Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه

مردم مزدک را دوست داشتند

Posted on 30 دسامبر 202530 دسامبر 2025 By حسین دولت‌آبادی

هفتۀ پیش دوباره داستان جنبش مزدک را در شاهنامۀ فردوسی خواندم؛ از سرنوشت غم‌انگیز مزدک و سرکوب وحشیانۀ مزدکیان چندان متأثر شدم که به فکر افتادم این مختصر را تهیه و تنظیم کنم. باری، اگر چه پانزده قرن از آن زمان گذشته، ولی جهان هنوز پریزور است و کثیف ترین اتهامی که در آن زمان به مزدک و مزدکیان می زدند، دشمنان مردم این روزها به کمونیست ها می زنند.

و اما…

بیامد یکی مرد مزدک به نام/ سخنگوی با دانش و رای و کام
گرانمایه مردی و دانش فروش/ قباد دلاور بدو داد گوش
به نزد جهاندار دستور گشت/ نگهبان آن گنج و گنجور گشت
ز خشکی خورش تنگ شد در جهان/ میان کهان و میان مهان
ز روی هوا ابر شد ناپدید/ به ایران کسی برف و باران ندید
مهان جهان بر در کیقباد/ همی هر کسی آب و نان کرد یاد

مزدک یکی از برجسته‌ترین و جنجالی‌ترین چهره‌های تاریخ ایرانِ ساسانی است. مزدک در اواخر سدۀ پنجم میلادی، در روزگار شاه ساسانی قباد یکم ظهور کرد؛ دورانی که جامعۀ ایران دچار شکاف شدید طبقاتی بود: اشراف و موبدان ثروت و زمین را در اختیار داشتند و تودۀ مردم در فقر و تنگدستی می‌زیستند. بنا به روایت ابوالقاسم فردوسی خشکسالی بوده و ثروتمندان غله و بنشن را انبار کرده بودند و مردم از گرسنگی می‌مردند. درچنین روزگاری مزدک به شاه گفت: کشد زهر آنجا که تریاک نیست، و به اشارۀ او در انبارهای گندم را که دولتمندان احتکار کرده بودند، شکستند و و الا آخر…مزدک بر این باور بود که ریشۀ همۀ بدی‌ها، پلیدی‌ها و جنایت ها «حرص، مالکیت افراطی و انحصار» است. مزدک خواهان تقسیم عادلانۀ ثروت، زمین و منابع بود تا حسد، خشونت و ستم از میان برود. این اندیشه‌ها در میان فرودستان و حتا قباد (که می‌خواست قدرت اشراف را بشکند و محدود کند) هوادارای زیادی یافت. تعالیم مزدک منافع اشراف، زمین‌داران و موبدان زرتشتی را تهدید می‌کرد. به همین دلیل او را متهم کردند که نظم اجتماعی و دینی را بر هم می‌زند و بنیان خانواده و مالکیت را نابود و زنان را اشتراکی می‌کند. پس از آن‌که قباد به قدرت بازگشت، و به‌ویژه در زمان پسرش خسرو انوشیروان، سیاست حکومت تغییر کرد و تصمیم گرفتند مزدکیان را از میان بردارند و نابود کنند. حدود سال ۵۲۸ میلادی، مزدک و پیروان برجسته‌اش به بهانۀ مناظره یا «دادگاه» فراخوانده شدند، فردوسی مناظره را یا «دادگاه» چنین آوزرده است:

بپرسید موبد ز مزدک نخست/ که ای مردِ بیداد و بدکار و سست
تو گفتی که زن‌ها و خواسته نیز/ نباید که باشد به کس اندر تمیز
ز هرگونه باید که باشد برابر/ نباشد یکی پر، یکی خشک و لَغَر
موبد می‌گوید: تو گفته ‌ای زن و دارایی نباید در انحصار کسی باشد و همه باید برابر باشند
چنین داد پاسخ بدو مردِ دین/ که من بد نکردم به آیین و کین
همی گفتم آن‌کس که دارد بسی / نباید که دارد، نگیرد کسی
مزدک می‌گوید: من نگفتم بی‌نظمی؛ گفتم کسی که بیش از نیاز و بیش از اندازه دارد، حق ندارد دیگران را محروم کند.
ز گفتارِ او خشمگین شد گروه / ز بیمِ زوالِ زر و تخت و کوه ی
کی گفت کاین مرد بی‌شرم و رای / جهان را کند پر ز شور و بلای
اینجا فردوسی صریح می‌گوید که اشراف از ترس از دست دادن ثروت و قدرت خشمگین شدند.
دگر گفت کاین مرد بدکیش و پست/ زنِ مرد را خواست و آن را شکست
این جا همان تحریف تاریخی اتفاق می‌افتد:
از «انحصارنباشد» «زن مردم را می‌خواهد» می‌سازند:
چنین گفت موبد به شاه بزرگ/ که این مرد و آیین او شد سترگ
زن و خواسته هر دو را کرد رَوان/ نه شرم ماند، نه مهر، نه خان
و موبد این را چنین به شاه گزارش می‌دهد: این مرد زن و مال را رها کرده، خانواده و نظم را نابود کرده است
بدین گفتن آمد دل شاه تنگ/ ز بیمِ پریشانی و نام و ننگ
بفرمود تا بند بر او نهند/ و ز آن پس به خونش سر او دهند
شاه فرمان قتل را صادر می کند،  
که با این سران هرچه خواهی بکن/ از این پس ز مزدک مگردان سخن
مزدکیان به‌ طور دسته‌جمعی دستگیر و آن ها را در باغ شاه وارونه در زمین می‌کارند :
به درگاه کسری یکی باغ بود/ که دیوار او برتر از راغ بود
همی گرد بر گرد او کنده کرد/ مر این مردمان را پراگنده کرد
بکشتندشان هم به سان درخت/ زبر پای و زیرش سرآگنده سخت
به مزدک چنین گفت کسری که رو/ به درگاه باغ گرانمایه شو
درختان ببین آنکه هر کس ندید/ نه از کاردانان پیشین شنید
بشد مزدک از باغ و بگشاد در/ که بیند مگر بر چمن بارور
همانگه که دید از تنش رفت هوش/ برآمد به ناکام زو یک خروش
یکی دار فرمود کسری بلند/ فروهشت از دار پیچان کمند
نگون‌بخت را زنده بر دار کرد/ سر مرد بی‌دین نگون‌سار کرد
از آن پس بکشتش به باران تیر/ تو گر باهشی راه مزدک مگیر
بزرگان شدند ایمن از خواسته/ زن و زاده و باغ آراسته

برخی منابع این درخت های که انوشیروتن در باغ وارونه کاشته به سه هزار می رسانند.

  با مرگ مزدک، جنبش او سرکوب شد، اما اندیشه‌های عدالت‌خواهانه‌اش قرن‌ها در حافظۀ تاریخی ایرانیان باقی ماند. هرچند دشمنان مزدک، موبدان زرتشتی، تاریخ‌نگاران درباری ساسانی و بعدها مورخان مسلمان نظریۀ او را تحریف گرده و نوشته اند که مزدک طرفدار «اشتراک زن و مال» بوده است؛ یعنی هیچ مردی حق نداشته «زن را ملک خصوصی» خود بداند. اما تاریخ‌ پژوهان جدید همگی معتقدند که این گزارش بزرگ‌نمایی یا تحریف سیاسی است. بر اساس بازسازی اندیشه‌های مزدک، او با این مشکل روبه‌رو بود: در ایران ساسانی، اشراف و موبدان حرمسراهای بزرگ داشتند و بسیاری از مردان فقیر حتا امکان ازدواج نداشتند. زن‌ها درعمل در انحصار اقلیت ثروتمند بودند. مزدک این را نوعی بی‌عدالتی اجتماعی می‌دانست که باعث حسادت، خشونت، تجاوز و فروپاشی اخلاقی می‌شود. بنابراین می‌گفتت: همان‌طور که ثروت نباید در دست عده‌ای محدود باشد، زن هم نباید در انحصار قدرتمندان باشند. این سخن بعدها به صورت «زن‌ها باید مشترک باشند» تحریف شد، در حالی که منظور مزدک این بوده است که: چند همسری اشراف محدود شود؛ حرمسراها برچیده شوند؛ امکان ازدواج برای همۀ مردان فراهم گردد، زن از کالا و ملک مرد خارج شود. مزدک برای موبدان و اشراف خطرناک‌ترین دشمن بود. بهترین راه نابودی او این بود که او را ضد اخلاق، ویرانگر خانواده و تهدیدکنندۀ ناموس مردم نشان دهند. در جامعۀ سنتی هیچ تهمتی مؤثرتر از «بی‌ناموسی» نیست.  اتهامی که شاه و افکار عمومی را علیه او بر‌انگیخت و آن سرکوب خونین را توجیه ‌کرد. پس از اعدام مزدک این تحریف همچنان ادامه یافت:

در خدای‌نامه‌ها، تاریخ‌های درباری ساسانی که بعدها به عربی و فارسی منتقل شد، و در منابعی مثل تاریخ طبری، دینوری ثعالب چنین آمده است: مزدک گفت: « مردم باید زن و مال را مشترک داشته باشند، چنان‌که آب و آتش مشترک است، تا کسی به زن و مال دیگری طمع نکند.» و اضافه می‌کنند که «مردان می‌توانستند به زن هر کس دسترسی داشته باشند، خانواده از میان رفت، هرج‌ومرج اخلاقی پدید آمد.» این تصویر، مزدک را به شکل یک ویرانگر ناموس و جامعه نشان می‌دهد. این روایت ها به چند دلیل مشکوک‌اند: تضاد با اخلاق مزدکی. همان منابع می‌گویند مزدک کشتن حیوانات را بد می‌دانست، خشونت را گناه می‌شمرد، خواهان صلح و آرامش بود چطور کسی که حتا آزار حیوانات را ناروا می‌دانست، می‌توانست طرفدار تجاوز و بی‌ثباتی جنسی باشد؟ طبری می نویسد: «مردم از این وضع ناراضی بودند.» ولی همو همزمان می نویسد: «مردم مزدک را دوست داشتند.» اگر آیین مزدک خانواده‌ها را نابود کرده بود، حمایت گستردۀ مردم غیر ممکن می‌بود. خسرو انوشیروان که می‌خواست مزدک و مزدکیان را قتل‌عام کند، تا افکار عمومی را با خود همراه سازد. هیچ بهانه‌ای بهتر از این نبود که بگوید: «این‌ها آمده‌اند زن‌های شما را بگیرند.» این شیوۀ تبلیغاتی‌است که در تمام تاریخ علیه جنبش‌های برابری‌خواه از آن استفاده شده است و این روزها در بارۀ کمونیست ها استفاده می‌شود. باری، «اشتراک زنان» افسانه‌ای است که پس از شکست مزدکیان ساخته شد. اما حقیقت این است: مزدک نخستین کسی بود که در ایران باستان، نابرابری جنسی ناشی از فقر و قدرت را به عنوان یک مسئلۀ اجتماعی مطرح کرد. مزدک را می‌توان یکی از نخستین متفکرانی دانست که در پانزده قرن پیش به زبان آن زمانه به ‌حقِ ازدواج برابر، به نقد مالکیت بر بدن زن، و به پیوند میان فقر، نابرابری و خشونت جنسی توجه کرده بود،

مقاله

راهبری نوشته

Previous Post: حاشیه، حیا‏

کتاب‌ها

  • دارکوب
  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • گفتگو با حسین دولت‌آبادی نویسنده داستان‌‌ها و رمان‌های تازه
  • گفتگوی سعید افشار با حسین دولت آبادی نویسنده تبعیدی مقیم پاریس
  • گفتگو با حسین دولت آبادی، نویسندۀ ساکن فرانسه ( قسمت دوم)
  • گفتگو با حسین دولت آبادی، نویسندۀ ساکن فرانسه ( قسمت اول)
  • گفتگوی نیلوفر دهنی با حسین دولت آبادی

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme