Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه

گذرِ زمان

Posted on 10 دسامبر 202410 دسامبر 2024 By حسین دولت‌آبادی

زمان دشمن نامرئی، دشمن خونی آدمیزاده است؛ هیچ قدرتی قادر نیست جلو گذر زمان را بگیرد. هیچ قدرتی، نه، زمان می گذرد و همه چیز با زمان می رود. همه چیر…

باری، در سال‌های اول مهاجرت اجباری و دوری از یار و دیار، نامه فرشته‌ای بود که از آسمان‌ها نازل می‌شد. این فرشته حتا اگر عزرائیل بود و اخبار مرگ را منتشر می‌کرد، بازهم قدم‌اش مبارک بود. آری، نامه آخرین رشتۀ باریکی بود که هنوز نبریده بود و ما را که در دنیای بیگانه و ناشناخته درهوا معلق مانده و دلتنگ بودیم، به میهن، مردم، خویشان، دوستان و آشنایان وصل می‌کرد.

«هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

بازجوید روزگار وصل خویش»

در آن سال‌ها، تاچند سال، صندوق پستی ساختمان، مانند مکان مقدسی بود که روزی چند بار سراسیمه از پلّه‌ها سرازیر می‌شدم و به سراغ‌‌اش می رفتم به این امید که نامه‌‌ای از میهن آمده باشد. دیدار «نامه» بیشتر از دیدار یار، دلدار و محبوبه شیرین و لذتبخش بود. در آن روزگار امکانات نبود (امکان زیر صفر بود)؛ ما به تلفن دسترسی نداشتیم و به ندرت با دوستان و خویشان تماس می‌گرفتیم، هر بار چند دقیقه با دلواپسی و شتابزده حرف می‌زدیم و سکّه‌ها خیلی زود ته می‌کشید و اغلب مکالمه نیمه تمام می ماند. باری، سال‌ها گذشت و انبوه نامه‌های اداری: از جمله، آب و برق و تلفن و مالیات و بیمه و کرایۀ خانه و تبلیغات و غیره و غیره جای نامه‌های هر از گاهی خویشان، دوستان و عزیزان را گرفت. اگر چه چندین سال گذشته بود، ولی هنوز بی‌باقی از یادها نرفته بودیم، هر چند پروسه آغاز شده بود و در شرف فراموشی بودیم:

«از دل برود هر آن که از دیده برفت»

آری، همه چیز با زمان رفت و آن شور و اشتیاق دیدارِ «نامه»، دلتنگی‌ها و غم غربت، آرام، آرام به اندوهی کهنه و چرکمرد تبدیل شد؛ کم کم صندوق پستی از چشم‌ام افتاد و بعدها به اکراه و گاهی با ترس و لرز، دغدغه و نگرانی در آن را باز می‌کردم، چرا؟ چون به یقین می‌دانستم بجز طلبکارهای رنگارنگ دیگر کسی به‌ ما نامه نمی‌نویسد. منظور آن رشتۀ باریک تماس عاطفی به مرور زمان فرسوده و نخ نما شد و اگر چه بالکل نبرید، ولی مانند سال‌های اول مهاجرت شور و شوقی بر نمی‌انگیخت. حالا، اگر هراز گاهی، نامه‌ای، یا تقویم سال نو و یا کارت تبریکی می‌رسید، زخمه‌‌ای به تارِ زنگار گرفته می‌زد که در پستوی خانه زیر گرد و غبار فراموش شده بود. نه، دیگر هیچ آهنگ شاد و صدای گوشنوازی از‌تاری که روزگاری شور و غوغا بپا می‌کرد، بر نمی‌خاست نه، شادی‌ها در دل‌ها مرده بودند. شاید این کنایه و استعاره غلو‌آمیز بنظر برسد، ولی گاهی احساس می‌کنم که دراین سال‌های دوری و در این زمانۀ خونریز و روزگار غمبار، عواطف و احساسا‌ت‌ام دراین گوشۀ دنیا زنگار گرفته اند. زنگار! بی‌اغراق می‌نویسم: سال‌هاست که به قهقهه و از ته دل نخندیده ام. گویا ارسطو و یا اقلاطون گفته‌است که: «انسان تنها حیوانی‌است که می‌خندد….». اگر خنده را از این حیوان دو پا بگیرند، دیگر چه چیزی برای او باقی می‌ماند؟

باری، برگردیم به دوری و تبعید و دلتنگی! به مرور زمان «فاکس» جای نامه و «انترنت» جای فاکس را گرفت و نامه نگاری از مُد افتاد. این روزها در دنیای مجازی، گفتگو با دوستان و عزیزان و خویشان به سادگی آب خوردن‌است. با این‌همه به قول شهریار:

« آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟»

حالا که امکانات و تسهیلات به رایگان فراهم آمده‌است، در آنسو، در میهن عزیز، از یاران کسی زنده نمانده تا با او تماس بگیرم و به درد دل بنشینم، همۀ آن عزیزانی که با من مأنوس بوده‌اند و گذشته‌ای مشترک با هم داشته‌ایم، از دنیا رفته اند و پس از سال‌ها دوری، با آن‌هائی که باقی مانده‌اند، حرفی برای گفتن ندارم. تنهائی! بله، تنهائی معانی و اشکال متفاوتی دارد: آری، لئو فره، آوازخوان آنارشسیت فرانسوی حق داشت وقتی با حسرت می‌خواند: «همه چیز با زمان می‌رود … »      

دسته‌ بندی نشده

راهبری نوشته

Previous Post: هدف ادبیات
Next Post: نویسنده، روشنفکر و سیاست

کتاب‌ها

  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • دارکوب
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳
  • گفتگوی کوتاه با آقای علیرضاجلیلی درباره ی دوران
  • رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه (Marie de Mazdalla)
  • کتاب ها چگونه و چرا نوشته می شوند.

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme