Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه
17811913611858194432351681212632151919269

نمایش روی بام

Posted on 30 ژوئن 202213 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

بی‌سبب نبوده و نیست که در همه جای دنیا از زبان مادری نام می برند و نامی از پدر نمی‌برند. اگر اشتباه نکنم نه یا ده ساله بودم که هنگام تماشای مرافعۀ زن‌هایِ همسایه‌ اصطلاح «کم و کسر دادن» را از زبان مادرم شنیدم و در آخر معرکه به معنای آن پی‌بردم. در‌حاشیة کویر، در ولایت ما این اصطلاح به معنای تحقیر کردن و خوار شمردن است. در آن سال‌ها، در ولایت ما رعیّت با چوپ، ارجن، بیل و زنجیر دانه درشت خرکاری دعوا می‌کردند، در ته گودال‌ها یا در بیابان و صحرا به جان هم می‌افتادند، اغلب چند نفر زخمی و ناکار می‌شدند و گاهی مرد مجروح بیهوش را توی نمد می‌پیچیدند، به شهر، به ‌بیمارستان می‌بردند.

درآن زمان بارها از نزدیک شاهد دعواهای رعیتِ ارباب‌ها بودم، حتا چند نفری را که در این دعواها به‌ خاطر ارباب‌ها کور، کر و معیوب شده بودند، به نام و نشان می‌شناختم. گیرم زن‌های ولایت که از بد نامی و رسوائی می‌ترسیدند، به ‌ندرت در ملاء‌عام با هم درگیر و دهان به دهان می‌شدند. در دشت و صحرا نیز دعوای زن‌ها از کم و کسردادن فراتر نمی‌رفت و به کتک کاری و زد و خورد نمی‌کشید. باری، من اگر پس از سال‌ها هنوز نزاع آن روز همسایه‌ها را فراموش نکرده‌ام به ‌دلیل شکل نمایشی «کم و کسر دادن» بود: باری، همسایه رو به روئی ما همراه دو فرزند خردسال‌اش زیر آفتاب داغ، بر‌بام شده بود، یوغی برگردن بچّه‌ها گذاشته بود، خیشی کوچک به یوغ بسته بود، ادا در می‌آورد و زمین‌های بایر را شخم می‌زد، گاوها «بچه‌ها» را با ترکه می‌راند، با هیجان دست‌ و بال می‌جنباند، فریاد می‌کشید و همسایة دیوار به دیوار ما را کم کسر می‌داد:

«آهای، زنِ شیرعلی، یادته که بچه‌هات رو توی صحرا این‌ جوری، مثل دو تاگوساله یوغ می‌کردی، شخم می زدی؟ حالا دیگه آدم شدی، به کونت میگی دنبالم نیا بو میدی»

زنِ شیرعلی، روی بام رو به روئی رجز می‌خواند، ادای سر چاق کن‌ شیره کشخانه ها را در می‌آورد: چوبی را به ‌جای نی وافور به ‌دهان گذاشته بود و با سیخ به حقة وافور می‌زد:

«واخ، واخ، آی خدا، وآی خدا، ببین کی ما رو کم و کسر می‌ده، واخ، واخ… کسی که به ما نریده بود، کلاغ کون دریده بود، واخ واخ، ربابه کچل، خوبه که همه ننه‌ت رو می‌شناشن، ربابه کچل، ربابه کچل، سر چاقکن شیره کشخونه… آی خدا، ببین حالا دیگه کی واسة ما تیاتر در میاره، بکش، بکش، برات پختم، بکش.»

ربابه کچل گاوها را روی تختبام می‌چرخاند و ادای شخم زدن و شیار کردن در می‌آورد:

«هی‌هی حیوون، هی، بجنب یالا… ننه، هوا گرمه…. هی هی تکون بخور… ننه نزن، نزن، هوا گرمه ننه، آب… هی هی، برو، برین تا ته کرت…هی هی …»

«واخ، واخ، ببین کی ما رو کم و کسر میده، انگار بابا و ننة خودش یادش رفته. بذار بگم، بابات وقتی از پشت کوه به‌قلعة ما اومد، یه لنگ کفشش چاروق بود، یکیش گیوه، مردم آسیابونش کردن، شب‌ها توی آسیاب، از گرسنگی توی تور می‌خوابید. همه می‌دونن که بچه هات هیچوقت کفش و تنبان به پا نداشتن، کون برهنه و پا برهنه با نون سرتنوری بزرگ شدن.»

«های زن شیرعلی، های، بابای من هر چه بود بچه هاش رو توی صجرا یوغ نمی‌کرد، هی، هی،حیوون… ننه، آفتاب می سوزونه، ننه هوا گرمه، ننه آب… هی .هی هی …»

نمایش همسایه‌هایِ ما روی تختبام اجرا می‌شد، مردم توی کوچه و پشت بام‌ها به تماشا ایستاده بودند، پچپچه می‌کردند و لبخند می‌زدند. زن شیرعلی و ربابه کچل آن روز تا هفت پشت بالا رفتند، پتة جد ‌اندر جدشان را روی آب انداختند و هیچ چیزی برای هم باقی نگذاشتند. مادرم به آفاق، زن همسایه گفت:

«خب، کم و‌کسر بدن، آخه چرا استخوون مرده‌ها روی توی قبر می لرزونن»

در پردة آخر نمایش، تماشاچی‌ها فهمیدند که ایل و تبار آن‌ها (هردو) پابرهنه، یک لاقبا بودند و سال قحطی ریشۀ علف و گوشت خر مرده خورده بودند و برای من نیز اصطلاح «کم و کسر دادن» روی تختبام همسایه معنا شد.

دسته‌ بندی نشده

راهبری نوشته

Previous Post: جاسوسِ کوچه‌یِ هامو hameau‏ (1)
Next Post: در ترجمه ناپذیری شعر

کتاب‌ها

  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • دارکوب
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳
  • گفتگوی کوتاه با آقای علیرضاجلیلی درباره ی دوران
  • رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه (Marie de Mazdalla)
  • کتاب ها چگونه و چرا نوشته می شوند.

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme