چندی روز پیش در بارۀ«خارج» و «داخل» و کنایۀ نیشدار و گزندۀ هنرمند «خارج نشین» بحثی را در صفحۀ فیس بوک دنبال کردم و از شما چه پنهان این پرسش برایم پیش آمد: «… آیا در زمانۀ ما فاصلۀ جغرافیائی و دوری از مردم، به مرور زمان باعث فاصلۀ تاریخی هنرمند میشود؟» این پرسش به شک و تردید اینجانب دامن زد؛ منتها پس از مدتی تأمل و تفکر به این نتیجه رسیدم که هنرمند و در اینجا، نویسنده، «روزنامه نگار» نیست که حضور مداوم او در جامعه و در ماجراها و حوادث روز ضرورت داشته باشد، و دیگر اینکه اگر بپذیریم که داستان و رمان گزارش و شرح وقایع و حوادثی نیست که هر روز دور از او در جامعه اتفاق میافتد؛ اگر قبول کنیم که واقعیّت به معنای عکس برداری از وقایع و یا مجموعۀ وقایع نیست، به گمان اینجانب، به جواب این پرسش کم و بیش نزدیک میشویم. باری، من اگر چه سالها از ایران و مردم دور بودهام، ولی از مردم و میهنام جدا نبوده ام و درهمۀ این سالها در زبان و ادبیات با آنها زندگی کردهام. از این گذشته، فاصلۀ جغرافیائی در عصر انترنت و به یمن دیژیتال روز به روز کوتاه و کوتاهتر شده و کوتاه تر میشود. این روزها تا چشم باز میکنم و جلو این جعبۀ جادو مینشینم، صدها خبر کوتاه و بلند دلخراش، فیلم، ویدئو، تحلیل و تفسیر در بارۀ ایران میبینم، یا میخوانم و غم و اندوه سرریز میکند. نه، اگر هنرمندی به سرنوشت میهن و مردم مملکتاش علاقمند باشد، دوری و تبعید مانع کار و سد راه او نخواهد شد. باری، دوسال پیش از عزیزی که از ایران آمده بود، در بارۀ اوضاع و احوال مردم و میهن و ادبیات سؤال کردم، گفت: «شما، در خارج، بهتر از ما که در ایران هستیم در جریان وقایع و رویدادهای فرهنگی و هنری قرار دارید و زودتر به «حقیقت» پی میبرید.» با اینهمه، دوری از میهن و مردم و تأثیرات مخرب آن را نباید نادیده گرفت. منتها اگر هنرمند آگاهانه با این واقعیّت رو بهرو شود، این فاصلۀ جعرافیائی به فاصلۀ تاریخی منجر نخواهد شد و از این رهگذر کمتر آسیب میبیند و به هنرش کمتر لطمه میخورد. گیرم فاصلۀ تاریخی هنرمند ربط چندانی به فاصلۀ جغرافیائی و دوری او از مردم ندارد. نه، هستند هنرمندانی که در میهن عزیز ما و در میان مردم زندگی میکنند، ولی متأسفانه معاصر نیستند و با آنها فاصلۀ تاریخی دارند.
