیز بی‌ثمر است. ما از تاریخ عبرت نمی گیریم! عزیزی که این‌همه را بتازگی تجربه کرده بود، می‌گفت: این جماعت اگر یک ساعت با زن و فرزندانشان در تجریش زندگی می‌کردند، فقط یک ساعت، هرگز به پیشواز بمب های اسرائیلی نمی رفتند و در خیابان‌های اروپا تانگو نمی‌رقصیدند.

باری، آدمی در شرایط و موقعیّت مشخص بناچار با خودش رو به رو می شود و حتا اگر به زبان نیاورد، راهی را انتخاب می‌کند و ارۀ دو سری که توی ماتحت‌اش گیر گرده، از یک طرف بیرون می‌کشد. من اگرچه با دلچرگی ولی از خانۀ قدیمی مردم دفاع می‌کنم تا پیش از اثاث کشی مستأجرها بیشتر ازاین ویران نشود. هرچند از پیش می‌دانم که جانبداری از حقیقت بهای سنگینی دارد و باید آن را پرداخت. من آرزوی می کنم که جنگ ایران و اسرائیل ادامه پیدا نکند و از راه های دیپلوماسی به توافق برسند، چرا، چون در غیر این صورت آن منطقه که به بشکۀ باروت می ماند، بی تردید روزی منفجر می شود و جنگ ابعاد جهانی و هولناکی پیدا می‌کند. هرچند آمده است که با دعای گربه باران نمی آید، با وجود این امیدوارم دولتمردانی که تأثیری در چرخش چرخ این دنیای وارونه دارند، و مردم صلحدوست دنیا تلاش کنند تا صلح بر قرار شود، هرچند این آرزوئی عبث است، چون تا به امروز بحران‌های کشورهای سرمایه داری همیشه به جنگ انجامیده است. جنگ… جنگ…

.

یادداشت

راهبری نوشته

Previous Post: خاطرات منتشر نشدۀ محمود دولت آبادی و برادرش حسین

کتاب‌ها

  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • دارکوب
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • خاطرات منتشر نشدۀ محمود دولت آبادی و برادرش حسین
  • گفتگوی نیلوفر دهنی با حسین دولت آبادی
  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳
  • گفتگوی کوتاه با آقای علیرضاجلیلی درباره ی دوران

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme