اُلَنگ در زبان ترکی به معنای مرتع، سبزه زار، چمن و یا مرغزار است. گویا در دوران فئودالیسم، بزرگ مالکی و خانخانی، بعضی از آنها النگی شخصی داشتهاند. در ولایت ما اگر چه النگ وجود نداشت، و یا این که من ندیده و نشنیده بودم، ولی این واژه وارد زبان و فرهنگ مردم، (اصطلاحات، مثلها و متلکها و. ) شده بود و در ولایت ما آن را به کنایه و استعاره بکار میبردند: در این فرهنگ النگ «جائی»، «مکانی» بود که همه آزادانه وارد میشدند، میچریدند و میپریدند و بی پروا «لگد به طاق آسمان میزدند»؛ چنانکه گوئی آنجا «النگ» پدر و یا مادر و یا قوم و خویشان آنها بود. اصطلاح «مگه اینجا النگ باباته؟». بی شباهت به اصطلاح «مگه اینجا خونۀ خالته؟» نیست؛ گیرم خانۀ خالهها هیچ شباهتی به النگ ندارد
باری، من «النگ» را در روستایِ چهار دانگه، حومۀ نزدیک تهران، نوشتم و مانند سایر دستنوشتههای روزگار جوانیام چاپ و منتشر نکردم. این دستنوشتهها پس از مهاجرت اجباری در فرانسه به دستم رسیدند و بیش از سی و پنج سال توی کارتنها خاک خوردند. این بود تا ویروس کرونا مرا بیش از پیش گوشه نشین و منزوی کرد. در این دوران، «دوران» را که در آنکارا شتابزده نوشته بودم، بازنگری، ویراستاری و بازنویسی کردم و کنار گذاشتم. «النگ» را چندبار با حوصله خواندم و بر خلاف دوران، طرحی نو درانداختم و آن را دوباره به شکل تازهای نوشتم. تحریر و بازنویسی این نوشتهها گذری دو باره بود از میان سالهای از دست رفته، یادآوری و مرور عمری که در میان مردمی گذشته بود که با من همزبان و مأنوس بودند.
ح . د
این رمان را نشر ناکجا در پاریس چاپ و منتشر کرده است Naakojaa Publication info@naakojaa.com