درباره «کبودان» - حسین دولت آبادی

کبودان پس از دو سال انتظار در چاپخانه، در اوایل سال ۱۳۵۷، در آن روزهای پر تب و تاب انقلاب بهمن، با‌کتابهائی که سالها در انبار انتشاراتیها و پشت دروازة سانسور مانده بودند، به بازار آمد و در زیر خروارها کتاب «جلد سفید» و دهها روزنامه و مجلة نو بنیاد و و ... گم و گور شد. بعد‌ از انقلاب، حکومت اسلامی بنگاه انتشاراتی امیرکبیر را مصادره کرد و اربابهای اسلامی و «مکتبی» ‌این رمان را « ضالّه‌ و مبتذل» ارزیابی کردند و از تجدید چاپ آن سر باز زدند.

بعد از ‌سالها دوباره صحبت تجدید چاپ آن با ناشری به میان آمد و قرار شد رمان «کبودان» را در ایران با هزینة مناسبی تایپ و در فرانسه چاپ و منتشر کند. ( چاپ کاغذی و دیژیتال) مدتی‌گذشت و گویا امکانات آنها در ایران از میان رفت و من به ناچار از عزیزی خواهش‌کردم و اینکار را برایم انجام داد. باری، این متن تایپ شده، نزدیک به دوسال نزد ناشر به انتظار ماند و مراد چاپ آن بر نیامد. من به مرور نا امید شدم و از خیر آن گذشتم. باری، چندی پیش هادی‌‌ خوجینیان یادداشتی مهرآمیز از لندن فرستاد و دوباره بحث تجدید چاپ «کبودان» مطرح شد. از آنجا که آنها گویا کتابی ‌را ویرایش و پیرایش نمی‌کنند، من از دوست گرانقدرم مهرداد ایمانی خواهش‌کردم تا انجام این مهم را به عهد بگیرد. مهرداد که پیش از این هم یک‌بار متن تایپ شدة کبودان را با دقّت خوانده و غلط‌گیری کرده بود، این‌‌بار نیر با وسواس و احساس مسؤلیّت‌کم نظیری متن تصحیح شده را باز خوانی، غلط گیری کرد و فایل‌های آن را در چند نوبت برای من پس فرستاد. حق است که در اینجا از این دوست عزیز و مهربان از صمیم قلب قدردانی و سپاسگزاری کنم.

باری، من پس از حدود چهل سال، متن تایپ شدة کبودان را دوباره خواندم و همزمان جوانی‌ام را مرور کردم و به یاد آوردم که به خاطر سانسوری‌که در آن زمان به آثار هنری اعمال می‌شد و شاید «اتو سانسور» به شخصیّت تراب، محور رمان لطمه خورده است. من در آن روزگار ناچارم شدم و پاره‌هائی از متن و یک فصل را بنا به همین ملاحظات حذف کردم، متأسفانه به دستنوشتة اولیة رمان دسترسی ندارم، شاید ‌اگر متن اصلی ‌از میان نرفته بود، در چاپ دوم با افزودن فصل ‌آخر و ترمیم پاره‌هائی‌که بناچار حذف کرده بودم، رمان شکل دیگری پیدا می‌کرد.

باری، من این رمان‌را در دوران جوانی نوشته‌ام، اگر قرار بود امروز بنویسم، لابد به شکل و شیوة دیگری می‌نوشتم، منتها تا گذشته‌ام را دستکاری نکنم، در بازخوانی دست به ترکیب آن نزدم و از شما چه پنهان به اینکار باور ندارم. کبودان به دورة نخستین نویسندگی من‌‌تعلق دارد، در جاهائی با نویسندة جوان موافق نیستم، ولی به حرمت او که کبودان را با ساده‌دلی، صادقانه و با صمیمیّت نوشته، به جز ویرایشهای مختصر، هیچ جائی را تغییر ندادم، تنها تغییر اساسی، این‌ است که برای هر فصل نامی انتخاب کرده‌ام و دیگر این‌ که فصل نهم جلد اوّل به دو فصل تقسیم شده و در نتیجه این جلد به جای نه فصل، دارایِ ده فصل است.

۱۲ ماه مه ۲۰۱۵ حومة پاریس
حسین دولت آبادی