Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه

کلاغ، پدر و پسر

Posted on 16 جولای 202516 جولای 2025 By حسین دولت‌آبادی

آمده است که هیچ حکایتی بی حکمت نیست، یا به زبان دیگر هر حکایتی را حکمتی‌است. باری من این حکایت را بیش ار شصت سال و اندی پیش از پدرم شنیدم و تا زمانی که پدر نشدم، به منظور پدرم از نقل این حکایت پی نبردم، همانطور که سال‌ها بعد فهمیدم چرا مادرم گاهی می گفت: « آدم کافر باشه، ولی مادرنباشه.» یا «مادر عاشقه و فرزند فارغ.»

… و اما حکایت کلاغ، پدر و پسر.

پدری هر روز پسرک خرد سالش را قلمدوش می کرد و با خودش به صحرا می برد؛ پسرک به بازی سرگرم می شد و پدر بیل می زد و روی زمین کار می‌کرد، روزی نزدیک ظهر کلاغی آمد و بر شاخۀ تک درخت خشکیدۀ دامنۀ ماهور نشست، پسرک سر برداشت و با کنجگاوی از پدر پرسید:

«بابا، اون چیه؟» و پدر جواب می داد: « کلاغه پسرم. کلاع سیاه.»

پسرک این سؤال را بیش از چهل بار تکرار کرد و پدر با حوصله جواب داد: « اون پرندۀ سیاه کلاغه پسرم، کلاغ.»

زمان گذشت و پدر پیر شد؛ مانند همۀ پیران چشمه‌هایش کمسو، و گوش‌هایش سنگین و کر و گیج! روزی از روزها پسر که حالا جوانی رشید شده بود، سرجالیز بیل می‌زد، روی زمین کار می‌کرد و پدر که حالا پیر شده بود، در گوشه‌ای سرلک نشسته بود و چپق می‌کشید، باری، نزدیک ظهر کلاغی آمد و بر شاخۀ تک درخت دامنۀ ماهور نشست، پیرمرد چشم‌هایش را با کف دست مالید و از پسرش پرسید: « پسرم، اون سیاهی چیه روی درخت؟» پسر نگاهی به درخت انداخت و به خشکی گفت: «کلاغ!» گوش‌های پیرمرد مثل گوش‌های من سنگین بود و نشنید، دو باره پرسید: «چی گفتی پسرم؟» پسر، آن جوان رشید با بی حوصله گی فریاد کشید: «مگه کری؟ چند بار بگم؟ گفتم کلاغ… کلاغ….»

پیرمرد رنجید، آهی کشید و گفت:

«تو فراموش کردی پسرم، چهل سال پیش، همین‌جا نشسته بودی و چهل بار از من سؤال کردی و من چهل بار بتو جواب دادم: «کلاغ»

غرض، پس از شصت سال و اندی من این حکایت را دیروز عصر به مناسبت برای رکسانا، برای دختر عزیز ما، نقل کردم.

یادداشت

راهبری نوشته

Previous Post: نارسیسیسم یا خودشیفتگی «  Narcissism »
Next Post: نوشتهٔ بعدی

کتاب‌ها

  • دارکوب
  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • مصاحبه با مصطفی خلجی ( قسمت دوم)
  • خاطرات منتشر نشدۀ محمود دولت آبادی و برادرش حسین دولت آبادی ( قسمت اول)
  • گفتگوی نیلوفر دهنی با حسین دولت آبادی
  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme