“اُلَنگ” تازه ترین رمان چاپ شده حسین دولت آبادی نویسنده توانای معاصر ایران است که بسال 2024 میلادی در 142 صفحه توسط انتشارات “ناکجا” در پاریس منتشر شده است.
در این رمان، حسین دولت آبادی، همانند بسیاری آثار دیگرش، جریان زندگی روستایی را در حاشیه کویربه تصویر میکشد. فرایند دگرگونیهای پس از اصلاحات ارضی منجر به تغییراتی در بافت اجتماعی جامعه ایران گردیده و پدیده های جدیدی را بوجود آورد. کنده شدن برخی از روستاییان از جایگاه ها و مشاغل سنتی شان، کوچ های دسته جمعی و پرشمار به شهرها، حذف نقش ارباب ها، و عوامل دیگری از این گونه، خلائی در جامعه ایجاد نمودند که جامعه ای در حال گذار بوجود آورده و روابط حاکم بر آن را به حالت تعلیق موقتی درآورد. افول و رو به زوال گذاشتن روابط فئودالی، در حالیکه روابط جدید هنوز جا نیفتاده و در مواردی حتا تبیین نگردیده بودند، فرایند دگر دیسی جامعه را آغاز و در نتیجه دوران گذار وتعلیق بین دو سیستم را بوجود آورد. این پدیده، به ناگزیر، بر روابط افراد با یکدیگر و با جامعه تاثیرات عمیقی گذاشت. با توجه به نقش مهاجرین روستا به شهرها در قیام 57 و عملکرد آنان در طول قیام و پس از آن، ضرورت بررسی جامعه شناختی این اقشار بوضوح آشکار میگردد. کاری که شوربختانه در ادبیات معاصر ایران چندان به آن پرداخته نشد و این قشر از اجتماع همچنان ناشناخته ماند. این عدم شناخت، بالطبع، زیان های جبران ناپذیری به جنبش آزادی خواهان ایران وارد آورد. از این رو کار حسین دولت آبادی پاسخی به یک نیاز بوده و قابل تحسین میباشد.
“النگ”، بدون آنکه مستقیماً دست به روی نکته مشخصی بگذارد، گذار از سامانۀ فئودالی به سرمایه داری را مطرح کرده و از مجرای دیالوگ های ساده و معمولی و در چهارچوب روابط و وقایع داستان، آنرا به تصویر میکشد. رمان، به جای شعار دادن، مسائل را از زبان شخصیت ها و در راستای حوادث بیان مینماید. این روایت، فریاد روستای در حال دگردیسی است که بگوش مردم رسانده میشود و همزمان، با تمرکز بر پرسناژ یک زن، جامعه مرد سالار را بهزیر سوال میبرد. در “النگ”، حسین دولت آبادی خواننده را با خود به گذشته ها میبرد و او را به تعمق و تفکر در پدیدۀ دگردیسی روستا ها فرا میخواند. او با موشکافی پرده نقاشی ای را بروی خواننده میگستراند که در آن میتوان جریان زندگی در روستا و اثرات دگردیسی را مشاهده نمود. روستا ها همیشه مملو وقایع و صحنه های ویژه خود بوده و زندگی به شیوه خاص خود در آنها در جریان است. “النگ” برشی است از این زندگی و یک روایت از هزاران داستانِ در جریان.
رمان “النگ” را میتوان در سبک رئالیسم اجتماعی دسته بندی کرد. ساختار و شخصیتهای آن، اما، بیشتر به نمایشنامه میمانند که با کمی دستکاری میتواند دستمایه ای شود برای اجرای تئاتری موفق و اثر بخش. به هر روی این اثراکنون در قالب رمانی جذاب ارائه شده است. بخش بزرگی از داستان در یک شب اتفاق می افتد. شبی چون شبهای دیگر، کند و دلگیر و پر درد. علیرغم این ظاهر، ولی، به شبی پرحادثه و دلهره آور فرامیروید. در این فرایند است که عمق و پیچیدگی روابط درونی و حاکم بر روستا از پس پرده بیرون افتاده و در برابر دیدگان خواننده آشکار میگردند. در پیچ و تاب برخورد شخصیت های داستان، روابط قشرهای مختلف روستا ترسیم شده و خرافات، شایعات، فشار های مالی، حیله گری ها، تنگ چشمی ها، روحیه انفعال، فرد گرایی، ناامیدی، تسلیم حوادث شدن، و دیگر خصلت های خوب و بد اهالی ده عیان میگردند. روستایی از گونه هزاران روستای دیگر، که از دستبرد اربابها به جان و مال و ناموس مردم مصون نمانده و اکنون صاحب پنج شیره کش خانه است و مردمی که تحت تاثیر آنچه بر آنان رفته است خصلت ها و دیدگاههای ویژه خود در دوران گذار را دارا گردیده اند.
شخصیت های داستان همگی واقعی و ملموسند و هر یک نماد بخشی از مردم روستا و بازتاب کننده وقایعی اند که در جامعه شان رخ داده و بر آنان گذشته است. محور اصلی داستان زنی است به نام اقدس. زنی که خانه اش “النگ” شده است و خودش “حلوای نذری”. شوهرش، خالو خداداد، “کور خدازده” و “آدمک کوکی”، بی تفاوت و کرخت روزگار میگذراند و درماندگی مطلق را تجسم میبخشد. گوهر، همسایه اقدس، “غریبه پشت کوهی”، زن ستمدیده و زحمت کش روستا را نمایندگی میکند. زنی که جای چهارنفر کار میکند و صورتش را با سیلی سرخ نگاه میدارد. زنی که “مثل سگ باوفاست” و جور شوهر ازکار افتاده و مریضش را میکشد. شوهر گوهر، کاکل، “یوسف مصری زمین خورده” مریض و درمانده و نارو خورده با اجل زود هنگام دست و پنجه نرم میکند. کلاتی، شیاد و حقه باز، شخصی که چون “شته” باغ و میوه را “مسموم و ناخوش” میکند. خاله حوریه، پیرزن از کارافتاده ای که از شوربختی به “پا اندازی” و “دلالی محبت” روی آورده است. چنگیز و جبرئیلِ “غیره”،انگل هایی که زمانی از چماق بدستان اربابان بودند، اکنون با کوچ ارباب ها به شهر تبدیل به هرزه گیاهانی دله دزد و لاابالی شده اند. کدخدای “شریک دزد و رفیق قافله”، دهیار “ساده لوح”، ذوالفقار “گر بویناک”، فراش “شیرین عقل”، خرده مالک “مفلس”، بادپای یتیم، و دیگران هریک گوشه ای از پدیده سفر در مسیر دگردیسی و گذار را روایت میکنند. هر یک در فکر رسیدن به آمال خود و تطبیق با شرایط جدید برای رساندن زورق خویش به ساحلند. فشار درد دگردیسی بر فرد فرد آنان وارد میشود و واکنش هر یک مطابق شخصیت و خصوصیاتش بروز میکند. زندگی در روال تکاملی خود در جریان است و اقدس است که “بر خاکستر این زندگی سوخته اشک میریزد.”
“النگ” با زبانی پاکیزه و داستانی پرکشش نه تنها خواننده را بدنبال خود میکشد، بلکه با سوالهایی که برایش پیش می آورد موجبات تفکر و تعمق درجامعه ایران و بخصوص بخش روستایی آنرا فراهم میسازد. از اینرو خواندن این اثر برای دوستداران ادبیات داستانی ایران و کنکاشگران مسائل اجتماعی آن مفید و حتی ضروری است.
علیرضا جلیلی
14/05/2025 آمریکا