بعد از خواندن رمان «زندان سکندر»، جای تردیدی نمیماند که اثر تازه حسین دولت آبادی شاهکار وی و گواه اوج توانائی هنری و ادبی اوست. این اثر، رمان است، اما قصه و فسانه نیست؛ پرداختی خلاقانه و شیوا از زندگی هائی است که برای حسین دولت آبادی، عین رمان یا دست کم در خور پردازش رمانی بودهاند.
«زندان سکندر» اساساً حول زندگی پدر و پسری دور میزند که یکی در پیروزی انقلاب مشروطه و دیگری در پیروزی نبرد استالینگراد پا به جهان گذاشتهاند، یکی در دوران اقتدار رضاشاه و دیگری بعد از کودتای بیست و هشت مرداد به عرصه رسیدهاند. هر یک فرزند زمانه و پابند ارزشها و آرمانهای دوران خود بودهاند. پدر، کودکی گرسنه و بیکفش و مداد، با تلاشی فوق بشری به استادی ولیعهد و فرماندهی گروهان او در دانشکده افسری دوران رضاشاه و سپس به ریاست دفتر نظامی شاهنشاهی با درجه سروانی در آغاز سلطنت محمد رضا شاه میرسد، اما از مقام مورد حسرت و حسادت امرای ارتش رضاشاهی و زندگی درباری، به رانندگی کامیون و زغال کشی و حمل طالبی و گرمک رو میآورد. نقل و ثبت اوراقی از خاطرات این افسر مستعفی در رمان، منتّی است که حسین دولت آبادی بر سر تاریخ ایران گذاشته است؛ خاطرانی که خود رمانی تکان دهنده و شیوا در دل رمان دولت آبادی است.
«نشان پدر باید اندر پسر…». «سهند» فرزند این افسر مستعفی، در کودکی میگوید که وقتی بزرگ شد میخواهد اول دکتر، بعد مهندس و بعد، مَش زینالِ هیزم شکن بشود. در نوباوگی «نهضت ضد قفل» راه میاندازد تا بشر را از ننگ بیاعتمادی بین انسانها برهاند. در دما دمِ دیپلم مهندسی، ترک تحصیل میکند و به کارگری میپردازد. بعد، زندان و حبس ابد و مهاجرت سیاسی ی پس از انقلاب…
رمان، آینۀ پشت سر بینِ «سهند» در مهاجرت است. تمام رمان در تابش مهتاب میگذرد؛ مهتاب از پنجره اتاق تبعید میتراود، بر سراسر مسیر پنجاه سالۀ عشق وآرمان «سهند» از جوانی تا پیری در تبعید میتابد. زندگی «سهند» پلی است روی دو پایه: عشقی جنون آسا به مهتاب در اینسو و جان گذاشتن در راه آرمانی انقلابی در سوی دیگر. یکی را باید فدا کند و در هر حال پل زندگیاش فرو خواهد ریخت.
رمان «زندان سکندر» نیازی به اغراق چیزی نداشته بلکه واقعیت هائی باور نکردنی را در قالب شخصیت هائی مختلف و رویدادهائی تو در تو توصیف کرده است کهای بسا میبایست مصنوعاً رقیق میشدند تا برای خواننده باور کردنی شوند: شرافت و آزادمنشی غیر قابل خرید با هیچ قیمتی؛ خشونت باور نکردنی یک قربانی خشونت روی جگر گوشگاناش؛ عشقی کمیاب که با «جنون ایثار» تعریف و اثبات میشود؛ فداکاریهای بیچشمداشت؛ دنائتها و رذالتهای ناشنیده؛ آرمانگرائیهای شریف؛ افقهای امید؛ استخوانهای سوخته از درد؛ خونریزیهای ابدی روح… و عشق و آرمان و عشق به آرمان…
«زندان سکندر»، کتاب روانشناسی نیست، اما با مهارتی نفسگیر عجایب روانی و تناقضات روحی و شخصیتی آدمیان را به تصویر میکشد؛ «زندان سکندر» رمانی سیاسی نیست، دریچهای کوچک بر زندگی سیاسی دورهای از تاریخ سیاسی ایران است. این رمان، رمان تاریخی هم نیست، اما ضد فراموشی تاریخی است؛ ضد فراموشی ارزشها و آرمانهای انسانی است.
شهاب برهان