Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه

ماهی دودی، در انتظار گودو (1)

Posted on 21 فوریه 202522 فوریه 2025 By حسین دولت‌آبادی

من در همان روزهای اول مهاجرت اجباری و جلای وطن، در مهمانخانۀ «دوران» آنکارا متوجه شدم چیزهای با ارزشی را در وطن‌ام جا گذاشته‌ام که در هیچ کجای دنیا دوباره به دست نخواهم آورد. از آن‌جمله دوستان نازنینی را می‌توانم نام ببرم که آرزو و حسرت دیدار دو بارۀ شماری از آن‌ها به دل‌ام ماند، عزیزانی که پیش از من بار سفر بستند و از این دنیای وارونه رفتند، دوستانی که خبر مرگ آن‌ها را هربار از راه دور می‌شنیدم، باور نمی‌کردم و از شما چه پنهان هنوز باور نکرده‌ام. چرا، چون هراز گاهی در این گوشۀ دنیا، چنان سر زنده و شاد و سردماغ به سراغ‌ام می‌آیند و به قهقهه می‌خندند که انگار این‌همه سال بر ما نگذشته و من هنوز از آن دیار نکبت زده فرار نکرده‌ام و در باغ سیب و گلابی، زیر سایۀ درخت‌های نارون، کنار جوی آب، روی علف‌های تازه نشسته‌ام و به لطیفه‌ها و قصه‌های آن‌ها گوش می‌دهم.

باری، اگر چه بیشتر دوستان من در «ولایت بادها» از مردم عادی و عامی بودند و با هنر و ادبیات سر و کار نداشتند، ولی گاهی صحبت از کتاب، تأتر، سینما و رمان پیش پیش می‌آمد و در نتیجه پرسش‌هائی مطرح می‌شد. به هر حال انقلاب شده بود و این تغییر و تحوالات اجتماعی و سیاسی در گفتگوهای روزمره بی‌تأثیر نبود. غرض محسن رنجی که بتازگی هوادار سازمانی سیاسی شده بود و نمایشنامۀ «درانتظار گودو» را دیده و یا خوانده بود، پرسید:

«ببینم، بنظر تو بکت از‌ این نمایشنامه چه هدف و منظوری داشته، من که چیز زیادی نفهمیدم»

صداقتش در آن زمان، دنیای ساموئل بکت و امر پوچی او، برای اینجانب نیز چندان روشن نبود، نقد‌ها، تحلیل‌ و تفسیرهای این نمایشنامه بیشتر به پوچی و بیهودگی پهلو می‌زد، پوچی و بی‌معنایی زندگی: این اثر یکی از شاخص‌ترین نمونه‌های تفکر اگزیستانسیالیستی و نیهیلیستی است که در آن انسان در جهانی بی‌معنا و بدون هدف رها شده است، کسی چه می‌دانست، شاید منظور بکت از انتظار امیدی برای زندگی بود. در هر‌حال تا آن‌جا که به یاد دارم، محسن بیشتر گیج و منگ شده بود، سرش را به معنا جنباند و گفت:

«مشگل دو تا شد!»

عبداله که با هوش تر از محسن رنجی بود، لبخندی زد و مثل همیشه، با طنز و شوخی، به تغبیر و تفسیر پرداخت:

«…تو چقدر خنگی، این که خیلی ساده‌ست، چطور داستان رو نفهمیدی؟ انتظار، انتظار، ما همه منتظریم یه اتفاقی بیفته، یکی از راه برسه و ما رو از این بدبختی نجات بده، مسیح از آسمون بیاد، امام زمان از چاه دربیاد. ما پانزده سال منتظر امام سیزدهم بودیم تا از نجف بیاد، ایشون اومد، مردم عکس نحس اونو توی ماه دیدن، ولی قانع نشدن، بازم منتظرن تا امام دوازدهم ظهور کنه، انتظار، در انتظار گودو… انتظار بیهوده، انتظار بیخودی، عمر ما در انتظار تموم می‌شه، حالا فهمیدی؟ انتظار تخمی، حالا خر فهم شدی؟»

عبدالله فری را در وجیزۀ «لشکر یک پیاده نظام!»، به اختصار وصف کرده ام، «فری» رانندۀ کامیون بود، مادرزاد مو، مژه و ناخن نداشت و در عوض زبان و کلام گرمی داشت؛ بذله‌گو، طنّاز و داستانسرای مادرزاد و ماهری بود. غرض آن روز فری، در ادامۀ تعبیر، تأویل و تفسیر نمایشنامۀ «در انتظار گودو» گفت:

«… ننه‌م، هاجرکلانتر هر ‌سال، یه ماه مانده به عید نوروز، ماهی دودی بزرگی از گمرک به قیمت ارزون می‌خرید و با چنگک از سقف اتاق دود زدۀ ما آویزان می‌کرد. ما، هشت رأس بچة قد و نیمقد، هر شب، توی پله‌هایِ کرسی رو به سقف اتاق طاقبار دراز می‌کشیدیم، با حسرت به ماهی دودی نگاه می‌کردیم و «در انتظار گودو،» در انتظار و آرزوی روزی که عید از راه برسه و هاجرکلانتر ماهی رو از دار پائین بیاره، خیال خوش می‌بافتیم و شب‌ها خواب ماهی دودی و سبزی پلو می‌دیدیم… انتظار، در انتظار گودو… »

بیش از چهل سال و اندی از آن روز گذشته است، گیرم من هنوز قهقهۀ خندیدۀ دوستان‌ام را می‌شنوم و آن‌ها را به روشنی می‌بینم که در سایۀ درخت‌های گلابی از خنده ریسه می روند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) در انتظار گودو، اثر ساموئل بکت، نویسندۀ ایرلندی

یادداشت

راهبری نوشته

Previous Post: بُقچِه، بچّه
Next Post: جالیزبان، کولی‌ها و آزادی

کتاب‌ها

  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • دارکوب
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳
  • گفتگوی کوتاه با آقای علیرضاجلیلی درباره ی دوران
  • رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه (Marie de Mazdalla)
  • کتاب ها چگونه و چرا نوشته می شوند.

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme