P در روزگار جوانی نسل ما معرکه گیرانی بنام « لوطی» بودند که عنتری دست آموز داشتند که با شیرینکاری هایش تماشاچی ها را میخنداند. ازجمله این که هربار لوطی از او می پرسید: «مخمل، جای دشمن کجاست؟» عنتر دست روی ماتختاش می گذاشت و دندانهای زرد و درشتاش را بیرون می انداخت. ولی اگر از او می پرسید: «مخمل، جای دوست کجاست؟» عنتر زوزهای میکشید و دست روی چشماش می کذاشت یا به قلباش اشاره میکرد. باری، در روزهای انقلاب بهمن 57 جوانهای انقلابی جلو دانشگاه تهران بحث و جدل می کردند و اغلب هوار میکشیدند و به حریف می گفتند: « موضعات را روشن کن.». این جمله همیشه مرا به یاد عنتر «انتر؟» لوطی و جای دوست و دشمن می انداخت. امروز صبح نیز که اظهار لحیۀ دو نفر جان نثار و فدوی را زیر شعر زیبای محموددرویش خواندم، دو باره به یاد «عنتر و لوطی» و بحثهای جلو دانشگاه و تعیین «موضع» افتادم. در دنیای مجازی و به ویژه « فیس بوک» که همه در برابر هر انفاق و رویدادی موضع میگیرند، انگار آدم مجبور است مدام «موضع» اش را روشن کند تا سوءتفاهم پبش نیاید، تا او را مغرضانه متهم نکنند، ناسزا و بد و بیراه نگویند. باری، در جائی خواندم: اگر کسی در بارۀ هر چیزی اظهار نظر کند، بی شک حماقتاش را نشان میدهد. منظور من از آن قماش آدمهائی نیستم که در همۀ عرصهها صاحب نظرند و در بارۀ هر چیزی اظهار لحیه میکنند، با اینهمه در برابر وقایع و فحایعی که در دنیای ما رخ میدهد، بی تفاوت و بیطرف نبوده ام و بیطرف نیستم. نازنینی که جاناش را بر سر آمارناش گذاشت و مأمورهای ساواک او را حلو در خانهاش به رگبار بستند، میگفت: «بی طرفی، بی شرفیاست….!». منظور در جنگ دولت اسرائیل و مردم فلسظین که از دوران کودکی نسل ما جریان داشته و هنوز هم ادامه دارد و روز به روز فاجعه ها می آفریند، – حنگ ملی و میهنی فلسطینیها که به مرور به جنگ مذهبی و قومی تنزل یافته است-، مانند سایر آزادیخواهان و مرد م با وجدان دنیا از حقوق پایمال شدۀ فلسطینیها دفاع کرده ام و هنوز با افتخار دفاع میکنم، گیرم غمخواری و همدلی با مردم فلسطین به آن معنی نیست که در کنار حکومت جهل و جنایت اسلامی ایران و حزبالله لبنان و سایر قشریون مذهی ایستادهام، که با آنها همستگر، همسو و همفکر هستم؛ تهمتی که آن بانوی مجهول الهویه و آن آقای «باوجدان!!!» به من زدند و صقاتی را بهمن نسبت دادند که خودشان بیشتر از هرکسی سزاوار و شایستۀ آن صقتها هستند. باید از این قماش مردم با وجدان پرسید آیا همۀ کسانی که نتانیاهو را جنایتکار و صهیونیست و فاشیست میخوانند و از حقوق مردم فلسطین دفاع می کنند ، همۀ مردم آزادبخواه دنیا مثل اینجانب بی شرم اند؟
پس از هفتاد سال و اندی بر هیچ کسی پوشیده نیست که دولت اسرائیل سرزمین فلسطینی ها را با ضرب و زور اشغال کرده است، همانگونه که آلمان در جنگ جهانی دوم فرانسه را اشعال کرد. در آن زمان ارتش فرانسه از ارتش آلمان شکست خورد، ولی میهن پرستان و آزادیخواهان فرانسوی ( چپ و راست) نهضت مقاومت فرانسه را به وجود آوردند و دریرابر اشغالگران مقاومت کردند. تاریخ فرانسه و فرانسوی ها هنوز به نیکی از آن ها یاد میکنند و آنها را قهرمان می نامند و هیچ کسی اقدامات آنها را در آن زمان ( کشتن افسران آلمانی، خرابکاری در راه آهن، و انفجارها و غیره…) ترور نمی نامد و آنها را تروریست نمیخواند، گیرم دولت فرانسه و فاشیست ها و راسیستها هر نهصتی که در فلسطین شکل گرفته ( از جرج حبش کمونیست بگیر بیا تا الفتح مسلمان و حماس و و) که سالها با دست خالی، با سنگ و فلاخن علیه اشغالگران مبارزه کرده اند و مبارزه می کنند؛ همه را ترورست خوانده و تروریست می خواند. یک بام و دو هوا؟! باور کنیم یهودیهای میلیاردر صهیونیست بر دولت های آمریکائی و اروپائی و بر دنیا حکومت می کنند؟
درخاتمه، من به عنوان یک شهروند دنیا که سالها شاهد آوارگی و درد و رنج مردم فلسطین بوده ام همیشه آرزوکرده ام که ایکاش «اسرائیل» عهد نامه اسلو و سایر عهدنامه های سازمان ملل را رعایت میکرد، از سرزمین های اشغالی بیرون میرفت، کشور فلسطین را به رسمیت می شناخت و دو کشور در کنار هم و در صلح و صفا زندگی میکردند. بی شک این اتفاق اگر نیفتد، جنگ هرگز پایان نخواهد گرفت. مگر این که اسرائیل، مانند آمریکا که صد میلیون سرخپوست بومی را کشت و سرزمین آن را تصاحب کرد، همۀ فلسطینی ها را قتل عام کند و سرزمین ابا و اجدادی آن ها را از شمال تا به جنوب صاحب شود. فاجعه ای که این روزها جلو چشم مردم دنیا دارد رخ می دهد.