اخم بر چهره نداشتن، از بیاحساسی خبر می دهد، و آنکه میخندد، هنوز خبر هولناک را نشنيده است. «برتولت برشت» بهار بی سر و صدا از راه رسیدهاست و با حیرت، در کوچهها و خیابانهای خالی و خلوت و خاموش شهرها و روستاها پرسه میزند و مبهوت و ناباور به همه جا مینگرد: «راستی انسانها کجا رفتهاند؟ چرا کسی به پیشواز من به شادمانی سرودی نمی خواند؟» انسانها از وحشت «کرونا» به خانهها گریختهاند و در پناه دیوارها و پنجرهها سنگر گرفتهاند و در قرنطینه به سر می برند. بهار پرسه زنان، درماندگی انسان را نظاره میکند و با ناز و عشوه به مردم اندوهگین و هراسان، که پشت پنجره ها، از راه دور به تماشای شکوفهها ایستاده اند، لبخند میزند: «آهای، کو شاعری تا در ستایش زیبائی من شعری بسراید؟ شاعران کجایند؟» شاعرها خاموشند، شاعران در بهار مرگبار امسال افسرده و غمگین به تماشای هیبت مهیب مرگ ایستادهاند و لب از لب بر نمیدارند.
در بهار امسال، ناقوس کلیساها هر روز و هرساعت مرگ تازهای را فریاد میکشند و ما در آغاز سال نو خورشیدی، با دلهره و اضطراب جنازههائی را در صفحة تلویزیون میشماریم که آنها را هرگز ندیدهایم و نمیشناسیم، جنازههائی که پدر و مادر و یا خواهر و برادر کسانی بودهاند که در این اوضاع و احوال بحرانی و در شرایطی که مرگ در کوچه و برزن پرسه میزند، در خاموشی به خاک سپرده میشوند و بازماندگان آنها حتا حق گردهمائی و عزاداری ندارند. ما کرخت، گیج و منگ شدهایم، از اخبار فاجعهها و مصیبتها اشباع شدهایم و اندوه سر ریز میکند.
آری، بشریّت دوران تازهای را به تلخی تجربه میکند که از آغاز حیات آدمی بر روی کرة زمین، تا اکنون سابقه نداشتهاست. اضطراب، هراس و درماندگی همگانی! «ویروسی تاجدار»، این نوزادِ طبیعتِ خشمگین، بشریّت را در چهار گوشة دنیا به گروگان گرفته است و هر روز کشتار میکند و هیچ کسی جلو دارش نیست. نه، از بمب های اتمی و تسلیحات مدرن هیچ کاری ساخته نیست. «کرونا ویروس»، در این روزهای بحرانی، خواب خوش را از چشم جهانحواران و صاحبان سرمایه و اربابان دنیا پرانده و آنها را وحشتزده و سراسیمه کردهاست. مردمانی که گمان میکردند حریف را به زانو در آورده، از میدان نبرد بهدر کردهاند، کسانی که گمان میبردند همه چیز بر وفق مراد است و آنها دنیا را بر سرانگشت میچرخانند و به میل خویشتن خویش اداره میکنند، اینک در برابر این دشمن نامرئی به عجز زانو زدهاند و به زاری از مردم میخواهند تا در خانه بمانند.
تسلیم، درخانه بمانید، در خانه بمانید!
بله، در بهار مرگبار امسال زندگی تعطیل شدهاست و طبیعت به شادمانی نفس میکشد. انسان مغروز که گمان می برد بر طبیعت چیره گشته و آن را را به زیر ران کشیده، اینک زندانی طبیعت شده و از همه چیز میترسد، از همه چیز!
باری، این روزها ویروس تاجدار به اربابان سرمست دنیا نهیب میزند و هشدار میدهد: «اشتباه کردهاید آقایان… اشتباه. دنیا را به بن بست کشاندهاید، زندگی را آلوده و مسموم کردهاید. بله آقایان، شما طبیعت زیبا، بهداشت عمومی و سلامت جامعه را فدای رشد سرمایه و مال اندوزی کرده اید، شما میلیونها انسانی را که زیر خط فقر و در سیاهروزی به سر میبرند، نادیده گرفتهاید و مستانه، بادة سرخوشی سرکشیده اید. آقایان، آگاه باشید، اگر، اگر در بر همین پاشنه بچرخد، و اگر «نظام سرمایه داری» و این «ماشیناسیون» متوقف و علاج نشود، در آیندة نه چندان دور،
بحرانی بدتر «کرونا ویروس» در انتظار شما خواهد بود.»
آری اگر زندگی بر روال قدیم ادامه یابد، بی تردید سرمایه و سرمایه داری، بشریت را نابود خواهد کرد، و طبیعت خشمگین از موجودی به نام انسان شیر خام خورده انتقام خواهد گرفت و او را مانند دیناسورها منقرض خواهد کرد.
آری، آیندة بشر و بشریّت در خطر است!
انسان و انسانیّت، بزرگترین فاجعة تاریخِ حیاتاش را از سر میگذراند، این حقیفت تلخ و گزندهای است که به باور من باید آن را با هزاران هزار حنجره فریاد کشید و هشدار داد: «آهای آیندة بشر درخطراست!» بر خلاف نظر بعضیها، «بیان حقیقت» و این هشدار به معنای ابراز یأس و نا امیدی نیست و بدتر از آن، اشاعة یأس و نا امیدی و پراکندن بذر رضا و تسلیم نیست، نه، بشر و بشریّت اگر قرار است پیرور شود و به زندگی در روی این کرة زمین سامانی انسانی ببخشد، نخست باید، بله باید به حقیقت پی ببرد، «ریشه های سیاهروزی بشریّت» را بشناسد و با آنها مبارزه کند تا به مرور زمان پیروز شود و به سر منزل مقصود برسد. بشریّت تا به این شناخت همه جانبه نرسد و به علتالعلل و منشاء بدبختیهایش پی نبرد و آنها را آگاهانه از میان بر ندارد، با خوش بینی ساده دلانه و شعار این که «انسان لاجرم بر فجایع پیروز خواهد شد!!» به جائی نخواهد. نه، «امید بیدانش امید نیست!!». شاید شماری مدعی شوند که «هر سخن جائی و هر نکته مکانی دارد» و ایراد بگیریند که چرا در بهار و در ایام عید نو روز به این تلخی و تندی مینویسی؟ باز هم به باور اینجانب هر کسی، هر نویسنده، شاعر و هنرمندی، اگر با خویشتن خویش و با دیگران صادق باشد، بیتردید سخناش رنگ و بو و طعم زمانهاش را میگیرد؛ زمانة ما در این بهار زیبا و دلگشا تیره و تار است و اخبار فجایع، هولانگیز، هول انگیز! آخر چرا نباید مردم در بهار و ایام عید به حقیقت و به علت فجایع روزگار ما پی ببرند؟؟ از این گذشته، در زمانی که مردم ما و مردم دنیا، در بیم و هراس به سر میبردند و در تنهائی، در عزای عزیزانشان نشسته اند، چه جایِ «شادباش و بادا بادا مبارک بادا» گفتناست؟ در اوضاع و احوالی که مرگ مانند لاشخوری گرسنه بالای سر همه پرواز میکند، در روزهائی که سایة مرگ بیسر و صدا بر سر بشریّت میلغزد و پرهیب آن همه را میلرزاند، در این روزها حرفهای کلیشهای و تکراری که هر سال مکرّر و مکرّر میشوند، کسالت بار و ملال آورند. این جملههایِ پر طمطراق، رنگین، شاعرانه، شجاعانه، خوشبینانه و مبارزه جویانه که بنا به عادت، هر سال در نوروز مکرّر میشوند، بجز ملال، هیچ حس و حالی را منتقل نمیکنند. نه با اینهمه شادباشها از شادی هیچ خبری نیست! هیچ. نه، اینهمه تکرار مکررّات و لاف زدنها لابد به این معناست که ما مردم شجاع، دلیر و دلاوری هستیم، به آیندة انسانیّت و ایران امیدواریم، از فجایع و مصائب نمیهراسیم و تسلیم نمیشویم. فبها المراد!… گیرم شعارها، شادباشها و شجاعت ما در این روزها، در صحنة مبارزه با کرونا، هیچ دردی را درمان نمیکند. در این روزها مردم ما به امکانات بهداشتی و بهزیستی نیازمندند و درست در همین روزها باید به آنها گفته شود که چرا مرگ مبتذل شده و چرا چنین به رایگان میمیرند. در آن دیار هر دقیقه گویا یک نفر به بیماری کرونا مبتلا و هر دقیقه یک نفر میمیرد و ما، در میانة این فاجعة هولناک انسانی، به این دلخوش کردهایم که «این نیز بگذرد!…» و آن آخوندکِ جنگیرِ شیّاد مدعی میشود:
«ما فجایع بزرگتر از این را از سر گذرندهایم و کرونا را هم از سر میگذرانیم»
لابد ار فاجعة بزرگتر، اشاره اش به شورش اخیر مردم جان به لب آمدة ماست که آن را با شقاوت بی نظیری به خاک و خون کشید و سرکوب کرد.
گیرم اینبار، فاجعة «کرونای تاجدار» هیچ شباهتی به فجایع پیشین ندارد و ابعادش سهمناک و وحشتانگیز است، باری، در این شکی نیست که این فاجعه نیز میگذرد، منتها چگونه میگذرد؟ و پس از این فاجعة هولناک و بحران کرونا چه چیزی از این مردم باقی میماند؟ دراین نیز هیچ شکی نیست که شما، شیادان دغلباز، دیر یا زود به زباله دان تاریخ ریخته خواهید شد، ولی پس از طاعونی که شما بودهاید و هستید، چه چیزی از ایران ما باقی میماند؟
آهاییی شیّادها، شیّادها اینهمه به مردم دروغ نگوئید!
در کشوری که «آخوندی» شیّاد، مکار و خرافاتی تا مقام «فقیه عالیقدر» و «رهبری» بالا میرود، و پایههای منبرش را بر دوش مردم ساده لوح استوار میکند، همة وقایع و فجایع هولناک قابل پیش بینیاست و هیچ جنایتی دور از انتظار و حیرتانگیز نخواهد بود. در سرزمینی که مردم در امور اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری و حتا شخصی، چشم به دهان دّجال معاصر میدوزند، به دنبال «خر دّجال» راه میافتند و از مسلک و مذهب او پیروی میکنند، در سرزمینی که مردم از ترس جان تن به تقیه، تزویر و دو روئی میدهند و یا بنا به مصلحت روزگار مهر سکوت بر لب میزنند و یا با جنایتکارها مماشات میکنند، آری، در چنین سرزمینی انحطاط، قهقرا و تباهی چاهیاست که در انتهای راه، به انتظار همه دهان باز کرده است.
بله، انحطاط، قهقرا، تباهی!
در مملکتی که «رهبر!!!» ابعاد وحشتناک فاجعه را نادیده میگیرد و بیماری «کرونا» را با دعا و ثنا و توسل به ائمة اطهار درمان میکند و از «امت مسلمان» میخواهد تا از ائمة اطهار یاری بگیرند و از دعا خواندن غافل نشوند و دعای ویژهای را نیز توصیه و پیشنهاد میکند، در چنین مملکتی همه چیز و همة ارزشها دیر یا زود فرو خواهد ریخت و تباهی به اوج خواهد رسید. چنان که افتاد و دانی! من شک ندارم که اگر ده میلیون انسان بیگناه از این بیماری بمیرند، این «رهبر عالیقدر!!» و اعوان و انصار او، خم به ابرو نخواهند آورد و فاجعة انسانی را با آیهای از قرآن و یا روایتی از رسول خدا و یا ذکر حدیثی از پیروان رسول خدا توجیه خواهند کرد. نه، برای آنها «اسلام» مهم است و نه «انسان». اسلام و نه انسان! این اصحاب کهف به مدت چهل سال انسان و انسانیّت را فدای اسلام کردند و به مدت چهل سال مانند موریانه ایرانرا از درون جویدند و خوردند و به جای زندگی و شادی، مرگ و عزا به ارمغان آوردند و مردم ما را به خاک سیاه نشاندند. این جنایتکاران تاریخ معاصر در سال میلیادرها و میلیاردها و میلیاردها هزینة «اماکن مقدس!!!» و «بنگاه های خیریه!!» و «تسلیحات مدرن» و سایر کارهائی عبث میکنند که در این شرایط صنّار ارزش و کار آئی ندارند و در روز حادثه، مردم را به «ائمة اطهار!!» حواله میدهند. این دغلبازان و فریبکاران حرفهای از روزگار سیاه مردم غافلند و برای جان آنها پشیزی ارزش قائل نیستند و جنازهها را در گورهای از پیش آماده شده میاندازند و آهک روی آنها میریزند، بله، این شیادان و دغلبازان تاریخ «کرونا را شوحی گرفته اند» و مردم تاوان سنگینی پرداخته اند و خواهند پرداخت. شیوع کرونا درایران بی صاحب و با این حکومت فاسد، یک فاجعة هولناک ملی است. هر چند برای حکومت اسلامی و اعوان و انصارِ دزد و غارتگرِ «فقیه جنگیر» مانند جنگ هشت ساله، نعمتاست.
باری، عزیزانی مکرّر میگویند: «با اینهمه نباید نا امید شد»
و من
… تا امید اختراع کنم
در درگاهِ خانه ایستادهام
از این گذرگاه
هرکس عبور میکند
شبیه ساعتیست
که در روز زلزله
خاموش گشته است.
«زنده یاد کمال رفعت صفائی»
آغاز بهار 2020 حومة پاریس