Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه

نویسنده- عکاس

Posted on 30 ژانویه 202430 ژانویه 2024 By حسین دولت‌آبادی

… همسفرم مدتی به عکسی رنگباخته، قدیمی و یادگاری نگاه کرد و پرسید: «یادته چه کسی این عکس رو گرفته؟» مشگل همین‌جا بود. نزدیک به بیست و سه سال از آن روزگار گذشته بود، هیچ نشانه‌ای مثل تابلو، گلدان، پرده یا فرش در زمینۀ عکس دیده نمی‌شد و من به‌ یاد نمی‌آوردم که ما در منزل کدام دوست یا آشنائی دور هم جمع شده بودیم و چه کسی عکس گرفته بود. هر چند می‌دانستم که آن روزها دوست و میهمان گرانقدری از ایران آمده بود و بی‌تردید گردهمائی ما برای دیدار آن عزیز بود. باری، پرسش همسفرم باعث شد تا مدتی به عکاسِ غایب، به عکاس‌ها و بعد به هنرِعکاسی فکر کنم. اگر چه عکاسی هنر است ولی عکاس با نویسنده قابل مقایسه نیست، و نویسنده‌ای که از روی زندگی و «وقایع» عکس برداری می‌کند، در نهایت «ناتورالیستی» ‌است که هرگز به اعماق راه نمی‌‌یاید، ولی در یک جا نویسنده و عکاس به هم می‌رسند و برهم مماس می‌شوند: «… عدم حضور عکاس و نویسنده در صحنه و در عکس». به باور اینجانب نویسنده‌هائی در دنیا موفق بوده‌اند که توانسته اند در کنار مصائب و سیاهروزی، یا سعادت قهرمان‌هایِ داستان‌ یا رمان‌شان خونسرد باقی بمانند، از آن‌ها هر چه بیشتر فاصله بگیرند و خواننده حضور نویسنده را که مخل و موی دماغ است، احساس نکند. بی‌تردید هر نویسنده‌‌ای (چه بپذیرد یا نپذیرد) جانبدار است، منتها نویسنده‌ای موفق‌است که این جانبداری را هر چه بیشتر و بهتر پنهان کند و اجازه بدهد تا خواننده در پایان داستان یا رُمان به داوری بنشیند و جانبداری یا بی‌تفاوتی نویسنده را احساس کند. نه، نویسنده آخوند نیست و نباید به حال قهرمان داستان‌‌اش دل بسوزاند و به جایِ خواننده در مورد شرایط، موقعیت، حوادث و روزگار قهرمان‌اش اظهار نظر کند؛ نویسنده از این‌همه بر ‌کنار می‌ماند، واقعیت را با‌خونسردی، عریان، ساده، با صراحت و زیبائی بیان می‌کند و داوری را به خواننده وا‌ می‌گذارد. همین. وفاداری او به واقعیّت کافی است، مشروط به این که واقعیتی را که بیان می‌کند، به‌خوبی بشناسد، و وقایع را به جای واقعیّت نگیرد. باری، من از عکس به عکاس، از عکاس به نویسنده و از نویسنده به داستان کوتاهی رسیدم که در فیس بوک خوانده بودم. نویسندۀ کذائی نتوانسته بود احساسات و عواطف‌اش را مهار کند؛ لذا مداخله و حضورش به داستان‌اش لطمه زده بود. غرض، آن داستان کوتاه سبب شد تا این چند سطر را بنویسم و درس‌هائی را که در این سال‌ها به تجربه آموخته بودم به یاد بیاورم.

.

دسته‌ بندی نشده

راهبری نوشته

Previous Post: کدخدا سنگ
Next Post: تمرکز نویسنده

کتاب‌ها

  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • دارکوب
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳
  • گفتگوی کوتاه با آقای علیرضاجلیلی درباره ی دوران
  • رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه (Marie de Mazdalla)
  • کتاب ها چگونه و چرا نوشته می شوند.

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme