فئودور داستایوسکی، نویسندۀ بزرگ روس، در جوانی به گروه ایلیا پائولوویچ پطروشفسکی پیوست؛ این گروه آرمانخواه و سوسیالیست علیه تزار (نیکلای اول) و نظام ارباب و رعیتی «سرواژ» مبارزه میکردند. داستایوسکی همراه بیست و یک نفر هموند گروه، به جرم تبلیغات ضد دولتی، مشارکت در توطئه علیه امپراطور روس خوانش نامهای انتقادی علیه کلیسای ارتدوکس و دولت تزاری به اعدام محکوم شد. در روز موعود، محکومین را به میدان شهر بردند، و آنها را واشتند تا زانو بزنند و صلیب را ببوسند. پس از آن مراسم گردن زن نمادین اجرا شد و شمشیرها را بالای سر آنها شکستند و آنگاه چشمهاشان را بستند، بهستونها طناب پیج کردند و جوخۀ مرگ در برابر آنها آمادۀ فرمان آتش ایستاد. گیرم در دم آخر پیکی از جانب امپراتور از راه رسید و مژده داد که تزار آنها را بخشیده است. این نمایش رعب آور از پیش برنامه ریزی شده بود ومحکومین از آن اطلاع نداشتند، حدود چهل و پنج دقیقه، چشم بسته در برابر مرگ؛ به انتظار مرگ ایستادند. این حکم اگر چه در دم آخر لغو شد، ولی جنایت اتفاق افتاد و داستایوسکی پس از واقعۀ هولناک تغییر کرد و در تبعید، در سیبری از برادرش خواست تا کتاب مقدس را برای او بفرستد. داستایوسکی بعدها «خاطرات خانۀ مردگان» را که سرگذشت و روزگار غم انگیز تبعیدی های سیبری بود، نوشت و شاهکارهای دیگری خلق کرد که نیازی به ذکر نام آنها نیست. منظور داستایوسکی اگر چه اعدام نشد و زنده ماند، ولی جنایت رخ داد، در روزگار ما، در دوران حکومت ننگ و نفرت، جهل و جنایت اسلامی، این اتفاق شوم بارها برای زندانیها افتاده است و آنها را در برابر جوحۀ آتش قرار داده اند و حتا فرمان آتش صادر شده ولی جوخۀ آتش بنا به دستور قبلی شلیک نکرده است. منظور ممکن است که «توماج صالحی» با توجه به افکار عمومی و فشارهای بین المللی از مرگ نجات پیدا کند و اعدام نشود، با وجود این، به باور من «جنایت رخ داده است!!!» و مردم ما نباید فریب بخورند و آن را به حساب کرامت و بخشندگی ولی فقیه جانی و جناینکار بگذارند. شاید توماج صالحی از مرگ نجات یابد، ولی وقتی از زندان آزاد شود، بی شک آن توماجی نخواهد بود که در آغاز بوده است، همانگونه که کسانی که از قبرهای «قیامت» حکومت اسلامی و آن دخمهها زنده بیرون آمدند، هرگز سلامت روحی خویش را باز نیافتند. جنایت به اعدام و قتل فیزیکی منحصر نمی شود، تعزیز، ( شکنجه: روحی و جسمی) تخریب و روح و روان آدمیزاد نیز جنایت است و این حکومت گورزاد و ضد زندگی، از آغاز تولد تا به امروز، هر روز، در همۀ حوزه ها و زمینهها مرتکب جنایت شده است. باری، من اگر چه مانند همه آرزو می کنم که توجاج صالحی اعدام نشود، ولی هرگز، هرگز از جناینکارهای حرفهای تقاضا نمیکنم تا توماج صالحی را ببخشند و او را اعدام نکنند، نه، او حرم و جنایتی مرتکب نشده است که سزاوار اعدام باشد، نه، نه، هیچ دادگاهی صلاحیت صدور این حکم را نداشته است و ندارد، باری، توماج صالحی تنها نیست، همۀ مردم آزادیخواه و آرمانخواه مملکت ما سالهاست که زیر تیع تیز این گورزادان تاریخ و اصحاب کهف قرار دارند، سالهاست که فرزندان رشید این مرز و بوم را با توسل به احکام پوسیدۀ اسلام و به نام الله موهوم اعدام میکنند، و اگر در حکومت باقی بمانند، باز هم اعدام خواهند کرد. هر چند با ارتکاب این جنایتهای فجیع و اهانت مدام به مردم ما روز به روز گورشان را حفر میکنند. مردم ما تا ابدالدهر اختاپوسها را تحمل نخواهند کرد. نه؛ من یقین دارم که آن روز فرخنده سرانجام فرا خواهد رسید و هلهلۀ شادی زیر سقف آسمان میهن ما دوریاره طنین انداز خواهد شد. ایکاش زنده بمانم و آن روزها را از نزدیک ببینم. ایکاش…