Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه

مرد مُرده راه می رود

Posted on 25 فوریه 20242 ژوئن 2024 By حسین دولت‌آبادی

… بنا به‌ اسناد رسمی کشور من ده سال پیش از این دنیا رفته‌ام و ادارۀ ثبت اسناد و احوال شناسنامه‌ام را باطل کرده است. از تو چه پنهان، من این خیر شعف‌انگیز را ده سال پیش از راه دور شنیدم؛ مدتی نگاه‌ام به‌ راه رفت و به جائی ناپیدا خیره ماندم. شگفتا، من مدتی‌است که مُرده‌ام و خودم خبر ندارم؟ باری، یکی از نزدیکان که برای تجدید شناسنامۀ همسرم به ادارۀ مربوطه مراجعه کرده بود، از فوت اینجانب یکه خورده بود، نه، وحشت کرده بود و از آن جائی که به متوفی دسترسی نداشت، این معضل را با دیگران در میان گذاشته و بیرون اداره به مشاوره نشسته بودند. چه باید می‌کردند؟ در این که من مرده بودم هیچ شکی وجود نداشت، مرگ من مستند بود و مأمور ادارۀ ثبت احوال در شناسنامۀ همسرم آن را تأیید کرده بود.

«خواهر، خودتون ببینید، شناسنامۀ متوفی باطل شده. بنده براین اساس اینجا نوشتم که شوهر ایشون فوت کرده‌ست…»

خویشان ما پس از مشورت و رای زنی به توافق می‌رسند تا خبر فوت اینجانب را با ترس و لرز به اطلاع به همسرم برسانند:

«چی گفتی، مرده؟ کی مرده؟ کجا مرده؟»

«بله، شناسنامه‌ش باطل شده، مگه، مگه… ما خیال کردیم تو نخواستی به ما بگی، آخه خبر راه دور… مگه…مگه…»

«مگه چی؟… مگه چی؟… اون زنده ست، زنده‌ست، اگه مرده بود… آخه مرد مرده که راه نمی‌ره.»

«ما تقصیری نداریم، مأمور ثبت احوال به ما گفت شوهرش چند سال پیش فوت کرده، گفت اگه زنده بود ما می‌فهمیدیم.»

«خب، حالا، حالا من چکار کنم، باید بیام اونجا؟»

«چاره ای نداری، مأمور حرف ما رو باور نمی کنه. باید خودت بری ادارۀ ثبت احوال و به اونا بگی که شوهرت زنده‌ست.»

گیرم متقاعد کردن مأمور ادارۀ ثبت احوال به این سادگی‌ها نبود. همسرم باید دلیل محکمه‌پسند می‌آورد و به‌آن‌ها ثابت می‌کرد که شوهرش هنوز زنده است و مرد مرده راه نمی رود.

«آقا، همسر من نمرده، شما توی شناسنامۀ من…»

«خانم؛ از سی و چند سال پیش هیچ اثری و خبری از شوهر شما در هیچ کجا نیست. نه در ادارۀ آموزش و پرورش؛ نه در بانک؛ نه در بیمه، نه در ادارۀ بازنشستگی، از نظر دولت او فوت کرده.»

«ولی همسر من زنده‌ست، چرا توی شناسنامۀ من نوشتین فوت کرده. به خدا همسرم فوت نکرده، زنده ست. زنده!»

«این قانونه خانم، قانون، وقتی سی سال از کسی خبر و اثری در کشور نباشه، ما شناسنامۀ اونو باطل می‌کنیم. از نظر دولت چنین شخصی مرده است… من بی نقصیرم خانم؛ من مأمورم و معذور.»

«حالا من باید چکار کنم که همسرم دوباره زنده بشه؟»

«واسۀ مشکلات همیشه راه حلی هست خانم، ممکنه مدتی طول بکشه، ولی انشاءالله شوهر شما دوباره زنده می‌شه. بله؛ زنده می شه، من تلاش خودم رو می‌کنم، ما به خاطر این که کسی از اسم و شناسنامۀ شوهر شما سوء استفاده نکنه، محض احتیاط اونو باطل کردیم، می‌دونین خانم، افغان‌ها اینجا مدام تقلب می‌کنن»»

باری، آن‌چه که در بالا به‌اختصار آمد حقیقت محض‌است. از چشم آن‌ها من ده سال پیش مرده‌ام. با وجود این من باور نکرده ام که مرد مرده راه می رود، آری، پس از سال‌ها و سال‌ها هنوز که هنوز است درتبعید می‌نویسم و نویسم و می نویسم تا زنده بودن‌‌ام را به هزار زبان و هزاران واژه فریاد کنم.

دسته‌ بندی نشده

راهبری نوشته

Previous Post: کاربافک
Next Post: نگاهی گذرا بر زندگی، کار و آثار حسین دولت آبادی

کتاب‌ها

  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • دارکوب
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳
  • گفتگوی کوتاه با آقای علیرضاجلیلی درباره ی دوران
  • رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه (Marie de Mazdalla)
  • کتاب ها چگونه و چرا نوشته می شوند.

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme