Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه

باران که شدى مپرس اين خانه کيست

Posted on 14 می 202514 می 2025 By حسین دولت‌آبادی

باران که شدى مپرس اين خانه کيست
سقف حرم و مسجد و ميخانه يکيست
باران که شدى پياله ها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پيمانه يکيست

در سال‌های آخر عمر، زندگی اگرچه هنوز ادامه دارد ولی روز به روز از تحرک آدمیزاده و فعالیت‌های اجتماعی او  کاسته می شود و گذشته هر چه بوده و نبوده، به مرور در خانۀ تاریک حافظه جا خوش می کند، این زندگی از کف رفته که در تاریکخانه انبار شده‌ تا زمانی که آدمی زنده است و حافظه‌اش را از دست نداده و دچار نسیان نشده است، زنده‌اند و حضور نامرئی دارند، بی سبب نیست که هر کلمه و هر عکس و تصویری، هر بحث و جدلی، هر منظره‌ای، هر بوته و درختی، حتا دو چرخۀ شکسته ای آدمی را  به یاد به پاره ای از گذشته‌ها می‌اندازند.

باری، دراین چهل سالی که دور از وطن و درتبعید گذرانده‌ام، بجز چند سال‌ اخیر هرگز بر کنار از فعالیت‌های فرهنگی، هنری و اجتماعی نبوده‌ام: از جمله عضویت در (کانون نویسندگان ایران «در تبعید». همکاری با نهاد «مبارزه علیه اعدام سرکوب درایران». اینجاب  از جمله سه نفری بودم که آن را  ادارۀ پلیس بوبینی به ثبت رساندیم. همکاری باجمعی که سرآن داشتند تا جریانی دمکراتیک، متشکل از همۀ طیف‌های چپ، دمکراتیک و بورژوازی لیبرال به وجود بیاورند به نام ( جمهوری دمکراتیک لائیک) که به «جدل» معروف شد و مانند سایر نهادها از هم پاشید و و و….

منظور من از آن سال‌ها تجربه‌ها و خاطره ها دارم و با این عقل ناقص‌ام دریافته ام که چرا این نهادهای به اصطلاح «دمکراتیک!!»  هنور شکل نگرفته، منحل می‌شدند و از هم می‌پاشیدند. از میان علل متعدد، به علت عمدۀ آن به اختصار اشاره می‌کنم:

«کانون نویسندگان ایران «درتبعید»» که باور اینجانب می‌باید سقفی می بود برای همۀ اهل قلم و اندیشه که از افق‌های مختلف فکری و سیاسی می‌آمدند، و می باید ار آزادی اندیشه و بیان همه، بدون حصر استثناء دفاع می کرد، با چپ‌ روی‌های انقلابی و تند و تیز شماری، به بیراهه افتاد و به مرور زمان تبدیل به کانون نویسند‌ه‌های انگشت شماری از طیف خاص با جهان بینی خاصی شد و با حذف هنرمندانی که ازاین خانواده نبودند، دریا به برگه تبدیل شد و در انزوا خشکید. نهاد مبارزه با اعدام و سرکوب که می باید از اعدام همه ( عرض کردم همه) بدون هیچ قید و شرطی دفاع می‌‌کرد و هر کسی را که مایل بود در این مبارزه شرکت کند، ( بدون هیچ قید و شرطی) با آغوش باز می‌پذیرفت، به همان بیماری چپ روی کانون  نویسندگان ایران «درتبعید» دچار شد و راهی به کوره دهی نبرد و منحل شد…

باری، اگر چه در بارۀ هرکدام می شود کتابی نوشت و به تفضیل توضیح داد که چرا به چنین سرنوشت غم انگیزی دچار شدند، ولی اینهمه در حوصلۀ این نوشته و فیسبوک نمی‌گنجد. غرض،  من دیروز در صفحۀ زیبا کرباسی چند سطری به مناسبت حکم اعدام «تتلو» نوشتم و آن را دراین‌جا تکرار می‌کنم: …اگر کسی، جمعی، گروهی یا تشکیلات و حزبی برای لغو اعدام مبارزه می کند، نمی پرسد یا نباید بپرسد که محکوم به اعدام قاتل بوده است یا مبارز سیاسی، یا نویسنده و شاعر، نباید بپرسد محکوم به ‌اعدام جانبدار و هوادار و حتا مبلغ حکومت اسلامی بوده است یا مخالف حکومت جهل وجنایت اسلامی، ما به امر اعدام مخالفت می‌کنیم و این مخالفت حتا شامل دشمنانِ مردم و جلادان و جنایتکاران نیز می‌شود. در دادگاه نورنبرگ بزرگترین جنایتکاران نازی و فاشیست را به حبس ابد محکوم کردند و هیچکدام اعدام نشدند، باری، بنظر اینجانب شعار «نه به اعدام» باید برای همه باشد. ( همه بدون هیچ قیدو شرطی). باری، من هرگز به تتلو به عنوان هنرمند نگاه نکرده‌ام و نگاه نمی‌کنم، من او را هنرمند نمی دانسته ام و هنرمند نمی‌دانم، با وجود این، از چشم من او یک انسان است ( هرچند نا متعادل) و انسان را نباید اعدام کرد، همین و بس، این دفاع به معنای «تطهیر تتلو» نیست، بلکه مخالفت با اعدام است.

دسته‌ بندی نشده

راهبری نوشته

Previous Post: پاره ای ازیک نامه
Next Post: قصه ای از هزاران غصه

کتاب‌ها

  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • دارکوب
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • گفتگوی نیلوفر دهنی با حسین دولت آبادی
  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳
  • گفتگوی کوتاه با آقای علیرضاجلیلی درباره ی دوران
  • رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه (Marie de Mazdalla)

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme