Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه
92354793_10157931130884871_6640223295943737344_n

سرباز گمنام خاموش شد.   

Posted on 8 آوریل 20209 می 2025 By حسین دولت‌آبادی
  • به یاد دوست

دوست من، آن سرباز گمنام، مرد نازک اندامی بود که بیش از سی و سه سال در تبعید کار کرد و کار کرد و کار کرد و با آن خط خوشی داشت، سال‌ها حساب و کتاب  دخل و خرج دیگران را نگه داشت.دوست من، آن سرباز گمنام، مردی ریز نقش، خوش قلب، با گذشت و مهربانی بود که عمری سختی‌ها و دشواری‌های تبعید را با بردباری بی نظیری بر خودش هموار کرد و در خلوت رنج برد و رنج برد و رنج برد و هرگز و هرگز لب به شکوه و شکایت باز نکرد.

دوست من، آن سرباز گمنام، سال‌ها با آرمان سوسیالیسم و آرزوی جهانی انسانی، بی سر و صدا و قیل و قال، بی آن‌که نام خویشتن خویش را بر بام‌ها فریاد کند، در پشت جبهه، پیگیرانه و سمج، مبارزه کرد، مبارزه کرد، مبارزه کرد و تا دم مرگ در هیچ کجا دیده و شنیده نشد.

دوست من، آن سرباز گمنام، سال‌ها در تبعید، از فاجعه‌ای به ‌فاجعۀ دیگر و از بحرانی به بحرانی دیگر گذر کرد و هیچگاه از زمانه و روزگار ننالید. هر زمان از او می‌پرسیدم: «ایرج، اوضاع و احوال چطور است؟؟»، با امیدواری و خوش‌بینی می‌گفت، «رو به بهبود است…!» گیرم این «اوضاع و ‌احوال» تا آخر عمر بهبود نیافت که نیافت و لقب «آقایِ بهبودی» که من دوستانه و به شوخی به او داده بودم، با جسم نحیف او، آن دوپاره استخوان پوک باقیمانده، دیروز سوزانده و خاکستر شد.

دوست من، آن سرباز گمنام، در زمانی از این دنیای وارونه رفت که مرگ مبتذل و فاجعه شده، و آمار مرده‌ها، قربانیان کرونا، جامعۀ جهانی را بهت زده و زندگی را مختل کرده است. فاجعه، در فاجعه! مرگ تدریجی او نیز که سه سال به درازا کشید، فاجعه‌ای دردناک و غمبار بود و عزاداری ما نیز در این «حصر خانگی» و در قرنطینه ادامۀ این فاجعه‌است…

دوست عزیز من، آن سرباز گمنام، سال‌ها مظلوم، صبور و شکیبا، در فاجعه زیست و در آخر عمر در گوشۀ بیمارستانی پرت و دور افتادۀ حومۀ پاریس، مظلوم و غریب و تنها، در فاجعه خاموش شد.

 دوست عزیز من، ایرج حیدری «آقایِ بهبودی» از میان ما رفت تا کی نوبت به ما برسد.

6 آوریل 2020 حومۀ پاریس

دسته‌ بندی نشده

راهبری نوشته

Previous Post: بهار مرگبار
Next Post: سرباز امام زمان

کتاب‌ها

  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • دارکوب
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳
  • گفتگوی کوتاه با آقای علیرضاجلیلی درباره ی دوران
  • رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه (Marie de Mazdalla)
  • کتاب ها چگونه و چرا نوشته می شوند.

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme