Skip to content
  • Facebook
  • Contact
  • RSS
  • de
  • en
  • fr
  • fa

حسین دولت‌آبادی

  • خانه
  • کتاب
  • مقاله
  • نامه
  • یادداشت
  • گفتار
  • زندگی نامه
Maryam Madjadlieh copy

نگاهی به مریم مجدلیه

Posted on 30 ژانویه 202013 آگوست 2023 By حسین دولت‌آبادی

رمان “مریم مجدلیه” آخرین اثر حسین دولت‌آبادی است که در سال 1397 توسط انتشارات “مهری” لندن منتشر شده است.داستان، روایتی است تکان‌دهنده با نثری شیوا و حاوی نوآوری‌هایی کم نظیر در ادبیات معاصر فارسی. نویسنده‌ای مرد، حکایت زندگی یک زن را، از زبان و دیدگاه خودِ زن، بیان می‌کند و در این مسیر تابوهایی را نیز درهم می‌شکند. ترسیم زنی بسیار متفاوت با الگوهای متعارف جامعه از یک زن و تصویر رابطه همجنسگرایی بین دو زن از جمله این تابوشکنی‌ها می‌باشند.

راویِ داستان زنی‌است که به سنت‌های جامعه چندان پایبند نیست. زنی که بی محابا خود را “هرزه‌گرد” می‌نامد و از افراد “عاصی” و “خلافکار” خوشش می‌آید. زنی که در آشنایی با مردان پیشقدم شده و گاه و بیگاه “مردی را” با خودش به خانه می‌برد و “دوپیک ودکای خنک” یا “یک لیوان ویسکی” سرکشیده و “سیگار پشت سیگار” می‌کشد. راوی از بیان تمناهایش ابایی ندارد و قیود جامعه جلودارش نمی‌شوند که او مردها را “بلند” نکند و در خانه خالی اشتراکی سهیم نگردد. او زنی‌است که از “چموشی، نافرمانی و خلافکاری” لذت می‌برد و تار و پود وجودش با “دروغ بافتن” عجین‌است. “مریم” اختیار بدن خود را به‌دست گرفته و اوست که مردان را انتخاب می‌کند. در عین حال از کثافتی که بر شهر شته‌زده “نفرتی مانند تیزاب” توی رگ‌هایش می‌چرخد. عمق این نفرت چنان‌است که او “خوش دارد شبانه همه را به رگبار ببندد” و “کشتار کفتارها” به راه اندازد. مریمی است که دلش به درد آمده و از “مردمی که مانند موریانه‌ها قرن‌ها در تاریکی، بی‌خبر از دنیا، توی چوب پوسیده زیسته‌اند و به مرور زمان به هم شباهت پیدا کرده، همرنگ شده‌اند” منزجر‌است. جانش خسته‌است از گروهی که “همه از تاریک‌اندیشی، از تعصب؛ خشک ‌مغزی و خساست به یک اندازه سهم برده‌اند”. او “بارها” در زندگی “شکست” را تجربه کرده، ولی همچنان با مصائب و مشکلات می‌جنگد و “امید” را از دست نمی‌دهد. همیشه “روزنه‌ای” را باز می‌گذارد تا “نور و روشنایی” از آن بتابد و دنیایش “تاریک تاریک” نشود.

و در اینجاست که مریم به تور عشق می‌ا‌فتد و اختیار دل از دست می‌دهد. به معبد عشق پا می‌گذارد و عاشقانه خود را وقف معشوق می‌نماید. تمامی محبت‌هایی را که خود تجربه نکرده، در طبق اخلاص به پای معشوق می‌ریزد. “واقعه یا فاجعه”، اما، این آرامش را از مریم دریغ می‌کند. معشوق در گردباد حادثه گرفتار می‌شود و به زورقی شکسته بدل می‌گردد. مریم طوفان‌های روحی معشوق را تاب آورده و برای نجات او به رویارویی سختی‌ها و ناملایمات می‌شتابد. در این کشاکش، اما، عشق استحاله می‌یابد و معشوق دگرگون می‌شود. تمامی آن “رویاهای زیبا و عاشقانه” در برخورد با صخره‌های مشکلات و فراز و نشیب‌های زندگی فرو می‌پاشند و به “طنابِ دار” و “زندگی خاکستری و ملال‌آور” بدل می‌گردند. الهه زیبا، “گل مریم”، برای معشوق به “کنه” و “بازجو” و “طوق لعنت” فرا می‌روید. مرگ عشق در مسلخ واقعیاتِ پلشت و تلخ! روی‌‌دادن “واقعه یا فاجعه”. “عشق” به پناهی می‌گریزد و “نفرت” جایگزین‌اش می‌شود. تا جایی که معشوق، “گل”اش را به “جهنم” و “درک” حواله می‌دهد.

حسین دولت‌آبادی با ظرافت و شیوایی، سیر تکاملی شکل‌گیری شخصیت مریم را بیان کرده و فرایند نهادینه شدن دروغ و خلافکاری در وجود او را عریان می‌سازد. نویسنده، بدون دست‌آزیدن به شعار، با نیشتری تیز و همانند جراحی ماهر، دمل چرکین جامعه را شکافته و پلشتی‌ها را عیان می‌سازد. وی در قالب داستانی زیبا، لایه‌های رویین را کنار می‌زند و به بطن می‌رسد. و سرانجام انگشت را به سوی مسببین اینگونگیِ مریم نشانه می‌رود. شرایط زندگی، خانواده، مادر بی پرنسیپ، فرهنگ عقب مانده، قوانین خشک و ارتجاعی، مدرسه بی روح و ظالم، افراد لاشخور و مبتذل، و … . او توضیح می‌دهد که اگر “صداقت و صمیمیت” بر سر راه مریم قرار می‌گرفت، واقعیت وجودش “از زیر سایه بیرون می‌آمد” و به این آگاهی می‌رسید که “گِلِ وجودش، با خباثت و خلاف” سرشته نشده‌است. حسین دولت‌آبادی ” مریم مجدلیه” را با تمامی “گناهانش” نشان داده و بر همگان بانگ می‌زند که اگر بی گناهید، سنگ اول را به سوی این “مظهر گناه” پرتاب کنید.

رمان ” مریم مجدلیه” در عین کوتاهی نسبی، به زیبایی تمام ‌شمولی دست یافته و خواننده را با خود به فرازها و نشیب‌های زندگی می‌کشاند. تنها “ایراد” داستان، همانا، کوتاهی آن است. دوران بازگشت و سفر به کرمان می‌توانست بستری برای گستردگی این حدیث زیبا باشد.

ضمن گفتن “دست مریزاد” و “خسته نباشید” به خالق این اثر، خواندن آن به تمامی دوست‌ داران ادبیات معاصر فارسی اکیداً توصیه می‌شود.

 

علیرضا جلیلی 

28 ژانویه 2020 آمریکا

 

 

 

 

 

دسته‌ بندی نشده

راهبری نوشته

Previous Post: چاهِ ویل
Next Post: مصاحبه با رادیو زمانه

کتاب‌ها

  • اُلَنگ
  • قلمستان
  • دروان
  • در آنکارا باران می بارد- چاپ سوم
  • Il pleut sur Ankara
  • گدار، دورۀ سه جلدی
  • Marie de Mazdala
  • قلعه یِ ‌گالپاها
  • مجموعه آثار «کمال رفعت صفائی» / به کوشش حسین دولت آبادی
  • مریم مجدلیّه
  • خون اژدها
  • ایستگاه باستیل «چاپ دوم»
  • چوبین‌ در « چاپ دوم»
  • باد سرخ « چاپ دوم»
  • دارکوب
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد دوم
  • کبودان «چاپ دوم» – جلد اول
  • زندان سکندر (سه جلد) خانة شیطان – جلد سوم
  • زندان سکندر (سه جلد) جای پای مار – جلد دوم
  • زندان سکندر( سه جلد) سوار کار پیاده – جلد اول
  • در آنکارا باران می‌بارد – چاپ دوم
  • چوبین‌ در- چاپ اول
  • باد سرخ ( چاپ دوم)
  • گُدار (سه جلد) جلد سوم – زائران قصر دوران
  • گُدار (سه جلد) جلد دوم – نفوس قصر جمشید
  • گُدار (سه جلد) جلد اول- موریانه هایِ قصر جمشید
  • در آنکارا باران مي بارد – چاپ اول
  • ايستگاه باستيل «چاپ اول»
  • آدم سنگی
  • کبودان «چاپ اول» انتشارات امیرکبیر سال 1357 خورشیدی
حسین دولت‌آبادی

گفتار در رسانه‌ها

  • هم‌اندیشی چپ٫ هنر و ادبیات -۲: گفت‌وگو با اسد سیف و حسین دولت‌آبادی درباره هنر اعتراضی و قتل حکومتی، خرداد ۱۴۰۳
  • در آنکارا باران می‌بارد – ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ – پاریس ۱۳
  • گفتگوی کوتاه با آقای علیرضاجلیلی درباره ی دوران
  • رو نمانی ترجمۀ رمان مریم مجدلیه (Marie de Mazdalla)
  • کتاب ها چگونه و چرا نوشته می شوند.

Copyright © 2025 حسین دولت‌آبادی.

Powered by PressBook Premium theme