Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه

مادر چاه

Posted on 6 سپتامبر 20236 سپتامبر 2023 By حسین دولت‌آبادی

قنات (کاریز) یکی‌از قدیمی‌ترین شیوه‌ي دسترسی به آب، آبیاری و آب رسانی در روستاهای ایران بوده است و گویا کم و بیش هنوز هم هست. من در ایام کودکی، در این قنات‌ها چند صباحی لایروبی کرده‌ام، حالا که سال‌ها از آن روزگار می‌گذرد، از خودم می‌پرسم، در حقیقت بارها پرسیده‌ام که انسان کویری به چند قرن تجربه نیاز داشته است تا بتواند جایِ حفرِ مادر چاه را در دامنۀ کوهپایه تعیین کند. عمق مادر چاه گاهی به سیصد و پنجاه متر می‌رسد و بعد چاه‌های‌دیگر، به ردیف و با فاصله معیّن طی سال‌ها لابد، حفر می‌شوند تا سرانجام روزی به مظهر قنات و به دشت هموار برسند. باری، به گمان اینجانب، نویسندگی در تبعید، دور از یار و دیار و مردم، بی شباهت به کار فرسایندۀ حفر قنات در حاشیۀ کویر نیست؛ میهن، مردم، جامعه، گذشته ها، مانند دامنۀ کوهپایه‌ها، در دور دست‌ها قرار دارند و نویسنده می‌باید هر بار مادر چاه را در جای مناسبی حفر کند و آرام آرام از این چاه به آن چاه نقب بزند تا شاید آب برسد و یا نرسد. تا شاید طراوت آب و شادابی زندگی را در دشت هموار احساس کند، یا نکند. من از سایر نویسنده‌ها خبر ندارم، ولی برای من آفرینش و باز آفرینی درتبعید به دشواری حفر‌قنات در کویر بوده‌است و هنوز هم هست. نه، کتمان نمی‌کنم، عمر تبعید ما بیش از اندازه طولانی شده است و فضای ملال‌انگیز و کسالت بار فرهنگی و هنری و بازار کساد و بی رونق هنر وادبیات و وضع رقت انگیز چاپ، نشر و فروش کتاب در تبعید، اگرچه شور و شوق نوشتن را هنور بی‌باقی در من نکشته‌است، ولی در این همه سال، از این رهگذر، جسم و جان‌ام آسیب‌ها‌ دیده، زنگار گرفته، دلچرک، دلمرده و‌ افسرده‌ شده‌ام، و هنگام نوشتن، جان‌ام مانند سال‌ها پیش گُر نمی‌گیرد و هستی‌ام شعله ور نمی‌شود؛ بلکه مانند کندۀ نیمسور دود می‌کند و دود می‌کند و دودش‌اش پیش از هرکسی به چشم خودم می رود. چرا، چون هر بار که پس از تلاش‌های جانکاه، تحمل درد و رنج بسیار قناتی حفر کرده‌ام، پس از پایان کار، روزی که آب خنک و زلال از مظهر قنات جاری شده‌است آبیار، تشنه لب و حتا رهگذری نبوده تا به‌ کنجکاوی لب جوی آب دمی درنگ کند و جرعه‌ای بنوشد. نه، سکوت، خاموشی کویر! بی جهت نیست که هرچه زمان می‌گذرد، شور و شوق درمن بیشتر فروکش می‌کند و در این اوضاع و احوال، پیدا کردن جایِ مادر‌ چاه در دامنۀ کوهپایه‌ها دشوار و دشوارتر می‌شود. با وجود این، من سال‌هاست که هر‌ بار خسته، دلزده و پاکشان از دشت هموار راه افتاده‌ام تا در دامتۀ کوه‌ها، آن‌جا که خاربن‌های سبز و درختچه‌ها روئیده اند، مادر چاه تازه‌ای حفر کنم.

یادداشت

راهبری نوشته

Previous Post: نامه به بطحا
Next Post: دادگاه

کتاب‌ها

  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • دارکوب
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳
  • گفتگوی کوتاه با آقای علیرضاجلیلی درباره ی دوران
  • رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه (Marie de Mazdalla)
  • کتاب ها چگونه و چرا نوشته می شوند.

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme